hobballah

الموقع الرسمي لحيدر حب الله

لغات اُخرى

نور چهره حضرت فاطمه زهرا (س)

تاريخ الاعداد: 9/5/2024 تاريخ النشر: 9/29/2024
5340
التحميل

حیدر حب الله

ترجمه: سعید نورا

 

سوال[1]: در روایتی تاریخی آمده است که همسر پیامبر، عایشه بنت ابوبکر می گفت: به نور فاطمه، نخ را می رسیدیم و در سوزن خیاطی می گذاشتیم .. این حدیث چقدر صحت دارد؟ آیا این از نظر تاریخی ثابت شده است؟ آیا از کتب اهل سنت روایت شده است؟

پاسخ:

l روایات متعددی در موضوع نور چهره فاطمه سلام الله علیها (در زمین، صرف نظر از موضوع نور او در آسمان یا در آغاز خلقت) وارد شده است که عبارتند از:

روایت اول: آنچه از شیخ صدوق در مورد علت نامیدن او به زهرا نقل شده است، آنجا که فرمود: پدرم رحمه الله فرمود: حدّثنا سعد بن عبد الله قال: حدّثني جعفر بن سهل الصيقل، عن محمّد بن إسماعيل الدارمي، عمّن حدّثه، عن محمّد بن جعفر الهرمراني، عن أبان بن تغلب، قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: يا ابن رسول الله، لم سمّيت الزهراء عليها السلام زهراء؟ فقال: «لأنّها تزهر لأمير المؤمنين عليه السلام في النهار ثلاث مرات بالنور، كان يزهر نور وجهها صلاة الغداة، والناس في فرشهم فيدخل بياض ذلك النور إلى حجراتهم بالمدينة، فتبيضّ حيطانهم، فيعجبون من ذلك فيأتون النبي صلى الله عليه وآله فيسألونه عمّا رأوا، فيرسلهم إلى منزل فاطمة عليها السلام، فيأتون منزلها فيرونها قاعدة في محرابها تصلّي والنور يسطع من محرابها من وجهها، فيعلمون أنّ الذي رأوه كان من نور فاطمة، فإذا نصف النهار وترتبت للصلاة زهر وجهها عليها السلام بالصفرة، فتدخل الصفرة حجرات الناس فتصفرّ ثيابهم وألوانهم، فيأتون النبيَّ صلى الله عليه وآله فيسألونه عمّا رأوا، فيرسلهم إلى منزل فاطمة عليها السلام فيرونها قايمةً في محرابها، وقد زهر نور وجهها عليها السلام بالصفرة، فيعلمون أنّ الذي رأوا كان من نور وجهها، فإذا كان آخر النهار وغربت الشمس احمرّ وجه فاطمة عليها السلام فأشرق وجهها بالحمرة فرحاً وشكرا لله عز وجل، فكان يدخل حمرة وجهها حجرات القوم، وتحمرّ حيطانهم، فيعجبون من ذلك ويأتون النبي صلى الله عليه وآله ويسألونه عن ذلك، فيرسلهما إلى منزل فاطمة فيرونها جالسة تسبّح الله وتمجّده ونور وجهها يزهر بالحمرة، فيعلمون أنّ الذي رأوا كان من نور وجه فاطمة عليها السلام، فلم يزل ذلك النور في وجهها حتى ولد الحسين عليه السلام فهو يتقلّب في وجوهنا إلى يوم القيامة في الأئمة منّا أهل البيت إمام بعد إمام» (علل الشرائع 1: 180 ـ 181).

در مورد این روایت می توان نکاتی را بیان کرد:

اولاً: سند ضعیفی دارد از یک طرف مرسل است. زیرا محمد بن اسماعیل الدارمی این حدیث را از شخصی که نام او برای ما ذکر نشده نقل کرده است، پس نمی دانیم او کیست و شاید ثقه نباشد، همچنین برخی از راویان - از طرف دیگر – تصریحی به وثاقت ایشان نرفته است و دلیلی بر عدالت آنها وجود ندارد، مانند: محمد بن اسماعیل الدارمی و جعفر بن سهل (سهیل) (طبق برخی از نظریات در مورد جعفر بن اسهل مثل نظریه آقای خوئی که وثاقت وی را نمی پذیرد).

ثانیاً: در حدیث آمده است که بر دیوار خانه ها مثلاً سفیدی یا زردی می دیدند، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می رفتند و از او سؤال می کردند و ایشان به آنها خبر می دادند. در اینجا - صرف نظر از اینکه می توانستند مستقیماً به سراغ منبع نور بروند - چگونه توانستند وارد خانه فاطمه شوند و او را ببینند که درحال نماز خواندن است؟ آیا شایسته بود مردم در حالی که در محراب نماز بود وارد خانه او شوند؟ سپس اگر از همه اینها چشم بپوشیم و بگوییم: شاید برای خصوصیتی بوده یا به جهت بیان این کرامت بوده است و بگوییم این نور مصدرش مشخص نبوده است با این همه سیاق این حدیث را اگر ملاحظه کنیم تمام آن به صورت صیغه فعل مضارع است، که از نظر زبانی و عربی نشان می‌دهد که این کار را مکرر انجام می‌دادند، و در اینجا می‌پرسیم: وقتی این اتفاق افتاد، در سه مرتبه ای که در روز اول این اتفاق افتاد سبب آن را فهمیدند چرا در روزهای بعد نیز هربار دوباره می آمدند آنچنان که صیغه مضارع که در این حدیث از ابتدا تا انتها آمده است نشان می دهد؟

ثالثاً: این حدیث دلالت بر این دارد که در اوقات معینی از روز که اوقات نماز است این اتفاق می افتاده است و هیچ دلالتی بر این نکته ندارد که چهره زهرا سلام الله علیها همیشه اینطور بوده است.

روایت دوم: آنچه از عایشه همسر پیامبر نقل شده است که در شب زیر نور چهره فاطمه می نخ می رسیدند و خیاطی می کردند .

من از این حدیث بسیار جستجو کردم و آن را در هیچ یک از منابع حدیثی اهل سنت و شیعه و همچنین در منابع تاریخ و سیره اهل سنت و شیعه نیافتم، اما متنی را دیدم که سید مرعشی در شرح احقاق الحق که فردی معروف به تحقیق در متون است نقل می کند، آنجا كه مي‌گويد: «ضوء وجه فاطمة، رواه القوم: منهم العلامة المؤرّخ الشيخ أحمد بن يوسف بن أحمد الدمشقي الشهير بالقرماني في كتابه (أخبار الدول وآثار الملل) (ص 87 ط بغداد) قال: قالت عائشة: كنّا نخيط ونغزل وننظم الإبرة بالليل في ضوء وجه فاطمة.. إنها كانت كالقمر ليلة البدر، رواه القوم: منهم العلامة المؤرّخ أبو القاسم حمزة بن يوسف بن إبراهيم السهمي المتوفّى سنة 437 في (تاريخ جرجان) (ص 128 ط حيدر آباد) قال: بندار بن إبراهيم بن عيسى أبو محمد الاستراباذي، روى عن محمد بن زكريا الغلابي، وبكر بن سهل الدمياطي، وغيرهما. أخبرنا أبو أحمد بن عدي الحافظ، حدثنا بندار بن إبراهيم. عيسى أبو محمد الاستراباذي بجرجان، حدّثنا محمد بن زكريان الغلابي، حدّثنا العباس بن بكار، حدّثنا عبد الله بن المثنّى، عن عمّه ثمامة بن عبد الله بن أنس، عن أنس بن مالك: سألتني أم سلمة عن صفة فاطمة رضي الله عنها فقلت: كانت أشبه الناس برسول الله صلى الله عليه وسلم بيضاء، مشرقة، جمرة، كأنها القمر ليلة البدر أو شمس تغرب غماماً، لها شعر تعثر فيها.. ومنهم العلامة أبو المؤيد موفق بن أحمد في مقتل الحسين (ص 70 ط الغري) قال: أنبأني الإمام فخر الأئمة أبو الفضل الحفربندي، أخبرنا الحسن بن أحمد السمرقندي، أخبرنا أبو القاسم بن أحمد، وإسماعيل بن أبي نصر، وأحمد بن الحسين قالوا: أخبرنا أبو عبد الله الحافظ، أخبرنا الحسن بن محمّد، حدّثنا محمد بن زكريا، حدّثنا عبد الله بن المثنى، عن ثمامة بن عبد الله بن أنس، عن أنس بن مالك، قال: سألت أمّي، عن فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله، فقالت: كانت كالقمر ليلة البدر، أو كالشمس إذا خرجت من السحاب بيضاء مشربة حمرة، لها شعر أسود، من أشدّ الناس برسول الله صلى الله عليه وآله شبهاً، كانت والله كما قال الشاعر..» (المرعشي، شرح إحقاق الحقّ 10: 244 ـ 246).

محمد بن سلیمان حلبی الریحاوی (1228ق) ذکر کرده و گفته است: «روي عن عائشة رضي الله عنها أنها كانت تقول: كنت أسلك الخيط في سمّ الخياط في الليلة المظلمة من نور وجه فاطمة» (نخبة اللآلي لشرح بدأ الأمالي: 85).

می گویم: در مورد این حدیث بسیار جست و جو کردم و چیزی نیافتم که بتوان آن را منبع قابل اعتمادی برای آن دانست، اگر به متون احقاق الحق و الریحاوی هم توجه کنیم به این نتیجه می رسیم :

اول: الریحاوی که تنها در حدود دویست سال پیش، یعنی در قرن سیزدهم هجری از دنیا رفته است، موضوع را به صورت (روی) نقل می کند و ما از منبع و سند و... آن  اطلاعی نداریم. شاید منبع همان است که در احقاق حق از او نقل شده است.

دوم: آنچه در تبیین احقاق حق گزارش شد، به دو روایت برمی گردد که یکی از آنها سفیدی و روشنی صورت را به صورت استعاری واضح بیان می کند که روایت دوم و سوم است، وقتی صورت سفید روشن را در کنار موهای مشکی به حسب روایت قرار می دهید و وجود سایر عناصر زیبایی، نیز محقق باشد در این صورت چهره فرد همانند ماه شب چهارده خواهد بود و این تعابیری استعاری است که تا به امروز به کار می بریم.

اما دلیل نقل این وصف از این زن پاک را متوجه نشدم، به چه حقی این وصف از او این گونه نقل می شود، در حالی که او همان زن پاک و محفوظ، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؟! این توصیف احساسات مؤمنان عاشق فاطمه را جریحه دار می کند (و من برخی از قسمت های شعری را از متن حذف کردم زیرا آن را ناشایست دیدم) با توجه به اینکه روایت اول عجیب است، چگونه ام سلمه از مردی می خواهد که حضرت زهرا (س) را توصیف کند؟ آیا او شخصا حضرت را ندیده است؟! درست است که انس بن مالک ممکن است حضرت زهرا سلام الله علیها را در کودکی ایشان یا زمان کودکی خود دیده باشد. زیرا نقل شده است که او ده ساله بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه هجرت کرد و انس چنان که معروف است خادم پیامبر بود، اما این به ما نمی فهماند که چگونه ام سلمه از او در مورد فاطمه سؤال می کند که مفروض این است که وی حضرت را می دیده است، چون ام سلمه خود جزئی از افراد بیت نبوی بوده است؟ انس بن مالک چگونه این داستان را نقل کرده است؟! بلکه چگونه جرأت می کند از خصوصیات یک زن پوشیده بپرسد؟ ام سلمه - که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را ستوده است - یا هر کس دیگری چگونه حق دارد زن مستوری مانند زهرا سلام الله علیها را برای مرد دیگری توصیف کند؟

همه اینها باعث می شود که این احادیث را واقعاً عجیب و به دور از فرهنگ عربی و اسلامی بدانم، حتی اگر بخواهم تصور کنم که وصف حضرت زهرا سلام الله علیها در کودکی ایشان بوده است، اما به هر حال این روایات پر واضح است که در مقام تصویر سازی استعاری از موضوع ماه کامل هستند، بنابراین هیچ ارتباطی با موضوع تحقیق ما ندارند.

سوم: روایت اولی که از ابن سنان القرمانی منقول است، سند ندارد و مصدری هم ندارد، بنابراین چگونه می توان به آن استناد کرد؟ قرمانی نیز متوفی سال 1019 هـ است یعنی در قرن یازده هجری بنابراین منبع او برای این اطلاعاتی که از حدود هزار سال پیش نقل می کند چیست؟

چهارم: اگر این حالت نورانی در چهره حضرت فاطمه زهرا(س) موقتی بوده و چند بار اتفاق افتاده، اشکالی ندارد، ولی ظاهر حدیث دلالت بر ادامه دار بودن این حالت دارد. و در اینجا می توان پرسید: اگر واقعاً از صورت این زن نور می تابیده است، و منظور این است که به معنای واقعی نور می تابیده است به گونه ای که عایشه همسر پیامبر می توانسته است ندر زیر این نور نخ را در سوزن خیاطی قرار دهد و نخ ریسی کند، اگر این امر دائمی بوده است یکی از پدیده های معجزه آسای مستمر در زندگی مردم مدینه محسوب می شد و زنان به تماشای آن می شتافتند و این پدیده عجیب و خارق العاده را به نظاره می نشستند و اگر این چنین بود، پس چرا این جریان تنها در روایتی ضعیف و متأخر به ما رسیده است؟ با این همه دلائل و انگیزه برای نقل چنین واقعه ای که در تمام عمر ایشان ادامه داشته است، چگونه ممکن است که این موضوع زیاد نقل نشود؟ به راستی که حتی در بین شیعیان نیز هیچ عین و اثری از این حدیث به جز داستان نوری که در هنگام نماز می دیدند وجود ندارد و این با نور چهره او در حالت عادی متفاوت است. بنابراین حتی شیعیان هم رویدادی مانند این را علیرغم وجود انگیزه کافی برای نقل آن و اهمیت فراوان آن و عنصر معجزه آسایی که در آن وجود دارد، نقل نکرده اند.

همه اینها علامت های استفهامی پیرامون این حدیث که این داستان را از عایشه برای ما نقل میکند قرار می دهد. اگر این حدیث طرق بسیاری داشت و در مصادر و منابع کهن آمده بود قابل پذیرش بود اما در این وضعیت از کمبود منابع و نبود سلسله اسانید، با وجود انگیزه های کافی بر نقل آن ولی عدم وجود آن در منابع شیعه، به طور جدی صحت این حدیث را زیر سؤال می برد، بنابراین که این موضوع یک پدیده ادامه دار در زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها بوده است نه آن که یک رویدادی بود که تنها در اوقات مشخصی یا گهگاه رخ می داده است یا آنکه نوعی استعاره بوده است.

از این رو، هیچ مدرک روشن تاریخی یا حدیثی که این ویژگی دنیوی برای چهره حضرت زهرا سلام الله علیها را ثابت کند، به دست نیامده است. هر چند که این زن پاک ارزش بیش از این را دارد.

_________________________ 

[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع 2: سوال 359.