حدیث: «لنا مع الله حالات هو فيها نحن ونحن هو..»، تأملی در احادیت نبوی صوفیانه
حیدر حب الله
ترجمه: سعید نورا
سوال[1]: میزان صحت این حدیثی که آقای خمینی و شیخ احسائی و برخی از علما در مدارج سالکین الی الله آورده اند چیست؟ حدیثی که می گوید: «لنا مع الله حالات، هو فيها نحن، ونحن هو، وهو هو، ونحن نحن»؟
پاسخ: این حدیث هیچ اصل و ریشه ای ندارد و در هیچ یک از مصادر حدیثی و تاریخی و تفسیری شیعی و سنی یافت نشد و چه بسا قدیمی ترین مصدر آن که در دسترس ماست به قرن یازده هجری بازمی گردد آنجایی که فیض کاشانی (1091 هـ) در (الکلمات الکنونة: 114) هنگام سخن از معنای فناء فی الله آن را آورده است و شیخ احمد آل طوق قطیفی (1245 هـ) در رسائل خود (ج3: 467) و ملی علی نوری (1247]) در کتاب خود (التعلیقات فی مفاتیح الغیب: 751) و شیخ محمد باقر کجوری (1255 هـ) در (الخصائص الفاطمیة 2: 236) و ملاهادی سبزواری (1289 هـ) در شرح خود بر مثنوی (ج1: 349) و تبریزی انصاری (1310 هـ)« در کتاب خود (اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء: 28، 62) میرزا محمد تقی رازی (1348هـ) در کتاب (مکیال المکارم 2: 295) همچنین امام خمینی(1410 هـ) نیز در کتاب های (مصباح الهدایة: 67، شرح دعای سحر: 103) این حدیث را آورده اند.
دکتربروجردی ـ محقق شرح مثنوی سبزواری ـ در حاشیه همان صفحه ای که اشاره شد به ای نکته تصریح می کند که هیچ مصدری برای این حدیث نیافته است. قابل توجه است که شیخ معاصر جواد بن عباس کربلائی این گونه می گوید: «وإليه أيضاً يشير ما روي عن الصادق عليه السّلام، على ما ذكره كثير من العلماء في كتبهم العرفانية، من قوله عليه السّلام: لنا مع اللَّه حالات، نحن فيها هو، وهو نحن، ونحن نحن، وهو هو»، (الأنوار الساطعة في شرح الزيارة الجامعة 3: 269، وانظر ج4: 34، وج5: 377)، گویی این حدیث را جز در کتب عرفانی نیافته است.
این احتمال رجحان بیشتری دارد. این زبان همخوان با زبان عرفاء و متصوفه است و مانند آن به فراوانی نزد امثال ابن عربی در فصوص و فتوحات دیده می شود (به عنوان نمونه ر.ک: الفتوحات المكيّة ج2: 74، و4: 279 ـ 280)، کسی که با زبان و روش عرفا و متصوفه آشنایی داشته باشد به خوبی این موضوع را متوجه خواهد شد. مخصوصاً وقتی این موضوع را با وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت تفسیر می کنند به ویژه بر اساس مبانی فلسفی صدائری در تفسیر حقیقت وجود (وحدت تشکیکی) یا تفسیر آن به مقام جمع و فرق نزد عرفا. مولی علی نوری (1247 هـ) تلاش می کند این حدیث را به سبک عرفا و طبق اصطلاحات ایشان تفسیر کند وی بعد از ذکر این حدیث منسوب چنین می گوید: «.. ولعلّ فيه نوع الإشارة إلى الجمع بعد الفرق، حيث قالوا: نحن هو وهو نحن، والجمع نوع الفرق، وبعده بعدية ترتيبية، وإلى الفرق بعد الجمع، حيث قالوا: وهو هو ونحن نحن، وهما: أي الجمع بعد الفرق والفرق بعد الجمع ـ كما قالوا ـ خاصّة الورثة الختمية. وأما وجه الإشارة إلى التفرقة التي هي قبل الوصول إلى مقام الجمع لمحلّ قولهم عليهم السلام: نحن، في قولهم: نحن هو، وقولهم: هو، في قولهم: هو نحن، يشير إلى سرّ التفرقة التي قبل الجمع، أو كوننا هو فرع شعورنا بنا وشهودنا إيانا، حتى يتمكّن من الجمع بنا هو، وهكذا في قولهم: هو نحن، وأما وجه التفرقة بعد الجمع فظاهر لا يخفى على أهل الإشارة، وهو الخبير بضمائر أوليائه، والواقف على سرائر أحبّائه حقاً، وأما حملنا فهو مجرّد ما احتملنا إن كان حقاً، فهو يقول الحقّ وهو يهدي السبيل، وإن لم يكن حقاً فجاء من قبلنا ومن ناحيتنا التي هي ناحية الظلمة والاحتجاب» (التعليقات على مفاتيح الغيب: 751).
سید شهاب الدین مرعشی نجفی در شرح خود بر إحقاق الحقّ (ج1: 184) چنین می گوید: «ورأيت بعض من كان يدّعي الفضل منهم يجعل بضاعة ترويج مسلكه أمثال ما يعزي إليهم عليهم السلام: لنا مع الله حالات فيها هو نحن ونحن هو. وما درى المسكين في العلم والتتبّع والتثبّت والضبط أنّ كتاب مصباح الشريعة وما يشبهه من الكتب المودعة فيها أمثال هذه المناكير، مما لفّقتها أيادي المتصوّفة في الأعصار السالفة وأبقتها لنا تراثاً».
به مناسبت به دو پیشنهادی که قبلا به بعضی از طلاب علوم دینی داده بودم اشاره می کنم. این دو را می توان همچنین به عنوان موضوعاتی برای رساله های کارشناسی ارشد یا پایان نامه های دکتری نیز انتخاب کرد:
پیشنهاد اول: تمام احادیثی که تنها در زمان صفویه و بعد از آن مطرح شده اند را جمع آوری کنیم. بسیاری از احادیث پراکنده در کتب حدیث و تاریخ متأخر وجود دارد که هیچ مصدری جز در دوران صفویه برای آنها یافت نمی شود و خیلی خوب است که این احادیث را جمع آوری کرده و سپس آن ها را مورد مطالعه قرار دهیم و برای تقویت یا تضعیف یا موضوع گیری نسبت به آن ها بررسی کنیم.
پیشنهاد دوم: احادیث منسوب به پیامبر و اهل بیت را که در هیچ یک از مصادر حدیثی یا تاریخی نیامده اند و در هیچ یک از مصادر اساسی جز در کتب قدیمی یا جدید صوفیانه یافت نمی شوند را جمع آوری کنیم و سپس این احادیث را مورد مطالعه قرار داده و تحلیلات جدی نیست به آن ارائه کنیم هر کسی که بر میراث حدیثی مسلمانان چه شیعه یا سنی اطلاع داشته باشد خواهد دانست که این گونه احادیث بسیارند.
بسایری از احادیثی که از نوع اول و دوم هستند هیچ گونه مصدر یا سند یا طریق و توثیقی ندارند و این از نشانه های بارز این احادیث است. این حدیثی که محل بحث است هیچ مصدر و سند یا یزی از این قبیل ندارد که به ما اجازه دهد آن را مورد تحقیق قرار دهیم چه رسد به آن که بخواهیم مفاهیم دینی یا اعتقاداتی را بر آن پایه گذاریم.
_____________________
[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع 1: سوال 294.