اختصاص نقد متن حدیث به علمای دین؟
حیدر حب الله
ترجمه: سعید نورا
سؤال[1]: اگر نقد متن فقط حق کسانی است که در علوم دینی تخصص دارند، پس اگر احادیثی وجود داشته باشد که موضوع آنها دینی به معنای خاص نباشد، مانند روایاتی که در مورد پزشکی یا نجوم صحبت می کنند، چه کنیم؟ پس از مشخص شدن معنای لغوی روایت - که برخی از آنها به لحاظ معنا روشن است - چه کسی حق دارد متن آن را نقد کند؟ آیا متخصص دین یا متخصص علم؟ اگر بگوییم این حق فرد روحانی است، آیا به معنای دخالت در خارج از حیطه تخصصی او نیست و اگر حق متخصص در علم است، آیا این به این معناست که علمای طبیعی حق دارند بدون مراجعه به علمای دین روایاتی که علم جدید با آن مخالفت می کند را کنار بگذارند؟
پاسخ: نقد متن فرآیندی است که دو روی دارد: یکی خود متن حدیث و دومی مستند انتقادی این متن است، وقتی من حدیث را به قرآن عرضه می کنم، از طرفی متن حدیث وجود دارد و از طرفی مستند نقد وجود دارد که قرآن کریم است و برای اعمال نقد متن باید از طرفی حدیث و شرایط و زبان و سیاق ها و روابط آن با احادیث مشابه را درک کنیم و از سوی دیگر باید قرآن را نیز بفهمیم تا بتوانیم به این نتیجه برسیم که آیا محتوایی را به من نشان می دهد که با آنچه در حدیث به من ارائه شده در تضاد باشد یا خیر؟
از این رو، نقد متن حدیثی براساس مرجعیت قرآن به این معناست که انسان باید قرآن و سنت را بفهمد و در آن تخصص پیدا کند، مگر اینکه متن سنت و متن کتاب خیلی واضح و روشن باشد و اینطور نباشد که نیاز به مطالعه ای گسترده در شرایط و عناصر پیرامونی داشته باشد.
اما وقتی نقد متن مبتنی بر حقایق تاریخ باشد، از یک سو خود متن حدیث و از سوی دیگر داده های تاریخی قاطع را در پیش رو دارم و بنابراین باید با هر دو طرف آشنا باشم. درنتیجه اگر من فقط در زمینه حدیث تخصص داشته باشم، حق ندارم بدون اطلاع آگاهانه از تاریخ دست به نقد متن حدیث بزنم.
همه اینها به این معناست که وقتی نقد متن را بر اساس مرجعیت علم جدید اعمال می کنیم، منتقد باید نسبت به هر دو طرف رابطه (متن حدیث و داده های علمی قاطع) آگاه باشد، اما اگر اهل حدیث باشد ولی در علوم جدید مربوط به متن این حدیث متخصص نباشد، پس حق نقد ندارد، بلکه باید به صورت آگاهانه و عالمانه به علم روز مراجعه کند، سپس بین متن حدیث و علم مقایسه کند.
با توجه به مطالب فوق، پاسخ سؤال شما روشن است، نقد متن حدیث نه تنها از عهده عالم دین به تنهایی خارج است، بلکه حق ندارد قبل از مراجعه آگاهانه و نه صرفاً بر اساس اعتماد به برخی نقل ها و کلمات شفاهی یا مجالات غیر علمی غیر متین که حقیقتی علمی را اینجا یا آنجا نقل می کنند همانطور که فرهنگ رایج در جهان عرب در مورد این موضوعات این چنین است، به نقد متن حدیث بپردازند
همچنین دانشمند در علوم طبیعی نیز قبل از درک حدیث و شرایط آن و احتمالات زبانی و تفسیری موجود در آن، حق نقد متن را ندارد و اگر بتواند هر دو طرف را بفهمد، حق نقد حدیث را نیز دارد. هیچ آیه یا روایتی نازل نشده است که نقد متن حدیث منحصر به روحانیون باشد، اما منطق می گوید همانطور که هیچ روحانی حق تأیید یا نقد متن حدیث را بر اساس علم جدید ندارد، مگر آنکه به داده های علمی آگاهی داشته باشد همچنین دانشمند علوم طبیعی نیز حق نقد حدیث یا اثبات آن را بدون آگاهی از خود حدیث ندارد.
بله، اگر حديث صريح و روشن باشد و نياز به مراجعه و تعمق نداشته باشد، می توان آن را مورد نقد قرار داد، اين گونه مسائل لزوماً از مسائل فقهي نيست، پس تقليد در آنها جریان ندارد، نهایت آن که ما بر لزوم آگاهی کامل از حدیث و عدم عجله در موضع گیری نسبت به آن تأکید داریم تا قبل از تمام تلاش در مطالعه روایت و بررسی عوامل صدور آن، شرایط متن و احتمالات تفسیری آن، دست به نقد آن نزنیم.
همه اینها علاوه بر آن چیزی است که بارها به آن اشاره کرده ایم و آن اینکه در نقد متن حدیث بر اساس علم کافی نیست تا که این مضمون از نظر علم حدیث ثابت نشده باشد بلکه باید به صورت قطعی بطلان مضمون این حدیث ثابت شده باشد. باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که عدم ثبوت با ثبوت عدم مساوی نیست. غالباً شاهد نوعی عجله در نقد متن حدیث هستیم که علم این مطلب را ثابت نکرده است یا این مطلب با مزاج علمای امروزی سازگار نیست و حال آنکه همه اینها اصلاً نه به لحاظ منطقی اعتبار دارند و نه به لحاظ شرعی حجیتی دارند.
دیدهایم که برخی از آنها (مثلاً کتاب الحدیث والقرآن از ابن قرناس) در نقد متن حدیث احیاناً تنها به استبعاد شخصی و این که محتوای حدیث با مزاج شخصی ام که در دانشگاه یا حوزه و یا در این و آن فضا بر آن تربیت یافته ام سازگار نیست، اکتفا می کند بی آن که هیچ دلیل علمی، منطقی، قاطع یا قابل قبول عینی ارائه دهد.
____________________
[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع ۳: سوال 420.