ارزیابی عبارت منسوب به سلمان «لو حدّثت بفضائل عليّ لقالوا مجنون وقالوا اغفر لقاتله»
حیدر حب الله
ترجمه: سعید نورا
سوال[1]: آیا این کلام منسوب به سلمان فارسی رضی الله عنه صحیح است که فرمود: «لو حدّثتكم ما أعلم من فضائل أمير المؤمنين عليّ عليه السلام لقالت طائفة منكم: هو مجنون، وقالت طائفة أخرى: اللهم اغفر لقاتل سلمان»؟
پاسخ: قدیمی ترین مصادر این حدیث که جزئی از خطبه سلمان است عبارت اند از:
مصدر اول: شیخ کشی که آن را از محمد بن مسعود نقل می کند که می گوید: حدّثنا أبو عبد الله الحسين بن أشكيب، قال: أخبرني الحسن بن خرزاذ القمي، قال: أخبرنا محمّد بن حماد الساسي (الشاشي)، عن صالح بن فرج، عن زيد بن المعدل، عن عبد الله بن سنان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «خطب سلمان فقال: الحمد لله الذي هداني لدينه بعد جحودي له، إذ أنا مذكٍ لنار الكفر، أهل لها نصيباً أو أثبت لها رزقاً، حتى ألقى الله عز وجل في قلبي حبّ تهامة فخرجت جائعاً ظمآن قد طردني قومي وأخرجت من مالي ولا حمولة تحملني ولا متاع يجهزني، ولا مال يقويني، وكان من شأني ما قد كان، حتى أتيت محمداً صلى الله عليه وآله فعرفت من العرفان ما كنت أعلمه، ورأيت من العلامة ما أخبرت بها، فأنقذني به من النار فبنت من الدنيا على المعرفة التي دخلت عليها في الإسلام. ألا أيها الناس اسمعوا من حديثي، ثم اعقلوا عنّي، قد أتيت العلم كبيراً ولو أخبرتكم بكلّ ما أعلم لقالت طائفة: لمجنون وقالت طائفة أخرى: اللهم اغفر لقاتل سلمان. ألا إنّ لكم منايا تتبعها بلايا، فإنّ عند علي عليه السلام علم المنايا وعلم الوصايا وفصل الخطاب على منهاج هارون بن عمران، قال له رسول الله صلى الله عليه وآله: أنت وصيّتي وخلفيتي في أهلي بمنزلة هارون من موسى، ولكنّكم أصبتم سنّة الأولى وأخطأتم سبيلكم، والذي نفس سلمان بيده لتركبن طبقاً عن طبق، سنّة بني إسرائيل القذّة بالقذة. أما والله لو ولّيتموها عليّاً لأكلتم من فوقكم ومن تحت أرجلكم، فأبشروا بالبلاء، واقنطوا من الرجاء، ونابذتكم على سواء، وانقطعت العصمة فيما بيني وبينكم من الولاء. أما والله لو أنّي أدفع ضيماً أو أعزّ لله ديناً لوضعت سيفي على عاتقي، ثم لضربت به قدماً قدماً. ألا إني أحدّثكم بما تعلمون وما لا تعلمون، فخذوها من سنة السبعين بما فيها. ألا إنّ لبني أميّة في بني هاشم نطحات. ألا إنّ بني أمية كالناقة الضروس تعضّ بفيها وتخبط بيديها وتضرب برجلها وتمنع درها. ألا إنّه حقّ على الله أن يذلّ باديها وأن يظهر عليها عدوّها مع قذف من السماء وخسف ومسخ وسوء الخلق، حتى أنّ الرجل ليخرج من جانب حجلته إلى صلاة فيمسخه الله قرداً. ألا وفئتان تلتقيان بتهامة كلتاهما كافرتان، ألا وخسف بكلب، وما أنا وكلب، والله لولا ما لأريتكم مصارعهم، ألا وهو البيداء، ثم يجئ ما تعرفون. فإذا رأيتم أيها الناس الفتن كقطع الليل المظلم يهلك فيها الراكب الموضع والخطيب المصقع والرأس المتبوع، فعليكم بآل محمد فإنّهم القادة إلى الجنّة والدعاة إليها إلى يوم القيامة، وعليكم بعليّ فوالله لقد سلمنا عليه بالولاة (بالولاية) مع نبيّنا، فما بال القوم أحسد قد حسد قابيل هابيل، أو كفر فقد ارتدّ قوم موسى عن الأسباط ويوشع وشمعون وابني هارون شبر وشبير والسبعين الذين اتهموا موسى على قتل هارون فأخذتهم الرجفة من بغيهم، ثم بعثهم الله أنبياء مرسلين وغير مرسلين، وأمر هذه الأمّة كأمر بني إسرائيل. فأين يذهب بكم ما أنا وفلان وفلان ويحكم والله ما أدري أتجهلون أم تتجاهلون، أم نسيتم أم تتناسون؟! أنزلوا آل محمد منكم منزلة الرأس من الجسد بل منزلة العينين من الرأس، والله لترجعنّ كفاراً يضرب بعضكم رقاب بعض بالسيف يشهد الشاهد على الناجي بالهلكة ويشدّ الناجي على الكافر بالنجاة، ألا إنّي أظهرت أمري وآمنت بربي وأسلمت بنبيي واتبعت مولاي ومولي كلّ مسلم. بأبي أنت وأمي قتيل كوفان، يا لهف نفسي لأطفال صغار، وبأبي صاحب الجفنة والخوان نكاح النساء الحسن بن علي، ألا إنّ نبي الله نحله البأس والحياء، ونحل الحسين المهابة والجود، يا ويح من احتقره لضعفه واستضعفه لقلّته وظلم من بين ولده، وكان بلادهم عامر الباقين من آل محمد. أيّها الناس لا تكلّ أظفاركم عن عدوّكم، ولا تستغشوا صديقكم فيستحوذ الشيطان عليكم، والله لتبتلنّ ببلاء لا تغيرونه بأيديكم إلا إشارة بحواجبكم، ثلاثة خذوها بما فيها وارجوا رابعها وموافاها. بأبي دافع الضيم شقاق بطون الحبالى وحمال الصبيان على الرماح ومغلي الرجال في القدور، أما أني سأحدّثكم بالنفس الطيبة الزكية وتضريح دمه بين الركن والمقام المذبوح كذبح الكبش. يا ويح لسبايا نساء من كوفان الواردون الثوية المستغدون عشية وميعاد ما بينكم وبين ذلك فتنة شرقيّة ستسير موجئاً هاتفاً يستغيث من قبل المغرب فلا تغيثوه لا أغاثه الله، وملحمة بين الناس إلى أن يصير ما ذبح على شيبته المقتول بظهر الكوفة وهي كوفان يوشك أن يبنى جسرها وتنبى جنبتها حتى يأتي زمان لا يبقى مؤمن إلا بها أو يحنّ إليها، وقينة مصبوبة نطافي خطامها لا ينهيها أحد، لا يبقي بيت من العرب إلا دخلته. وأحدّثك يا حذيفة أنّ ابنك مقتول، فإنّ عليّاً أمير المؤمنين عليه السلام فمن كان مؤمناً دخل في ولايته فيفتتح على أمر يمشي على مثله، لا يدخل فيها إلا مؤمن ولا يخرج منها إلا كافر» (رجال الكشي 1: 75 ـ 92).
در این حدیث جمله محل شاهد که در سوال به آن اشاره کردید نیامده است بلکه به صورت مطلق از علم سلمان سخن می گوید نه از سخن گفتن وی از شخص امام علی، همچنان که این حدیث به لحاظ سندی ضعیف است حداقل به جهت:
1ـ صالح بن فرج، این اسم بسیار مهمل است و هیچ کسی آن را نیاورده است و چه بسا هیچ روایتی غیر از این روایت، ندارد و این احتمال نیز وجود دارد که وی فرج بن صالح باشد و در حقیقت نوعی قلب در تسمیه وی رخ داده باشد. ولی این فرد نیز بسیار مهمل است و احتمال می رود که صالح بن نوح باشد که وی نیز فردی مهمل است و توثیقی درباره او نیامده است (ر.ک: خوئي، معجم رجال الحديث 10: 92؛ والنمازي، مستدركات علم رجال الحديث 4: 248).
2 ـ محمد بن حماد الشاشي (الساسي)، وی نیز فردی کامل مهمل است که علمای رجال اساسا از وی یاد نکرده اند. (ر.ک: معجم رجال الحديث 17: 43؛ ومستدركات علم رجال الحديث 7: 70).
3 ـ زيد بن المعدل (معدل النميري)، وی نیز مهمل است آنچنان که شیخ نمازی به آن تصریح کرده است. (مستدركات علم رجال الحديث 3: 486).
4 ـ الحسن بن خرزاذ، اگر حسن بن خرزاذ قمی باشد همانطور که از ظاهر متن برمی آید. نجاشی در مورد وی می گوید: «قمّي، كثير الحديث، له كتاب أسماء رسول الله صلى الله عليه وآله، وكتاب المتعة، وقيل: إنه غلا في آخر عمره..) (الفهرست: 44)، ولی هیچ کس وی را توثیق نکرده است. اما اگر مراد وی حسن بن خرزاذ ی باشد که از اهل (کُش) در آسیای میانه باشد، وی نیز فردی مجهول الحال است که هیچ کس تصریحی به وثاقت وی ندارد و این احتمال نیز وجود دارد که قمی و کشی هر دو یک فرد باشند.
بنابراین، این روایت به لحاظ سندی ضعیف است حداقل آن است که وثاقت چهار نفر از راویان آن ثابت نشده است افزون بر این که ملاحظاتی نیز در متن آن وجود دارد. اضطراب متن و غرابت آن در این زمینه کافی است.
مصدر دوم: محمّد بن سليمان الكوفي (ح 300هـ) در (مناقب الإمام أمير المؤمنين 1: 413 ـ 414)، با این سند: محمّد بن سليمان الكوفي قال: حدّثني أحمد بن السري المصري، قال: حدّثنا أحمد بن حماد، عمّن ذكره ـ شكّ أبو جعفر ـ عن إبراهيم، عن الأسود، عن ابن عباس قال: «لما ولّي أبو بكر إمرة المؤمنين قال: يا سلمان، اصعد المنبر فاخطب الناس قال: إنّي إن صعدت تكلّمت بالحقّ...»، این خطبه در این مصدر در برخی از مقاطع خود با روایت قبلی متفاوت است اما جمله محل سوال شما در این روایت نیز نیامده است.
این حدیث به لحاظ سندی ضعیف است حداقل آن که احمد بن سری فردی مجهول است. (ر.ک: معجم رجال الحديث 2: 131) که هیچ کس وی را توثیق نکرده است افزون بر این که این حدیث مرسل است چون احمد بن حماد، نام شخصی که از وی روایت کرده است را نیاورده است بنابراین این حدیث به لحاظ سندی صحیح نمی باشد. همچنان به لحاظ مضمون نسبت به مورد سوال شما از امام علی سخن نمی گوید بلکه با تعبیری که در سوال آمده متفاوت است و به صورت مطلق می باشد.
مصدر سوم: شیخ طبرسی (548هـ) نیز در (الاحتجاج 1: 149 ـ 152)، با اختلافاتی این روایت را آورده است. که جمله مد نظر شما در سوال در احتجاج به این گونه آمده است: «فلو حدّثتكم بكلّ ما أعلم من فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، لقالت طائفة منكم: هو مجنون، وقالت طائفة أخرى: اللهم اغفر لقاتل سلمان..». پر واضح است که طبرسی مصدر این روایت را برای ما نقل نکرده است و هیچ سندی برای آن نمی آورد. احتجاج طبرسی قدیمی ترین مصدری است که این حدیث را با تعبیری که در سوال نقل کرید آورده است.
مصدر چهارم: ابن شهر آشوب (588هـ) در (مناقب آل أبي طالب 2: 90 ـ 91)، این خطبه را به طور کامل نیاورده است بلکه این گونه می گوید: «وفي بعض الأصول قال سلمان: والذي نفسي بيده، لو أخبرتكم بفضل عليّ في التوراة، لقالت طائفة منكم: إنّه لمجنون، ولقالت طائفة أخرى: اللهم اغفر لقاتل سلمان».
اما ابن شهر آشوب برای ما بیان نکرده است که این اصول چیست؟ سند آنها چیست؟ بنابراین روایت وی نیز بی سند و بدون مصدر مشخص است و حال آن که وی بیشتر از پنج قرن با دوران سلمان فاصله داشته است چرا که وی این مطلب را به صورت مستقیم از سلمان نقل می کند بی آن که نام هیچ یک از ائمه علیهم السلام را ببرد.
بنابراین، اگر بخواهیم این مقطع مورد سوال شما را تحلیل کنیم، باید بگوییم:
اولا: هیچ یک از این روایات به لحاظ سندی صحیح نیستند بلکه حتی بر اساس مبانی شخصی مثل آقای خوئی نیز هیچ یک صحیح نمی باشند.
ثانیاً: دو روایت از آن ها داری سند بوده و حال آن که دو روایت آن به ظاهر هیچ سندی ندارند.
ثالثاً: این مقطع «لو حدّثتكم عن علي لقالت طائفة كذا وقالت أخرى كذا» تنها در مصدر سوم و چهارم آمده است که هیچ یک به ظاهر سندی ندارند اما دو حدیث مسند هرچند که ضعیف هستند یا مشتمل بر ارسال هستند ولی هیچ یک این تعبیر در آن نیامده است بلکه این گونه آمده است«قد أتيت العلم كبيراً ولو أخبرتكم بكلّ ما أعلم لقالت طائفة: لمجنون وقالت طائفة أخرى: اللهم اغفر لقاتل سلمان».
رابعاً: این چهار روایت با یکدیگر اختلاف دارند مخصوصا نسبت به موضع شاهد، دو روایت همچنان که گفتیم مطلق است و یک روایت از تورات سخن می گوید و روایت دیگر از امام علی بدون ارتباط با تورات سخن می گوید. این همه ـ با توجه به وحدت خطبه حسب ظاهر ـ موجب می شود که این احدیث از جهات متعددی با مشکل روبه رو باشد.
بنابراین، این حدیث ـ اگر از نقد متنی آن چشم پوشی کنیم ـ ضعیف بوده و نمی توان به آن اعتماد کرد. والعلم عند الله.
____________________
[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع 1: سوال 299.