اهل سنت و مسئله حب و بغض اهل بیت
حیدر حب الله
ترجمه: سعید نورا
سؤال[1]: نظر شما در مورد این تقسیم بندی اهل سنت چیست: 1 - کسانی که ائمه علیهم السلام را دوست دارند. 2 – کسانی که از شیعیان نفرت دارند. 3- کسانی که شیعیان را دوست دارند. 4 – ناصبی ها. آیا این تقسیم بندی به خصوص درج قسمت آخر در تقسیم بندی مشکلی دارد؟
پاسخ: پاسخ به این سؤال بستگی به معنای کلمه(اهل سنت) دارد، اگر معنای رایج را بگیریم، یعنی هرکس که شهادتین شهادت دهد و به امامت به معنای شیعه اعتقاد نداشته باشد، در این صورت قسمت آخر نیز داخل خواهد شد چون نواصب نیز به شهادتین شهادت می دهند و در عین حال به امامت اعتقادی ندارند و نسبت به اهل بیت علیهم السلام کینه دارند.
اما این تقسیم از مشکلات دیگری رنج میبرد، زیرا این تقسیمبندی مستلزم مغایرت و تفاوت بین اقسام است حال آن که برخی از اهس سنت هستند که هم اهل بیت را دوست دارند و هم از شیعیان متنفرند، و برخی از آنها عاشق اهل بیت هستند و شیعیان را نیز دوست دارند و برخی از آنها هم از اهل بیت و هم شیعیان ایشان متنفرند (یعنی نواصب)، بنابراین این تقسیم بندی یک تباین ضروری بین اقسام چهارگانه را به ما نمی دهد.
درست تر این است که بگوییم - بعد از فرض اینکه ناصبی که متنفر از اهل بیت است به طور خودکار از شیعه نیز متنفر خواهد بود ـ : تقسیم اهل سنت (منظورم همه کسانی است که شیعه نیستند) بر اساس معیار حب و بغض اهل بیت و پیروان ایشان ـ به صورت فرضی ـ چنین است: آنها یا اهل بیت را دوست دارند، یا از آنها متنفرند، یا نسبت به این موضوع بی تفاوت هستند و اهمیتی به آن نمی دهند. بنابر حالت اول یا نسبت به شیعه نیز حب و علاقه دارند یا از آن ها متنفرند یا نسبت به آن ها بی تفاوت هستند و نسبت به حالت سوم نیز همین گونه خواهد بود بنابراین این تفسیم به هفت قسمت برمی گردد و بر اساس معیارهای مختلف می توان تقسیمات مختلفی را فرض کرد.
اختلافات مفهومی و فقهی وجود دارد که بر روند تقسیم و درک موضوع تأثیر می گذارد، از جمله:
1 - مفهوم ناصبی در میان علما مورد اختلاف بوده است که آیا ناصبی بودن به اظهار دشمنی با اهل بیت از روی تدین است یا مطلق دشمنی با ایشان است. بر اساس فرض اول - یعنی کسی که از روی تدین با اهل بیت دشمنی دارد ـ در این صورت معنای ناصبی کسی است که دشمنی با اهل بیت را جزء دین می داند، بر این اساس، ناصبی شامل کسانی نمی شود که برای مقاصد دنیوی با اهل بیت دشمنی می کنند بی آن که اعتقادی دینی نسبت به این دشمنی داشته باشند مثل برخی از کسانی که در تاریخ با اهل بیت علیهم السلام جنگیدند، این چیزی است که بسیاری از فقها بر آن اتفاق نظر دارند.
اما در فرض دوم - دشمنی مطلق - مفهوم ناصبی شامل هرکسی می شود که با یکی از اهل بیت دشمنی کند، خواه دشمنی با او از روی تدین باشد یا برای مصلحت یا اختلاف دنیوی باشد، مثل این که یکی از ائمه اهل بیت از همسایگان او بودند و به دلیل مشکلی که بین دو همسایه پیش می آید، با او دشمنی داشته باشد.
2 - در تعریف ناصبی اختلاف دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه: آیا ناصبی کسی است که به طور خاص با اهل بیت دشمنی داشته باشد یا مطلق کسی است که با هل بیت یا پیروان ایشان دشمنی داشته باشد؟ بر اساس فرض اول سنیانی که اهل بیت را دوست دارند ولی با شیعیان دشمنی دارند، نواصب نیستند، در حالی که طبق فرض دوم می توان آنها را در نواصب قرار داد.
3- در میان اهل سنت و شیعیان متون حدیثی فراوانی وجود دارد که نگاه خود را به حب و بغض اهل بیت معطوف داشته و در این متون باید به موضوع مهمی به لحاظ تاریخی توجه کرد که غالبا نادیده گرفته شده است و آن اینکه این روایات در زمینه مقابله با نواصبی که به عنوان فرقه ای مذهبی در قرون اول هجری ظهور کردند، فرقه ای که دشمنی با اهل بیت علیهم السلام را جزئی از دین داری خود به شمار می آورد. این بدین معناست که این روایات جزئی از نزاع سنی/شیعی نیست بلکه جزئی از نواع (سنی و شیعی با هم) در مقابل نصب دشمنی با اهل بیت بوده است. به همین دلیل است که این روایات را در کتب اهل سنت به کثرت مییابیم. چرا که عصر عباسیان به عشق و محبت به اهل بیت ـ هر چند به لحاظ نظری و شعاری ـ معتقد بودند در مقابل طرح بنی امیه که مبتنی بر دشمنی با اهل بیت و اهانت به علی و یارانش بود، دولت بنی امیه یک دولت است که دشمنی با اهل بیت را اعلام می کند و به آن عمل می کند، در حالی که دولت عباسی اعلام رضایت و محبت به اهل بیت می کند، هرچند که در عمل نسبت به ایشان بغض و دشمنی روا می دارد. کتب حدیثی اهل سنت در عصر عباسیان متبلور شد و به همین دلیل فضا - در مواجهه با بنی امیه و بازماندگان آنها و نیز طرفداران تفکر ناصبی - برای ظهور و گسترش این متون فراهم می شود، بر خلاف اوضاع موجود در دوران بنی امیه که غالباً از آوردن متونی که علی و خاندانش را ستایش می کرد، منع می کرد.
بر این اساس ، نصوص محبت به معنای عام – هرچند محبت به لحاظ نظری، صرف نظر از کاربردها و ابعاد عملی این محبت – جزئی از نبرد بین اهل سنت و شیعه نیست، بلکه بخشی از نبرد مسلمانان و نواصب است. بنابراین به لحاظ روشی صحيح نيست كه آنها را - مگر در بعضی از نصوص - در زمينه احتجاج بر اهل سنت به معنای عام وارد كنيم. بنابراین وقتی روايت می گويد كه مثلاً هر كه علی را دوست بدارد، فلان پاداش را می گيرد و هر كه به او نفرت داشته باشد. فلان و فلان، صحیح نیست که این حدیث را در نقطه جدایی بین خود و اهل سنت قرار دهیم بلکه از نظر تاریخی، نقطه جدایی بین ما و ناصبی ها است .
بله، این یا آن گروه حق دارند که تطبیق حقیقی و اثر گذار از مفهوم محبت را در همه ابعاد آن مطالبه کنند و این غیر از اصل محبتی است که در این موضوع در مقابل با عنوان بغض و کراهت نسبت به اهل بیت علیهم السلام آمده است. این موضوع دامنه وسیعی برای تفصیل و توضیح دارد که این خلاصه گنجایش آن را ندارد.
________________________
[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع ۳: سوال 455.