hobballah

الموقع الرسمي لحيدر حب الله

لغات اُخرى

جمع بین ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ﴾ و «لا تعرفوا الحقّ بالرجال»؟

تاريخ الاعداد: 7/10/2024 تاريخ النشر: 7/22/2024
820
التحميل

حیدر حب الله

ترجمه: سعید نورا

سوال[1]: خداوند متعال می فرماید: ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾، و در حدیث شریف آمده است: «لا تعرفوا الحقّ بالرجال»؟  اهل ذکر چه کسانی هستند؟ آیا آنها نیز مصداق همین «الرجال» نیستند؟ آیا این لازمه دور نیست و همانطور که می دانید دور باطل است؟ مخصوصاً که ما در روزگار فتنه بین متمسکین ـ حسب ظاهر ـ به عروة الوثقی و ولایت اهل بیت نبوت علیهم السلام به سر می بریم.

 

پاسخ: بین آیه شریفه و حدیث مذکور منافاتی وجود ندارد. چون زاویه دید در این دو متفاوت است، آیه در دورترین حد خود دستور به مراجعه به صاحبان علم می دهد اگر علم ندارم، باید به صاحب این علم مراجعه کنم تا از علم او استفاده کنم. به خصوص که مورد آیه، همان گونه که از سیاق آن برمی آید، مورد اعتقادی است چون مسئله تشکیک در بشریت انبیا و پیامبری ایشان است. امر اعتقادی از این دست مستلزم کسب علم در مورد آن است، لذا ارجاع به ایشان به جهت ارجاع به امری است که برای انسان علم آور است نه این که به معنای پذیرش مطلق کلام ایشان به خودی خود باشد بنابراین ظاهر از آیه شریفه این است که وجوب سوال به خاطر تحصیل علم از این سوال کردن است نه این که به صورت تعبدی به پاسخ ایشان عمل کنیم. وقتی که گفته می شود که: اگر جاهل هستی بپرس معنای این سخن این است که باید سوال کنی تا به علم دست یابی و از این طریق جهل خود را برطرف کنی نه برای اینکه پاسخی دریافت کنید که جهل شما را برطرف نکند، بلکه آن را قبول کنید، زیرا فلانی آن را گفته است، بدون اینکه به لحاظ شرعی دلیلی بر لزوم تعبد به کلام وی باشد.

این گفته - چنان که گفتیم - با توجه به ورود آیه در مورد اصول دین و نشانه های پیامبر تقویت می شود و اینها از جمله مواردی است که اجماع بر بر عدم عمل متعبدانه در آن حاصل است و تخصیص مورد نیز امری مستهجن است بنابراین نمی توان آن را کنار گذاشت.

اما حدیثی که می فرماید : «الحقّ لا يعرف بالرجال، اعرف الحقّ تعرف أهله/ إنّ دين الله لا يعرف بالرجال، بل بآية الحقّ، فاعرف الحق تعرف أهله..». ما را از این نهی می کند که مردم را معیار حق و باطل قرار دهیم. معیار حق و باطل سلامت مضمون و درستی دلیلی است که ایشان به ما ارائه می کنند نه خود این افراد. در حقیقت این حدیث از ما می خواهد که افراد را با حق بشناسیم نه بالعکس در حالی که آیه از من می خواهد که حق را بشناسم و مسیر شناخت حق مراجعه به افراد است نه به خاطر خود این افراد بلکه به این جهت که این افراد مسیر علم را برای من هموار می سازد بنابراین مرجع در رجوع من به افراد دانش آن ها و آنچیزی است که به من می دهند، که مستلزم اقناع شناختی است نه خود این افراد و شخصیت آنها.

آری، اگر این افراد معصوم از جانب خداوند بودند، در این صورت خود این افراد و شخصیت آنها برای من معیار بود - چنانکه مثلاً در مورد انبیا پس از ایمان به نبوت آنها با دلایل علمی این چنین است- به جز مواردی که با دلیل خارج شده باشند. شاید برای آنچه گفتیم، تعبیر در اینجا «اهل ذکر» بود که اشاره به علم آنهاست، در حالی که تعبیر در حدیث «رجال» است که فقط به خود این افراد اشاره دارد.

اما در مورد واقعیت وضعیت امروز ما، در زمینه اختلاف بین پیروان پیامبر و اهل بیت ایشان در مسائل فکری، اعتقادی و فرهنگی، شخص باید به محضر علما از اطراف مختلف مراجعه کند و تا جایی که امکان دارد بر ادله ایشان آشنایی پیدا کند درنتیجه هرجا که یقین برای وی حاصل شد آن را بپذیرد و آنجایی که حاصل نشد آن را ترک کند و اگر دچار تردید شد نباید موضع گیری کند و باید توقف کند چون احتیاط که راه نجات در آن است در همین است.

گفتنى است كه حديثى كه در سؤال شما به آن اشاره شد، در بعضى از منابع به عنوان پاسخى از حضرت على عليه السلام به سؤال كننده اى كه از آن حضرت درباره اختلاف شيعيان سؤال كرده بود، ذكر شده است. (تفصيل وسائل الشيعة 27: 135)، و مستقیماً از وضعیت طرفداران اهل بیت و شیعیان آنها (اعم از طرفداری سیاسی یا عقیدتی) در هنگام اختلاف صحبت می کند و اینکه ما باید به دنبال حقیقت برویم نه پشت سر اشخاص تنها به این جهت که فلانی چنین است یا فلان شخص چنان است.

بله ، اگر ادله دلالت بر لزوم اقتباس از فلان شخص از روی تعبد داشته باشد، حتی اگر به سخن او قانع نشده باشیم، در این صورت باید این ادله را که بیانگر حق و حقیقت است را بپذیریم و در برابر آن تسلیم باشیم همانطور که در مورد رسول اکرم ص این کار را انجام می دهیم.

____________________

[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع 1: سوال 290.