امکان و چگونگی تبعیض در تقلید اعلم
حیدر حب الله
ترجمه: سعید نورا
سؤال[1]: آیا ادله وجوب تقلید از اعلم صرفاً عقلی است یا نصوص نیز مؤید این امر است؟ اگر صرفاً عقلی است پس چرا اگر یکی از مجتهدین در موضوع خاصی از بقیه اعلم باشد، تبعیض بین ایشان جایز نیست، چرا که عقل در بقیه تخصصها با این موضوع مخالفت نمی کند، آیا این موضوع در فقه نیز صحیح است؟
پاسخ: دلیل اصلی تقلید از اعلم، ادله عقلی و عقلایی است، اما ادله نقلی نیز در این زمینه وجود دارد که برخی از فقها به آن استناد کرده اند، مانند این حدیث که می فرماید: «إنّ أولى الناس بالأنبياء أعلمهم بما جاؤوا به». درباره صحت استناد به این احادیث و ادله نقلی، گاه از جهت سند و ثبوت صدور و گاه از جهت دلالت و مضمون، مناقشاتی وجود دارد به همین دلیل است که فقهای متأخر دیگر چندان به آنها تمسک نمی کنند.
اگر اصل لزوم تقلید از اعلم را پذیرفتیم کسانی هستند که تبعیض در اعلمیت را پذیرفته اند همچون: سید یزدی، سید محسن حکیم، سید خویی، محقق عراقی، سید مصطفی خمینی، شیخ مرتضی حایری و دیگران مانند بسیاری از معاصران. یعنی ممکن است شخصی در زمینه معاملات اعلم باشد، در حالی که دیگری در باب عبادات اعلم باشد با توجه به این که این دو باب، به لحاظ منهج و روش تا حدودی با هم متفاوت اند و این که این فقیه تمرکز بیشتری روی این باب مثلاً داشته است.
بلکه می توان حتی در میان مسائل فقهی و نه فقط ابواب فقهی، تبعیض در اعلمیت را مطرح کرد مثل این که ملاحظه کنیم این فقیه در برخورد با این موضوع تبحر داشته و به جهات مختلف آن پرداخته و در تفکیک و اجتهاد در آن نوآوری داشته است در حالی که ببینیم دیگری در همین موضوع صرفاً به دنبال نقل کلام پیشینیان بوده و به صورت گذرا از آن عبور می کند، در اینجا برخی از علما می پذیرند که می توان تصور کرد که او در این موضوع اعلم باشد ولی در موضوعات دیگر نه، بنابراین باید در این موضوع از وی تقلید کرد و باید تبعیض قائل شد با استناد به همان بنای عقلائی که در سوال خود به آن اشاره فرمودید.
این تبعیض مقابل با نظریه تقلید اعلم نیست بلکه تبعیضی است که نظریه تقلید اعلم مستلزم آن است و درنتیجه می توان ده نفر را در یک عصر اعلم از بقیه فرض کرد و این یک دیدگاه صحیح و معقول و بسیار واقع بینانه است.
از این رو، دیده ایم که برخی از فقهای معاصر در یک موضوع، مردم را به یک فقیه ارجاع می دهند چرا که وی را در این مسئله اعلم می دانند در حالی که در سایر مسائل به سایر فقها ارجاع می دهند.
اما تعیین اعلم به این سبک کار ساده ای نیست، بلکه نیازمند دقت و توجه و مقایسه فراوان است. در واقع، اگر صحت این برداشت از اعلم را بپذیریم در این صورت اثبات جواز تقلید از یک نفر بسیار دشوار خواهد بود چرا که محال است که عادتاً یک فرد در همه مسائل از بقیه اعلم باشد امری که منجبر به تغییری نه چندان ساده در تطبیق نظریه تقلید از اعلم می شود و معمولاً چنین جزئیاتی در این بحث نادیده گرفته می شود و تنها به عنصر مجموعی قوی ترین بودن اجتهاد فقها برای تعیین اعلم اکتفا می شود.
همه اینها یا بر بطلان نظریه تقلید از اعلم و یا بطلان تطبیقات عادی آن در اعصار مختلف دلالت دارد، ارجاع مردم به یک نفر در همه امور – با توجه به اینکه اعلم بودن وی در تمام مسائل عادتاً بعید است ـ بر اساس نظريه وجوب تقليد از اعلم در واقع نوعی تساهل است که در نتیجه محل اشکال است. پس خوب فكر كنيد.
_____________________
[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع ۳: سوال 480.