چرا می گوییم: « ولَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي »، با آن که هر چه از جانب خداست خیر است؟
حیدر حب الله
ترجمه: سعید نورا
سؤال[1]: ما معتقدیم که جز خیر و نیکی از خداوند متعال صادر نمی شود، بنابراین چرا در دعای افتتاح با این بند دعا می کنیم: «..فَصِرْتُ أَدْعُوكَ آمِناً وأَسْأَلُكَ مُسْتَأْنِساً لا خَائِفاً ولا وَجِلاً، مُدِلاً عَلَيْكَ فِيمَا قَصَدْتُ فِيه إِلَيْكَ، فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي [عَلَيَّ] عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ، ولَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الأُمُور..» بهتر آن نیست که کلمه (لعل: شاید) را با کلمه دیگری جایگزین کنیم که تأکید بر خیر و نیکی داشته باشد، یعنی تاخیر قطعا برای من بهتر است؟
پاسخ: علمای لغت ذکر کرده اند که (لعل: شاید) در زبان عربی برای بیان امیدواری و بیان وضعیت یک امر مشکوک به کار می رود و در ادامه گفته اند که اگر این واژه در مورد یک امر یقینی به کار رود در این صورت به معنای (کی) خواهد بنابراین معنای (لعل) در دو حالت متفاوت خواهد بود.
از زاویه ی دومی برای (لعل) سه معنی نیز آورده اند که عبارت اند از:
1ـ امیدواری، مثل: لعل الله یرحم زیدا ـ امید است که خداوند زید را رحمت کند 2ـ اشفاق مثل: لعل العدو یغلبنا 3ـ تعلیل مثل: قل لزید کذا و کذا لعله یقبل: به زید فلان و فلان را بگو تا آن را قبول کند.
از این رو علمای لغت و مفسرون با توجه به ملاحظه سیاقات معانی متعددی برای کلمه (لعل) آورده اند. هیچ شک و تردیدی در خداوند متعال راه ندارد بنابراین اگر وی کلمه (لعل) را به کار می برد ناگزیر باید آن را به معنای تعلیل نه امیدواری یا اشفاق مثلا تفسیر کرد. (ر.ک: ابن هشام الأنصاري، قطر الندى وبلّ الصدى: 147، 149).
اما آنچه به نظرم می رسد - برخلاف رویکردهای معروف علمای لغت، علمای اصول و مفسران در موضوع «لعل» و امثال آن، که در آن مکرراً از استعاره و مجاز و تقدیر استفاده کرده اند و این امر باعث ایجاد نوعی سردرگمی در موضوع شده است ـ این است که «لعل» در زبان عربی به یک معنا آمده است و تنها مصادیق و موارد آن متفاوت است، بنابراین معنای این کلمه انشای حالت انتظار برای وقوع چیزی به زودی است، در مقابل (لیت) که به معنای انشای حالت انتظار برای وقوع چیزی در دور است، اگر چیزی که انتظار وقوع آن می رود امری پسندیده باشد، این نوعی ترجی(امیدواری) خواهد بود و اگر آنچیزی که انتظار وقوع آن می رود امری مخوف باشد در این صورت نوعی اشفاق خواهد بود و اگر آن چیزی که انتظار آن می رود محل تردید و نامعلوم باشد، به معنای شک و تردید خواهد بود و اگر یقین داشته باشیم که به زودی اتفاق میافتد و بخواهیم از آن به عنوان انتظار و توقع یاد کنیم، در این صورت دیگر عنصر شک و تردید در آن وجود ندارد.
این عناوین (امید، دلسوزی، شک، یقین، تعلیل و...) هیچ یک جزئی از معنای کلمه (لعل) نیست، بلکه نهایت دلالت آن انشای حالت انتظار برای وقوع به زودی چیزی است. من با استخدام این واژه حالت انتظار و توقع را انشاء می کنم نه این که حالت امید یا اشفاق یا... را انشاء کنم و از آنجا که حالت غالب در حالات تحقق در آینده نسبت به انسان حالاتی است که انسان به آن علم ندارد چون بشر به آینده علم ندارد از این رو استعمال آن در مواردی که ملازم با شک و تردید بودند غلبه پیدا کرده است. در نتیجه این گمان برای برخی ایجاد شده است که این واژه تنها برای حالات شک و عدم یقین وضع شده است وگرنه این واژه در اصل هم در حالت شک و هم در حالت یقین به کار می رود. با این تفسیر، حدس میزنم که بیشتر مشکلاتی که علمای لغت و مفسران در این جا از آن رنج میبرند از بین میرود.
از این رو، در می یابیم که قرآن کریم این واژه را در مواردی به کار بسته است که اصلا امکان شک در آن ها وجود ندارد، اگر بخواهیم دسته بندی کنیم، این نوع از استعمال این کلمه را در دو دسته از آیات قرآن می توان دید:
گروه اول: در جایی است که کلمه (لعل) در آن در رابطه با خداوند متعال به کار رفته است که هیچ جهل و یا شکی در ساحت وی راه ندارد و این آیات عبارتند از:
1- فرموده خداوند سبحان: ﴿ولَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ (سجده: 21) خداوند با زبان احتمال سخن نمی گوید. یقین دارد که آن ها برمیگردند یا برنمی گردند، بلکه میخواهد بگوید که عذاب کوچک را به آنها چشانده است با انتظار بازگشتشان یا انتظار عدم بازگشتشان.
2 - خداوند متعال فرمود: ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾ (الشعراء: 3)، آیا خداوند در آینده شک دارد که آیا رسول خدا (ص) خود را به سختی خواهد انداخت یا خیر تا بگوید: شاید خودت را نابود کنی و به خاطر آنها خودت را فدا کنی؟! او می خواهد بگوید اگر به همین منوال ادامه دهید، انتظار می رود که خودت را نابود کنی و انتظار می رود که خود را از بین ببری پس ناامید نشو و اعصاب خود را به هم نریز تا این اتفاق برای تو نیفتد.
3 - همچنین از این قبیل است فرموده خداوند متعال: ﴿فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى﴾ (طه: 44)، آیا خداوند از واکنش فرعون ناآگاه بود که وی متذکر نخواهد شد یا آن که از انذار موسی و هارون بر حذر خواهد شد؟! آیه ای که از زبان خداوند در گفتارش با موسی می گوید نمی خواهد خداوند را در ردیف شک و تردید نسبت به آینده قرار دهد، بلکه می خواهد بگوید: با فرعون به نرمی سخن بگو و ما منتظر خشیت و تذکر وی خواهیم بود یعنی تو آنچه که از تو خواسته شده است را انجام می دهد و پس از آن منتظر می نشینیم و منتظر آن می مانیم، بنابراین این موضوع ربطی به جنبه شناختی شک و یقین، ندارد بلکه به جانب انتظار و توقع واکنش فرعون برمی گردد به این معنی که ما وی را هدایت می کنیم و منتظرم خشیت او هستیم خواه آنکه بدانیم وی آن را می پذیرد یا نه، بنابراین قبل از انتظار واکنش وی او را قضاوت نمی کنیم.
4 - قول او سبحان: ﴿..فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (مائده: 6) آیا خداوند از حال ما و اینکه شکرگزاری می کنیم یا نه، خبر ندارد؟ بلکه مقصود این است که همه این کارها را در انتظار تشکر شما انجام داد و چون شکر امری مطلوب است، انتظار آن، مصداق امید است.
5 - خداوند متعال فرمود: ﴿ثُمَّ عَفَوْنَا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَإِذْ آَتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (بقره: 52-56) . با توجه به مطالب پیشین وضعیت آن روشن شد.
6 - خداوند متعال می فرماید: ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾ (روم: 41). ) این آیه نیز همانند آیه پیشین است.
7 - خداوند متعال فرمود: ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ﴾ (سجده: 3) وضعیت این آیه نیز روشن شد.
گروه دوم: گروهی از آیات است که آنچه بعد از (لعل) می آید نتیجه ما قبل است. با علم به این که آنچه بعد از آن می آید، بعد از حصول ماقبل، تحقق آن امری یقینی خواهد بود و آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد از جمله:
1 - خداوند متعال می فرماید: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (بقره: 189) زیرا تقوی الهی با توجه به دیگر داده های قرآنی، لامحاله به فلاح و رستگاری منجر خواهد شد بنابراین معنی ندارد که بگوییم: تقوای الهی پیشه کنید شاید رستگار شوید!! مگر این که متعلق تقوی در این جا مختص به آنچه در ابتدای آیه شریفه آمده باشد.
2 - خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ (آل عمران: 132)، پس اگر خدا و رسولش را اطاعت کنیم، ممکن است مورد رحمت قرار گیریم یا قرار نگیریم؟! یا مراد این است: ای مردم از خدا و رسولش اطاعت کنید و اگر چنین کردید منتظر رحمت خدا باشید؟
3- حق تعالى فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (آل عمران: 200)، پس اگر شكيبايى كرديم و مقاومت کردیم و در راه خدا جهاد کردیم و تقوای الهی پیشه کردیم ممکن است رستگار شویم و ممکن است رستگار نشویم؟! مگر نه این است که خداوند به این افراد وعده فلاح و رستگاری داسته است پس این وعده الهی که خلف پذیر نیست چه می شود؟ بلکه می خواهد بگوید: تقوای الهی را پیشه کنید و صبور باشید و مقاوت به خرج دهید در این صورت است که فلاح و پیروزی و موفقیت در انتظار شماست.
4 - خداوند متعال فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (مائده: 35) و این آیه هماننند آیه پیشین است، بنابراین ما بیشتر از این در مورد آن بحث نمی کنیم.
5 - خداوند متعال فرمود: ﴿قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (مائده :100) که همانند آیه پیشین است.
6 - خداوند سبحان فرمود: ﴿وَهَذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ (انعام: 155)، آیا پیروی از قرآن به همراه تقوی موجب احتمال رحمت است یا این که به خاطر وعده الهی موجب جزم به رحمت است چون خداوند از وعده خود تخلف نمی کند؟!
7 - خداوند سبحان فرمود: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآَمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ (اعراف: 158)، آیا ايمان به رسول و پيروی از او امری است که ممکن است منجر به هدایت شود و ممکن است منجر به آن نشود؟! یا آنکه برعکس، ایمان به رسول و پیروی از او عین هدایت است، پس مراد از آیه این است: به خدا ایمان بیاورید و از رسول پیروی کنید و در این صورت هدایت قطعاً در انتظار شما خواهد بود زیرا هر که به رسول ایمان آورد و از او پیروی کند قطعاً به هدایت و راهنمایی خواهد رسید.
8 - خداوند سبحان فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (حج: 77) وضعیت این آیه مانند آیات گذشته است.
9 - خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ (نور: 56) وضعیت این آیه نیز روشن شد.
بر این اساس، معنای جامع استعمالات (لعل) در زبان عربی، ایجاد انتظار یک چیزی و توقع وقوع آن به زودی است، اگر این امر مورد انتظار، امری مطلوب باشد، در این صورت مصداق امید خواهد بود و اگر امری ترسناک باشد مصداق اشفاق خواهد بود و همه این موارد ممکن است با حالت شک همراه باشد و ممکن است با حالت یقین همراه باشد.
به گمانم این برداشت از کلمه (لعل) همان چیزی است که مشکلات استعمال آن را در قرآن و سنت را نیز حل می کند همچنان که تعدادی از اشکالات اعتقادی را نیز برطرف می کند، بنابراین امید، اشفاق، شک یا یقین همگی از لوازم انشاء انتظار و توقع هستند که معنای وضعی لفظ (لعل) است نه این جزئی از معنای وضعی آن باشد. به این ترتیب از ادعای استعاره و تقدیر و حذف که مفسران و زبان شناسان بسیار از آن استفاده کرده اند رهایی خواهیم یافت.
این یک تلاش متواضعانه است که من برای بحث و مطالعه مطرح می کنم، این برداشت من است و نمی خواهم حکم نهائی نسبت به آن بدهم. خدا بهتر می داند.
بر این اساس، آنچه در دعای افتتاح ذکر کردید نهایت بر این دلالت دارد که: پروردگارا من بدم، وقتی که در اجابت دعای من کندی رخ می دهد تو را سرزنش می کنم و این از نادانی من است، بلکه درست آن است که منتظر خیر و نیکی باشم در این چیزی که تأخیر داشته است و دلیل اینکه باید انتظار خیر و نیکی در آن داشته باشم این است که می دانم تو عاقبت کارها را می دانی پس آنچه را که خوب است برای من ذخیره می کنی.
دلیل این تفسیری که ما برگزیدیم این است که از بیرون می دانیم که در باب دعا از خداوند چیزی جز خیر و نیکی انتظار نمی رود و این شاهد و داده بیرونی همان چیزی است که در اینجا قرینه کافی برای این لازمه را به ما داده است، بنابراین معنای در این جا انتظار خیر است که لازمه آن علم به این خیر است چرا که علم به خیر و نیکی الهی داریم. این داده خارجی قرینه برای مجاز نیست بلکه قرینه برای لازمه معنای حقیقی این واژه است. پس با دقت در این موضوع تأمل کنید.
________________________
[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع ۳: سوال 424.