• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
چگونه وسوسه اتفاق می­افتد؟ آیا شیطان، درون ما است؟ 2022-02-09 2022-02-09 0 821

چگونه وسوسه اتفاق می­افتد؟ آیا شیطان، درون ما است؟

تالیف: حیدر حب الله

ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش[1]: به نظر شما این جمله که درون هر انسانی شیطانی است که او را وسوسه می­کند، چه معنایی می­تواند داشته باشد؟ آیا معنایش این است که درون من موجود دیگری وجود دارد که نامش شیطان است و افکار اشتباه و زشت را به من القا می­کند؟ آیا شیطان، در عالم دیگری مانند عالم مثال زندگی می­کند و تمام این فعالیت­های گسترده­اش در همان­جا اتفاق می­افتد؟ آیا می­توانیم وسوسه شیطان را اینطور تفسیر کنیم؟

پاسخ: واژه عربی وسوسه به معنای رساندن پنهانی یک اندیشه یا تصور به دیگری یا گمراه­کردن شخصی به صورت مخفیانه است و گویا نجوایی در گوش است. ما نمی­دانیم فرآیند تکوینی و نظام طبیعی وسوسه چگونه است. تنها چیزی که از متون دینی به دست می آید این است که شیطان می­تواند افکاری را در ذهن ما و امیالی را در روان ما برانگیزاند، و البته به این معنی نیست که شیطان درون ما لانه کرده است، بلکه ممکن است این موجود، بیرون ما باشد ولی قدرت این را دارد که تصوراتی را القا کند و امیال منحرفی را برانگیزاند.

لازم است به این نکته دوباره توجه کنیم که برخی از شیاطین، انسان­ها و جنیان هستند و پر واضح است که درون هر انسان، انسان دیگری نمی­تواند زندگی نمی­کند! خداوند تبارک و تعالی می­فرماید: « وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ»[2] (انعام: 112) و می­فرماید: « مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَنَّاسِ الَّذِى يُوَسْوِسُ فىِ صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس»[3] (ناس: 4-6)

تاکنون صاحب­نظران، دربرابر پرسش از چیستی جن، دو پاسخ ارائه کرده­اند، پاسخ نخست از جانب برخی از متکلمان مسلمان و تعدادی از اندیشمندان هم­عصرما[4] مطرح شده است که طبق آن، جنیان موجوداتی جسمانی و لطیف هستند؛ پاسخ دوم را نیز صدرالدین شیرازی ارائه می­کند که طبق آن، جن موجودی است «روحانی و تاریک». به هر حال آفریده­ای است که می­تواند افکاری را القا کند، چیزهایی را بیاراید، انسان را بترساند و آرزوها و مقاصدی را پیش­روی او قرار دهد؛ همانطور که یک دوست می­تواند اندیشه­ای را به ذهن دوستش القا کند و ذهن او را به دنبال آرزویی بکشاند؛ اما جنیان چگونه این کار را می کند و فرآیند تکوینی این أعمال چیست؟ پاسخ علمی برای این سوال نداریم.

تفسیری در متن سوال ذکر شد مبنی بر اینکه «شیطان، در عالم دیگری مانند عالم مثال زندگی می­کند و تمام این فعالیت­های گسترده­اش در همان­جا اتفاق می­افتد» نمی­تواند ماهیت وسوسه را تفسیر کند ، بلکه صرفا چارچوب عام آن را شرح می دهد. اما نمی­تواند به ما توضیح دهد که هنگام وسوسه دقیقا چه اتفاقی می­افتد.

اینکه گاهی­اوقات قرآن کریم شیطان را با واژه قرین (همراه) توصیف می­کند یعنی هنگامی که شیطان، انسان را از مسیر مستقیم، منحرف می کند همراه و ملازم انسان است. خداوند سبحان می­فرماید: « وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُون حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْني‏ وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرين »[5] (زخرف: 36-38) و می­فرماید: « وَ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطانُ لَهُ قَريناً فَساءَ قَرينا»[6] (نساء: 38) و می­فرماید: « قالَ قَرينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ في‏ ضَلالٍ بَعيد قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعيد» [7](ق: 27-28) و می­فرماید:«وَ قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ في‏ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرين»[8] (فصلت: 25)

این قرین بودن که درباره برخی حالات وسوسه آمده است نشان می دهد که گویا شیطان، ملازم انسان است و این ملازمت و مقارنت، تعبیری کنایی از فراوانی خطورات و امیال انسان برای انجام کارهای ناپسند است. بنابراین کسی که از جهت دینی و اخلاقی لغزش­های شدید­تری دارد، زمینه را برای نزدیک شدن و همراهی شیطان فراهم می­کند و در نهایت گرفتار شیطانی می­شود که مدام او را وسوسه می­کند و به همین دلیل می بینیم که تفکرات و امیالِ آنها متمایل به انحراف است. به همین دلیل است که طبق تبیین قرآنی، این همراهی پس از مرحله­ای رخ می­دهد که انسان از یاد خدا غافل می­شود و بی­راهه را بر راه راست ترجیح می­دهد. بنابراین همراهی و قرین بودن با شیطان، شدیدترین و تأثیر­گذارترین مرحله وسوسه است و ورود انسان به این مرحله بعد از تسلیم شدن انسان و پیروی او از وسوسه­هایی است که پیش از آن، پراکنده و یکی­درمیان به ذهنش خطور کرده و بر اساس آنها عمل نموده است به گونه ای که بعد از این مرحله، شیطان او را می بلعد.

اما آن­هایی که به این وسوسه­های شیطان بی­توجه­اند، وارد مرحله همراهی نمی­شوند و دیگر شیطان نمی­تواند آنان را – به اختیار خودشان – به زانو درآورد، در نتیجه پیروی مداوم از شیاطین هم در کار نخواهد بود. خداوند سبحان می­فرماید: « وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم»[9] (ابراهیم: 22) و می­فرماید: « إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوين»[10] (حجر: 42) و می­فرماید: « فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»[11] (نحل: 98-100)

این آیات نشان می­دهند که به واسطه پیروی از شیطان، او می­تواند به انسان مسلط شود. پس این توالی برای ما روشن می­کند که تسلط شیطان بر انسان، به انتخاب و اختیار خود انسان است. پس این خود انسان است که با پیروی کردن از شیطان، به او قدرت می دهد تا بر وی مسلط گردد و البته اگر توبه کند می تواند بر علیه این قدرت و تسلط شیطان، بشورد و وی را کنار زند و در آن هنگام خواهد دید که شیطان هیچ تسلط تکوینی بر وی ندارد. سلطه و قدرت شیطان هنگامی است که خودِ انسان مجال را برای او فراهم آورد تا ملازم و قرین و سپس حاکم بر انسان گردد.

با این توصیف، دیگر تعارضی میان آیات قرآنی دیده نمی­شود و آیات قرآنی در بافت صحیح خود، به خوبی فهمیده می­شوند.

[1] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع، ج 3 ص 51

[2] و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنانى از شياطين انس و جن قرار داديم، كه براى فريب مردم همواره گفتارى باطل ولى به ظاهر آراسته و دلپسند به يكديگر القاء مى‏كنند، و اگر پروردگارت مى‏خواست چنين نمى‏كردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم مى‏بافند واگذار.

[3] از زيان وسوسه‏گر كمين گرفته و پنهان، آنكه همواره در سينه‏هاى مردم وسوسه مى‏كند از جنّيان و آدميان

[4] از جمله علامه محمدتقی مصباح

[5] و هر كس خود را از ياد [خداى‏] رحمان به كوردلى و حجاب باطن بزند، شيطانى بر او مى‏گماريم كه آن شيطان ملازم و دمسازش باشد. و بى‏ترديد شيطان‏ها چنين كسانى را از راه خدا باز مى‏دارند، در حالى كه [با اين گمراهى سخت‏] گمان مى‏كنند راه يافتگان واقعى آنانند. تا زمانى كه [در قيامت‏] نزد ما آيند [به شيطانش‏] گويد: اى كاش ميان من و تو فاصله و دورى مشرق و مغرب بود، پس چه بد همنشينى بودى!

[6] و آنان كه اموالشان را از روى ريا و خودنمايى به مردم انفاق مى‏كنند، و به خدا و روز قيامت ايمان ندارند [شيطان همدم آنان است‏]. و هر كس شيطانْ همدم او باشد بى‏ترديد بد همدمى است.

[7] همنشينش [از ميان شيطان ها] مى‏گويد: پروردگارا! من او را به سركشى و طغيان وا نداشتم، او خودش [به ميل خود] در گمراهى دور و درازى بود. [خدا] مى‏گويد: در پيشگاه من با يكديگر ستيزه مكنيد، بى‏ترديد من تهديد [به عذاب‏] را پيش از اين [از طريق وحى و پيامبران‏] به شما اعلام كرده بودم.

[8] [به خاطر كفر و طغيانشان‏] براى آنان همنشينانى [مفسد و تبهكار] گماشتيم كه لذايذ مادى و شهوانى حال و آينده را در نظرشان زيبا و دلربا جلوه دادند، و فرمان عذاب بر آنان در [زمره‏] گروه‏هايى از جن و انس كه پيش از آنان گذشتند، محقق و ثابت شد، آنان بى‏ترديد زيانكارند.

[9] و شيطان [در قيامت‏] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان‏] پايان يافته [به پيروانش‏] مى‏گويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب‏] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مى‏بينيد كه وعده خدا تحقّق يافت‏] و [من‏] در وعده‏ام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بى‏پايه‏] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من، بى‏ترديد من نسبت به شرك‏ورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را هم‏چون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.

[10] قطعاً تو را بر بندگانم تسلّطى نيست، مگر بر گمراهانى كه از تو پيروى مى‏كنند.

[11] پس هنگامى كه قرآن مى‏خوانى از شيطان رانده شده به خدا پناه ببر.يقيناً او بر كسانى كه ايمان آورده‏اند وهمواره بر پروردگارشان توكل مى‏كنند، تسلّطى ندارد. تسلّطش فقط بر كسانى است كه او را سرپرست و دوست خود گرفته‏اند و بر كسانى است كه [به وسيله اغواگرى او] براى خدا شريك قرار داده‏اند.

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36778152       عدد زيارات اليوم : 3638