ترجمه: مجمع علمی طور سینا
سوال[1]: در تدریس کتاب فلسفتنا در توضیح معرفت شناسی، از شهید صدر نقل کردید که ریاضیات و متافیزیک، علومی قطعی هستند اما علوم طبیعی از آنجا که از تجربه ی محدود استنباط میشود، هرچند نزدیک به یقین است اما یقینی نیست. با اینکه اگر طبقات هرم دانش را به یکدیگر وصل کنیم ناگزیر از رجوع به طبقات پایین هرم و زیرساخت های یقینی هستیم. سوال این است که آیا این یقینیات و بدیهیات، نقص موجود در تجربه را جبران نمیکنند؟ ارتباط متافیزیک با سطوح زیرین هرم معرفت چیست که موجب قطعی شدن آن شده است؟
پاسخ: بسیاری از فلاسفه ی مسلمان و غیر مسلمان معتقدند که علوم طبیعی، یقینی – به معنای فلسفی آن- نیستند و دلایل متعددی ذکر کرده اند از جمله اینکه علوم طبیعی مبتنی بر فرضیات است. ما پدیده ای را مشاهده میکنیم و گمان میکنیم که علتش “الف” است. سپس مبتنی بر این فرض که این پدیده معلول الف است، شروع به بررسی آثار و نتایج عملی میکنیم. اگر تمام نتایج با این فرض، همخوانی داشت، میگوییم – بعد از آزمایش های فراوان – نظریه ی علمی ثابت کرد که علت آن پدیده، الف است.
بحث مفصلی در بررسی های استقرائی و علمی پیرامون معضل فرضیات در علوم، وجود دارد که چگونه یک فرضیه برای یک پدیده انتخاب میشود؟ حتی اگر از این معضل هم چشم پوشی کنیم، ممکن است تجربه برای مدتی با الف، همخوانی داشته باشد اما پس از مدتی، این همخوانی از میان برود. دانشمندان برای صدها سال تصوراتشان از افلاک را مطابق نظرات بطلمیوس، تنظیم کردند و پیوسته مشاهده میکردند که نظرات بطلمیوس پدیده های جدید فلکی را تفسیر میکند. اما امروزه میبینیم بعد از صدها سال فلکیات بطلمیوس باطل شده است و نظرات دیگری امروزه بدیهی تلقی میشود.
از دیگر دلایل یقینی نبودن علوم طبیعی، مطلبی است که فلسین شاله بیان کرده است که منبع نظریات علوم طبیعی، حس است و حس در معرض خطاست. پس نمیتوان حس را هم عرض ریاضیات -که از عقل ناشی میشود- دانست.
این یعنی از نظر جمعی از فلاسفه، علوم طبیعی پیوسته به روی احتمالات جدید -برای فرضیات جدید – گشوده است. عقل انسان نمیتواند فرضیات تفسیری و تبیینی هیچ پدیده ای را محصور کند و تمام شده بداند. انسان مبتنی بر پیش زمینه های معرفتی و پیرنگ های علمیاش، پیوسته با فرضیاتی کار میکند که به ذهنش نزدیک است.
امانوئل کانت یقینی بودن ریاضیات را ناشی از تحلیلی بودن آن میداند که هیچ دادهی اضافی ای در آن به کار نرفته است. وقتی میگوییم یک به اضافه ی یک مساوی است با دو، هیچ داده ی جدیدی به عقل اضافه نشده است و این صرفا تحلیل عدد 2 است. بر خلاف این نظریه که قرص آسپرین در درمان موثر است. این نظریه، تحلیل قرص آسپرین نیست. از همین روی کانت قضایا را به ترکیبی و تحلیلی تقسیم میکند و تحلیلی از آن روی که داده ای نمی افزاید، یقینی است.
فلاسفه ی مسلمان یقینی بودن ریاضیات نزد کانت را به قیاس مساوات ارسطوئی، تحویل میبرند و میگویند این قیاس همان تساوی ریاضی است. تساوی عبارت است از فرض یکسانی الف با ب، سپس فرض برابری ب با ج و در نتیجه برابری الف با ج و این همان قیاس مساوات ارسطوئی است و منشا یقینش قیاس است. از آنجا که منشا یقینی بودن متافیزیک نیز، همین قیاس است پس متافیزیک نیز مانند ریاضی، یقینی است.
اما این نظر که یقینی بودن زیرساخت های بدیهی، نقص علوم طبیعی را جبران کند و آن ها را یقینی کند، به لحاظ منطقی صحیح نیست زیرا همانطور که در منطق ثابت شده است نتیجه تابع اخس مقدمات است[2].
[1] حب الله، حیدر؛ اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 122
[2] نتیجه در میزان اعتبار، پیرو کم اعتبارترین جزء مقدماتش است.