• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
چگونگی بیانِ همه چیز در قرآن و معنای «تبیانا لکل شیء» 2021-09-13 2021-09-13 0 783

چگونگی بیانِ همه چیز در قرآن و معنای «تبیانا لکل شیء»

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: خدواند متعال، قرآن کریم را اینگونه توصیف می‌کند که «تِبیاناً لِکُلِّ شَیء». سوال این است که چگونه خداوند متعال تمام اشیاء را در قرآن کریم بیان نموده است؟

جواب: کسانی که برای این آیه، معنایی شمولی در نظر گرفتند معتقدند روش بیان تمام اشیاء در قرآن کریم، روشی غیر معمولی و غیر عرفی است و خداوند برای این کار، از زبانی ما فوق زبان و لغت بشر و عقلاء استفاده کرده است. آنها بر این باورند که تعداد بسیار کمی از مردم در طول تاریخ وجود دارند که می‌توانند این زبان و لغت را بفهمند و رمز آن را بگشایند. البته آنچه من در تحقیقات خود به آن رسیدم اختصاص این آیه به دین است یعنی این آیه در صدد انتقال این معنی است که در قرآن کریم، تمام امور دینی یافت می‌شوند؛ همچنین معتقدم منظور از تمام امور، اکثر و اغلب امور است و به همین دلیل، بر این باورم که قرآن شامل اغلبِ مسائلِ دینی است که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است. من این مساله را در کتاب «حجیة السنة فی الفکر الاسلامی: قراءة و تقویم» به تفصیل آورده‌ام و معتقدم این نتیجه، تاثیر بسیار زیادی بر اجتهاد دینی دارد.

درباره‌ی این ادعا که آیه‌ی مذکور، مختص به امور و مسائل دینی است و شامل مسائل غیر دینی نمی‌شود در آن کتاب چنین گفته‌ام که مقصود از عمومیت و شمولیتی که در این آیه آمده، عمومیت و شمولیتِ تام و کامل نیست بلکه مقصود از آن، عمومیت نسبت به مسائلِ هدایت و دین و امثال آن است. شاهد این ادعا، در سیاقِ عمومی این آیه، نهفته است؛ زیرا اگر در مقابلِ کسی، کتاب فیزیک باز باشد و به وی گفته شود: «این کتاب، شامل تمام مسائل و امور می‌باشد»، آن شخص هیچ وقت گمان نمی‌بَرَد که مقصودِ گوینده، این است که آن کتاب، شامل تمام وقایعِ تاریخ می‌باشد؛ همین که کتاب پیش روی او که درباره‌ی آن سخن گفته می‌شود، کتاب فیزیک است می‌تواند قرینه‌ای باشد بر اینکه مقصودِ گوینده، تمام مسائل فیزیک است. همچنین اگر کتاب تاریخ را در دست داشته باشید و کسی به شما همین کلام را بگوید، از این کلام، فقط و فقط، شمولیتِ نسبی – و نه مطلق – فهمیده می‌شود. از آنجا که قرآن کریم، در نزد عقلِ بشر و فهم عرفی و نیز در سیاق تاریخی، کتاب دین و هدایت و ارشاد است لذا صحبت کردن درباره‌ی چنین کتابی با اسلوب «کل شیء» باعث می‌شود قدر متیقن از دلالتِ این کلام، همان مسائل مربوط به هدایتِ مردم به راه خداوند و دین او و مسائلی شبیه این باشد نه همه‌ی امور. لااقل باید پذیرفت این سیاقِ مقامی و مناسباتِ حکم و موضوع، باعث می‌شوند نتوانیم به شمولیتِ تام و کامل نسبت به تمام امور (حتی امورِ غیر دینی)، اطمینان پیدا کنیم.

شاید همین مساله باعث شده که برخی از مفسرین، کلیت و عمومیت این آیه را ناظر به دین و یا به مسائل حلال و حرام تفسیر کنند.[2]

اما درباره‌ی این ادعا که منظور از کلیت و عمومیتِ مطرح شده در این آیه‌ی شریفه، غالبیت و اکثریت است در همان کتاب، گفته‌ام که با تتبع در موارد استفاده‌ی قرآن کریم از ترکیب «کل شیء» متوجه می‌شویم که در برخی موارد، مقصود از «کل شیء»، شمولیت و عمومیتِ حقیقی است مانند علم خداوند متعال به هر چیزی؛ این گونه موارد نیز در قرآن کریم بسیار زیاد است. همچنین متوجه می‌شویم مقصود از «کل شیء» در برخی موارد، شمولیت حقیقی نیست. مانند این  آیه‌ی شریفه که خداوند متعال می‌فرماید:

«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ‏ مُبْلِسُون‏»[3] (انعام: 44)

زیرا واضح است که «درهای هر چیزی» به معنی شمولیت عام و کلی، برای آنها گشوده نشد؛ چون این آیه نمی‌خواهد بگوید «فراوانی و وفوری که خداوند بر آنها ارزانی داشت، در هر چیزی – شیء – بود و کلمه‌ی «شیء» به معنای موجود است». آیا خداوند متعال بر آنها، نبوت را نیز به صورت انبوه و فراوان، ارزانی داشت؟ آیا این اطلاق و عمومیت، شامل ابواب تکنولوژیِ کنونی و … هم می‌شود؟ بنابراین ظاهر این آیه، فقط و فقط، اشاره دارد به وفور و فراوانی و باز شدن درهای بخشش و عطاء آنهم به شیوه‌ی حیرت آور و بسیار زیاد؛ پس باید گفت مقصودِ این آیه، در واقع، بیانی مبالغه آمیز است.

همچنین این آیه‌ی شریفه که خداوند متعال می‌فرماید:

«ثُمَّ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ تَماماً عَلَى‏ الَّذي‏ أَحْسَنَ وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُون‏»[4] (انعام: 154).

این آیه – مطابق اعتقادِ معروف بین مسلمین مبنی بر نقصان کتابهای آسمانی پیشین نسبت به قرآن و دین مسلمین – به صراحت، شمولیت و عمومیتِ تورات نسبت به همه چیز را بیان می‌کند در حالی که شمولیتِ حقیقی، اراده نشده است. آیا تورات، شامل تمام آنچه قرآن دربردارد می‌باشد و یا اینکه در آیه‌ی فوق، باید قرینه‌ای در تقدیر گرفته شود و یا اینکه بر مبالغه در کثرت حمل شود؟

همچنین این آیه‌ی شریفه:

«وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُريكُمْ دارَ الْفاسِقينَ »[5] (اعراف: 145).

آیا این الواح، شامل تمام دین به صورت مطلق بودند؟ آیا الواح حضرت موسی – که آنها را به سوی قومش بُرد و تعداد آنها را هم نمی‌دانیم – شاملِ تمام مسائل دینی بود – حتی آنچه که در قرآن آمده و حتی آنچه که بعد از آن واقع شده – و یا اینکه باید قرینه‌ای و کلمه‌ای را در تقدیر گرفت – مانند «کل شیء مما یحتاجون الیه»[6] – و یا اینکه شمولیت و عمومیتِ مطرح در این آیه را ناظر به کثرت و مبالغه‌ی در آن بدانیم؟ بله؛ ممکن است این آیه در صدد بیان این نکته باشد که خداوند متعال برای موسی، موعظه‌ای را بر الواح نوشته که از تمام اشیاء و از همه چیز به دست آمده است نه اینکه این الواح، شامل همه چیز می‌باشد. در این صورت، استدلال، ناظر به این قسمت از آیه می‌باشد که فرمود: «تفصیلا لکی شیء»

از همین قبیل، این آیه‌ی شریفه است:

«إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ‏ فِي‏ الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَبا»[7] (کهف: 84)

آیا همانطور که «عالم سبیط النیلی» می‌گوید به ذوالقرنین، اسباب هر چیزی به صورت مطلق – به همراه تمام تحولات و پیشرفت‌هایی که در علوم اتفاق افتاده – داده شده است؟[8] مگر اینکه گفته شود اسباب و راه هر چیزی به او داده شده است به گونه‌ای که اگر آنها را طی کند به هر چیزی می‌رسد.

همچنین این آیه‌ی شریفه:

«وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ‏ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ»[9] (نمل: 16).

اگر «مِن» در این آیه[10] را به معنای تبعیض ندانیم – و حتی اگر آن را به معنی تبعیض بدانیم – آیا چنین تصور می‌شود که از هر چیزی در عالَمِ وجود – با توجه به وسعت و فراگیری این کلمه – به آنها عطا شده است؟

و نیز این آیه‌ی شریفه:

«إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَها عَرْشٌ‏ عَظيم‏»[11] (نمل: 23)

آیا این تصور صحیح است که هر چیزی – کل شیء – در نزد بلقیس، وجود داشت آنگونه که برای سلیمانِ نبی فراهم بود؟ حتی در مساله‌ی مُلک و پادشاهی، آیا در نزد بلقیس، هر چیزی به صورت کامل و بالفعل وجود داشت؟ اگر چنین باشد چگونه بین این آیه و آیه‌ی قبل از آن که پیرامون سلیمان بود جمع نماییم؟ آیا بلقیس به هر آنچه سلیمان داشت دست یافت و یا اینکه سلیمان، نسبت به بلقیس بسیار قوی تر بوده و فراتر از آنچه در اختیار بلقیس بود را در اختیار داشت؟

آیه‌ی دیگر:

«وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَىٰ إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ»[12] (القصص: 57).

آیا این تصور صحیح است که در آن زمان، ثمرات و محصولاتِ تمام دنیا به مکه برده می‌شد؟ یا اینکه منظور از این آیه، محصولات یک منطقه است و یا اینکه مقصود، بیشتر محصولات است و یا اینکه منظور آیه، تعبیری مبالغه آمیز می‌باشد؟

همچنین این آیه‌ی شریفه:

«وَأَوْحَىٰ رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ؛ مَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا ۚ يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»[13] (نحل: 68 و 69)

آیا زنبور عسل از همه‌ی محصولات می‌خورَد و استفاده می‌کند؟ آیا صحیح است که این کلام را بر همان معنای اطلاقی و کلی‌اش حمل کرد؟

آیات فوق در کنار هم، باعث می‌شوند از اسلوب‌های تعمیم در آیات قرآن درک واضح‌تری داشته باشیم و متوجه شویم که تعمیم در لغت عربی – همانطور که بارها گفته‌ایم – مانند تعمیمِ مورد استفاده در لغت فلسفه و منطق نیست بلکه منظور از آن، «اکثریت» و یا لااقل «مبالغه در چیزی» و یا «بیان اعم اغلب» – و یا هر تعبیر دیگری که مایل هستید – می‌باشد و این همان چیزی است که ما در زبانِ عرب ( و بلکه عموما در زبانِ عرف) نامِ «الموجبة الاکثریة» را بر آن می‌نهیم. منظور ما این نیست که کلمه‌ی «کل» هیچ دلالتی بر عموم ندارد بلکه می‌گوییم عدم دلالت «کل» بر عموم، مساله‌ای بر خلاف داده‌های زبانی نیست البته به شرطی که دلایلِ استفاده از آن در این مواقع وجود داشته باشد مانند کثرتِ قابل توجه و اعمِ اغلب.

بنابراین معنی آیه‌ی فوق اینگونه خواهد بود: «ما برای شما در قرآن کریم، بیشترِ دینِ شما را بیان کردیم».

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 1 سوال 64.

[2] نحاس, معاني القرآن الکريم, 4:101; سمرقندی, تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم, ج 2 ص 287; ابن ابی زمنین, تفسیر ابن ابی زمنین, ج 2 ص 415; جصاص, احکام القرآن, ج 3 ص 246; ثعلبی, الکشف و البیان عن تفسیر القرآن, ج 6 ص 37; واحدی, الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز, ج 1 ص 617; طباطبایی, المیزان فی تفسیر القرآن, ج 12 ص 324 و 325; السمعانی, تفسير القرآن, ج 3 ص 195; فخر رازی, التفسیر الکبیر, ج 20 ص 99; ابو حیان, البحر المحیط فی التفسیر, ج 5 ص 511; ابوالسعود, تفسیر ابی السعود – ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الکریم, ج 5 ص 135.

[3] . پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند، درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم، تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند؛ ناگهان [گريبان‏] آنان را گرفتيم، و يكباره نوميد شدند.

[4] . آن گاه به موسى كتاب داديم، براى اينكه [نعمت را] بر كسى كه نيكى كرده است تمام كنيم، و براى اينكه هر چيزى را بيان نماييم، و هدايت و رحمتى باشد، اميد كه به لقاى پروردگارشان ايمان بياورند

[5] . و در الواح [تورات‏] براى او در هر موردى پندى، و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم، پس [فرموديم:] «آن را به جد و جهد بگير و قوم خود را وادار كن كه بهترين آن را فرا گيرند، به زودى سراى نافرمانان را به شما مى‏نمايانم.»

[6] . هر چیزی که به آن محتاج هستید

[7] . ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيله‏اى بدو بخشيديم‏

[8] نیلی, ملحمة جلجامش و النص القرآني, 191 (مترجم).

[9] و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته‏ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»

[10] . در این فقره که فرمود: «من کل شیء»

[11] . من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مى‏كرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت‏

[12] . و گفتند: «اگر با تو از [نورِ] هدايت پيروى كنيم، از سرزمين خود ربوده خواهيم شد.» آيا آنان را در حرمى امن جاى نداديم كه محصولات هر چيزى -كه رزقى از جانب ماست- به سوى آن سرازير مى‌شود؟ ولى بيشترشان نمى‌دانند.

[13] . و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [=الهام غريزى‌] كرد كه از پاره‌اى كوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفته‌سازى‌] مى‌كنند، خانه‌هايى براى خود درست كن؛ سپس از همه ميوه‌ها بخور، و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوى. [آنگاه‌] از درون [شكم‌] آن، شهدى كه به رنگهاى گوناگون است بيرون مى‌آيد. در آن، براى مردم درمانى است. راستى در اين [زندگى زنبوران‌] براى مردمى كه تفكر مى‌كنند نشانه [قدرت الهى‌] است.

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36578943       عدد زيارات اليوم : 5333