hobballah

الموقع الرسمي لحيدر حب الله

لغات اُخرى

دفاع از غیبت شونده هنگام شنیدن غیبت او از دیگران

تاريخ الاعداد: 1/3/2025 تاريخ النشر: 1/23/2025
540
التحميل

حیدر حب الله

ترجمه: سعید نورا

 

سوال[1]: من مشکلی دارم و امیدوارم لطف کنید و آن را حل کنید، من کارمند هستم و دوستی در محل کار دارم که برایم عزیز است و خاطرات خوب و فراموش نشدنی با او دارم، اما او رفتارهایی انجام می دهد که من را بسیار آزار می دهد و گاهی مجبور می شوم برای جلوگیری از سردرد و وارد شدن به یک بحث عقیم سکوت کنم. نکته مهم این است که برای شما پوشیده نیست که در محیط کار خوب و بد هر دو وجود دارد و از حضرتعالی می خواهم که مرا به خاطر این گفته عذر مرا بپذیرید. رئیسی هست که نسبت به زیردستان خود از خداوند می ترسد و برعکس آن هم وجود دارد و ما همه خطاکاریم اما مصیبت من با این دوست این است که او ذهن خود را به همه چیز و همه کس مشغول می کند هر رفتاری که از هر از کارمند عادی یا رئیس صادر می شود که گویی می خواهد جهان را درست کند. البته او نمی تواند آنها را نصیحت کند، اما پشت سر آنها نسبت به مواردی که واقعا در آن ها وجود دارد صحبت می کند، و گاهی در مورد چیزی که از دیگری شنیده اما ندیده، که به شرافت آنها برمی گردد سخن می گوید و من الحمدلله سعی می کنم از آن بپرهیزم و در آنچه به من مربوط نیست دخالت نکنم، مخصوصاً اگر فقط آن را شنیده باشم و به چشم ندیده باشم و تا آنجا که ممکن است تلاش می کنم، تا زمانی که مطمئن نیستیم حسن ظن داشته باشم. سوال من: او دوست من است و ما مدتهاست که از زمان مدرسه با هم هستیم و با هم کارمند شدیم و از صحبت های او درمورد اطرافیانش بسیار ناراحت هستم. البته بارها سعی کردم به او بگویم تا زمانی که مطمئن نیستم نمی خواهم از کسی غیبت کنم و او ناراحت شده و می گوید: من به منابع خود مطمئن ام و یقین دارم و غیبت از نظر مذهبی جایز است چون سنی است. ببخشید یعنی غیبت آنها جایز است و آنها موالی اهل بیت نیستند و از خدا نمی ترسند و... و گاهی مجبورم با عدم اعتقادم گوش کنم چون پیشاپیش می دانم که به نتیجه ای جز اختلاف با او نمی رسم. او در مورد من می گوید که من نسبت به اطرافیانم آگاهی ندارم و این را ساده لوحی می داند. منم به جهت دوستی با او و به احترام خاطرات خوبی که با او دارم، مجبورم ازش تعریف کنم اما وقتی با خودم می نشینم ناراحت و دلخور می شوم که چه کار کنم؟ وقتی او تا آخر عمر قرار است با من همکار باشد چه کار باید بکنم و مردم اخلاق خود را دارند و ما باید قبل از اینکه به دیگران نگاه کنیم ابتدا خودمان را تربیت کنیم مخصوصاً اگر اطرافیانمان کاملاً از کاری که انجام می دهند مطمئن باشند. ما نمی توانیم آنها را تربیت کنیم و هر کدام از ما در قبال کار خود پاسخگو هستیم، پس استاد در مورد همه اینها نظر شما چیست؟ من دنبال راه حلی هستم و نمی توانم مکانم را عوض کنم و بارها به ترک شغلم فکر کرده ام. چون گناهان خودم برایم کافی است و نمی توانم عواقب دیگران را تحمل کنم، اما به دلیل شرایط معیشتی ترک کار برایم دشوار است و چون نمی توانم به دلیل احساس مسئولیت و احترامی که نسبت به او در کنار خود دارم این شخص را ترک کنم، احساس ناتوانی می کنم. سخن به درازا کشید اما چیزی که من را نگران می کند حدود غیبت و پیامدهای آن است. آیا صحبت در مورد بی عدالتی رئیس نسبت به زیر دستان غیبت به شمار می رود یا صرفاً نوعی دلداری با دوست یا همکار است؟ آیا غیبت از اهل مذاهب دیگر جایز است آن چنان که برخی از مردم عادی در این مورد فتوا می دهند و منظور من مراجع نیست؟ بابت طولانی شدن عذرخواهی میکنم

 

پاسخ: در اینجا در مورد حالتی که شما نقل می کنید چندین سوال و حالت وجود دارد که عبارتند از:

1- اگر این زن در محل کار یا خارج از محل کار از کسی که به او ظلم کرده غیبت کند، در واقع برای او جایز است و بسیاری از فقها به جواز غیبت ظالم برای شخص مظلوم فتوا می دهند حتی در اموری غیر از آن چه که به وی ظلم کرده باشد. اگر غیبت او برای این شخص جایز باشد، شنیدن غیبت او نیز جایز است، زیرا بعد از اینکه شرع به این زن اجازه غیبت داده است، الزام شنونده به حمایت از غیبت کننده معنایی ندارد، چه رسد که این کار از باب امر به معروف و نهی از منکر باشد. [2]

اگر در مورد غیبت کننده شک کنیم، آیا غیبت کننده نسبت به غیبت این شخص معذور است یا خیر؟ در این صورت نیز گوش دادن به غیبت جایز است، به دلیل جریان قاعده «حمل عمل مسلمان بر صحت» بر اساس نظر برخی از آنها، و همچنين به این دلیل که موضوع دلیل حمایت و یاری از غیبت شونده عنوان عدوان و دشمنی کسی که است که از وی غیبت می کند که مفروض این است که حصول این عنوان در این جا محل شک و تردید است تا بتوانیم حکم به وجوب یاری و دفاع از وی کرد.

2 - اگر این زن بدون عذر این همه غیبت و هتک آبروی مردم را انجام می دهد، باید به هر اسلوب مؤثر و تأثیر گذاری او را امر به معروف و نهی از منکر کرد و اگر از امکان تأثیر و تغییر در او کاملاً ناامید شدیم، فقها معتقدند که امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست زیرا یکی از شروط امر به معروف و نهی از منکر از نظر فقها، احتمال تأثیر پذیری حتی پس از مدتی در اثر گفتگوی مکرر با وی است.

گاهی اوقات ممکن است نگرانی نسبت به برهم خوردن رابطه بین خود دیگری در ما وجود داشته باشد که اگر از او انتقاد کنیم یا اعمالش را اصلاح کنیم، رابطه ما بهم خواهد خورد، این عقده ممکن است غیرواقعی باشد، بلکه خودمان را می ترسانیم که اگر با او صحبت کنیم، تأثیر منفی بر رابطه ما با او بگذارد. باید به این موضوع توجه کنیم تا گاهاً دچار توجیهات کاذب نشویم.

3 - بسیاری از فقها به جواز غیبت فرد مخالف در مذهب فتوی می دهند و در پاسخ به سؤال دیگری که قابل مراجعه است به تفصیل به آن پرداختیم و ما معتقدیم غیبت هر مسلمانی حرام است بلکه در برخی از متون، عناوینی وجود دارد که غیبت از همه مردم را منع می کند.

4 - برخی از فقها به حرمت سکوت شنونده غیبت و وجوب یاری غیبت شونده فتوا می دهند نه از باب امر به معروف و نهی از منکر، بلکه به عنوان یک حکم شرعی مستقل مبنی بر نصرت و یاری غیبت کننده، برای این حکم به روایاتی استناد می کنند، اما شواهد آنها در این مورد بسیار قابل تأمل است، زیرا برخی از این روایات به لحاظ سندی ضعیف هستند و برخی دیگر نیز به لحاظ دلالی ضعیف هستند و برجسته ترین این روایات به شرح زیر است:

الف - خبر حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وأَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عليهم السلام فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ لِعَلِيٍّ: «يَا عَلِيُّ، مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَاسْتَطَاعَ نَصْرَهُ فَلَمْ يَنْصُرْهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا والْآخِرَةِ».

 

این حدیث به لحاظ سندی ضعیف است به خاطر وجود انس بن محمد و حماد بن عمرو و پدر انس و افراد مجهول متعددی که در این سند قراردارند و در بین علما به ضعیف بودن مشهورند.

ب ـ خبر أَبِي الْوَرْدِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: «مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَنَصَرَهُ وأَعَانَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ وأَعَانَهُ فِي الدُّنْيَا والْآخِرَةِ وَمَنْ لَمْ يَنْصُرْهُ ولَمْ يُعِنْهُ ولَمْ يَدْفَعْ عَنْهُ وهُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ وعَوْنِهِ إِلا خَفَضَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا والْآخِرَةِ».

این روایت به خاطر أبی الورد که فردی مجهول الحال است ضعیف است.

ج - خبر السَّكُونِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه وعلى آله وسلّم: «مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ».

این روایت هیچ دلالتی ندارد بلکه تنها دلالت بر این دارد که دفاع از برادر مسلمانش موجب تضمین بهشت می شود، اما بر حرمت سکوت و عدم دفاع دلالت ندارد.

د - خبر إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُعِينُ مُؤْمِناً مَظْلُوماً إِلَّا كَانَ أَفْضَلَ مِنْ صِيَامِ شَهْرٍ واعْتِكَافِهِ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، ومَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَنْصُرُ أَخَاهُ وهُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلا نَصَرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَخْذُلُ أَخَاهُ وَهُوَ يَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلا خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَة».

این حدیث از جهت یاری و عدم یاری عمومیت دارد و در مورد خاص غیبت وارد نشده است بنابراین از این روایت نمی توان لزوم دفاع از غیبت شونده را به طور مطلق برداشت کرد بلکه اگر این حدیث را به معنایی شامل وجوب دفاع در غیبت بدانیم، در این صورت دفاع از غیبت شونده مطلقا لازم است، حتی اگر خود این غیبت را نشنیده باشید بلکه تنها از طریق برخی از افراد از آن مطلع شده باشید، این چیزی است که آنها نمی گویند، بنابراین این حدیث ظهور در عنوان خذلان(عدم یاری) دارد، هر شنیدن غیبتی مصداق این عنوان نیست به ویژه اگر در شخص غیبت شونده واقعاً این بدی وجود داشته باشد. توجه داشته باشید که به نظر من این حدیث به لحاظ سندی ضعیف است به خاطر وجود محمد بن خالد برقی که نجاشی و شهید ثانی نیز او را تضعیف کرده اند.

ه - خبر الصدوق في عِقَابِ الْأَعْمَالِ عن رَسُولِ اللَّهِ، أَنَّهُ قَالَ فِي خُطْبَةٍ لَهُ: «وَمَنْ رَدَّ عَنْ أَخِيهِ غِيبَةً سَمِعَهَا فِي مَجْلِسٍ رَدَّ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الشَّرِّ فِي الدُّنْيَا والْآخِرَةِ فَإِنْ لَمْ يَرُدَّ عَنْهُ وأَعْجَبَهُ كَانَ عَلَيْهِ كَوِزْرِ مَنِ اغْتَابَ».

این حدیث ظهور در حرمت سکوت ندارد بلکه دو عنصر را مطرح می کند: عدم پاسخ و تحسین و اعجاب، گاهی شخصی در مقابل من غیبت می کند و من سکوت می کنم، اما تنها ساکت به نظر می رسم بی آن که هیچ نشانه ای از تأیید یا اعجاب یا اشتیاقی از من نسبت به این کلام وجود داشته باشد یا حتی ممکن است ناخوشایندی من از این کلام به نظر برسد و گاهی دیگر احساس تحسین و حیرت و همراهی بر من ظاهر می شود. این روایت از حالت دوم سخن می گوید که گویی فرد شنونده با این فضا همکاری کرده و این کار برایش خوشایند است بنابراین این روایت به هیچ وجه دلیلی بر حرمت به طور مطلق ندارد بلکه تنها دلالت بر حرمت در برخی از مواردی که می توان آن را به نوعی مشارکت در غیبت به شمار آورد نه فقط انفعال از غیب، دارد این علاوه بر ضعف سند این حدیث از طریق حماد بن عمرو نصیبی است که ایشان را تضعیف کرده اند.

و ـ خبر السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ كُتِبَ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ..».

صرف نظر از سند حدیث، این روایت تنها حکایت از حسن دفاع دارد، نه نهی از شنیدن و سکوت، همانطور که در بالا ذکر شد.

ز - خبر الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ عَنِ ابْنِ أَبِي الدَّرْدَاءِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: نَالَ رَجُلٌ مِنْ عِرْضِ رَجُلٍ عِنْدَ النَّبِيِّ فَرَدَّ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ عَلَيْهِ، فَقَالَ النَّبِيُّ: «مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ كَانَ لَهُ حِجَاباً مِنَ النَّار».مثل حديث قبل است كه دلالتى بر نهى از سكوت ندارد، علاوه بر آن که مناقشاتی در سند آن مطرح است.

ح - خبر أَبِي ذَرٍّ، عَنِ النَّبِيِّ فِي وَصِيَّتِهِ الطويلة لَهُ قَالَ: «..يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ ذَبَّ عَنْ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ الْغِيبَةَ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعْتِقَهُ مِنَ النَّارِ. يَا أَبَا ذَرٍّ مَنِ اغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ وَهُوَ يَسْتَطِيعُ نَصْرَهُ فَنَصَرَهُ نَصَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ فِي الدُّنْيَا والْآخِرَةِ وإِنْ خَذَلَهُ وهُوَ يَسْتَطِيعُ نَصْرَهُ خَذَلَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ».

این حديث به لحاظ سندی بسیار ضعیف است بلکه در حقیقت سند آن مخدوش است چرا که در سند این روایت برخی از جاعلین حدیث و افراد متهمی همچون محمد بن حسن بن شمون و عبدالله بن عبد الرحمن الأصم و دیگران قرار دارند.

روایات دیگری هم هست که هیچ سندی ندارند و نزد ایشان بسیار ضعیف شمرده می شوند.

نتیجه این است که ما گروه اندکی از احادیث دارای دلالت داریم که همگی از نظر سندی ضعیف هستند و بقیه هیچ دلالتی بر این موضوع ندارند. قدرمتیقن از این روایات ـ بر اساس حجیت خبر اطمینانی ـ حسن دفاع و حرمت مشارکت است نه بیشتر، مگر این که عنوان دیگری وجود داشته باشد. اما بر اساس مبنای حجیت خبر ثقه حرمت سکوت با اعجاب و تحسین به این غیبت به طور خاص ثابت می شود یا حرمت سکوتی که عنوان خذلان بر آن صادق باشد اثبات خواهد شد. والله العالم.

شايد به همین خاطر است که سيد تقی قمی معاصر، حفظه الله، در اينجا بر این حکم خرده گرفته که اسانید آن خالص نیستند (مبانی منهاج الصالحين 1: 129) و شايد به خاطر آنچه گفتیم، شهید صدر ثانی رضوان الله علیه در برخی از کتابهای خود فرمودند که شنیدن غیبت حرام نیست حتی اگر به آن پاسخ ندهید (ما وراء الفقه 3: 123-125).

___________________ 

[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع ۳: سوال 454.

[2] توضیح مترجم: البته با آنچه که در دانش فقه معروف است و استاد نیز خود به آن اشاره کرده اند در عالم اعتبارات و قوانین این تفکیک معقول است و حتی می توان برای آن مصلحت و فوایدی نیز تصویر کرد. چه اشکالی دارد که شارع از جهتی به این فرد اجازه غیبت بدهد ولی از سوی دیگر کسانی که این غیبت را می شنوند ملزم به حمایت غیبت شونده، کند مثلاً به این خاطر که حالت حسن ظن در جامعه بیشتر تقویت شود یا مصالح معقول و عقلائی دیگری که در این زمینه قابل تصور است. البته این حرف به لحاظ ثبوتی و در عالم امکانی است اما به لحاظ اثباتی ممکن است گفته شود که موضوع دلیل نصرت و حمایت از غیبت شونده عنوان عدوان و اعتداء است که مثلا این عنوان در این جا صادق نیست این بحث دیگری است که با ظاهر کلام استاد در این جا نمی سازد.