• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
چگونه از ظرفیت عاشورا استفاده کنیم؟ 2021-03-27 2021-03-27 0 1142

چگونه از ظرفیت عاشورا استفاده کنیم؟

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: ما در این روزها، در انتظار عاشورا به سر می‌بریم.[2] آنچه که باید از عاشورا در میان ما و جامعه‌ی ما محقق شود چیست؟ و تا کنون چه مقدار از این ظرفیت استفاده شده است؟ خداوند به شما جزای خیر دهد.

جواب:

ما امروزه در روزگاری به سر می‌بریم که به هر مفهومی که باعث احیای امت اسلامی و بیداری آن شود به شدت نیازمندیم. حق نداریم نسبت به هر مفهومی که چنین ظرفیتی دارد کوتاهی کنیم. هر مفهومی از میراث اسلامی ما که قدرت تاثیر بر خیزش و احیای امت را داشته باشد برای وضعیت کنونی ما، ضروری و لازم است؛ و هر مفهومی که باعث سست شدن حرکت امت اسلامی و ترویج یأس و رخوت شود به شدت مضر و خطرناک است.

به همین دلیل وقتی به عاشورا – که هر ساله تکرار می‌شود – می‌نگریم متوجه می‌شویم ظرفیت بسیار عظیمی برای ارائه‌ی مفاهیم احیاگرانه دارد؛ مفاهیمی که امت اسلامی به شدت محتاج آن است. شاید آشکارترین این مفاهیم از این قرار باشند:

مفهوم اول:

فاصله گرفتن از ظلم و بی دینی؛ نهضت حسینی – اگر بتوانیم به درستی از آن استفاده کنیم – می‌تواند امروزه ما را به مفهوم بسیار مهمی راهنمایی کند؛ یعنی مفهوم فاصله گرفتن از بی دینی. این مفهوم به ما می‌آموزد که حق نداریم زیر پرچمی غیر شرعی بایستیم و از آن پیروی کنیم. بلکه باید در مسائل سیاسی و اجتماعی و … در جستجوی یک طرح و برنامه‌ی دینی باشم. همچنین تا زمانی که قدرت مقابله با ظلم و مقاومت در برابر آن و برائت جستن از آن را دارم حق ندارم با ظلم همراهی کنم حتی اگر نتوانم تمام واقعیت بیرونی را تغییر دهم.

وقتی امام حسین علیه‌السلام به منظور اصلاحِ وضعیت پیرامونی خود و نیز تسلیم نشدن در برابر یک درخواست غیر شرعی، آماده‌ی خروج از مدینه می‌شود، این یعنی ممکن است برای من هم واجب باشد – به عنوان یک قدم منحصر به فرد و موثر در اعلامِ جدایی از انحراف سیاسی و اجتماعی – با اختیار خودم، تبعید و هجرت از وطن و دوری از خانواده و اطرافیانم را بپذیرم. به همین دلیل است که یک جدایی عجیب و فاحش بین روح حسینی از یک سو و بین رضایت به ظلم و بی دینی از سوی دیگر دیده می‌شود.

وقتی امروزه در مجالس امام حسین علیه‌السلام شرکت می‌کنیم باید از خود بپرسیم: امروزه در رابطه با مساله‌ی ظلمِ موجود در عالَم، من در کجا ایستاده‌ام و سهم من در این وضعیت، چیست؟ با توجه به امکاناتی که دارم، بر علیه ظلمِ وارد بر انسان‌های مستضعف، علیه سلب حقوقِ آنها، علیه إشغال، علیه طبقه‌ی ستمگر، علیه ظلمی که بر اطفال وارد می‌شود، علیه تجاوز علیه زنان، بر علیه سوء استفاده هایی که از قدرت و موقعیت می‌شود، و بر علیه مخفی کردن حقائق، علیه فساد مالی و ترویج جهل و … چه کرده ام؟ با توجه به شعارهایی که امام حسین علیه‌السلام بیان داشتند من کجا هستم؟

در این راستا، امام حسین علیه‌السلام تبدیل به یک ارزش اسلامی عام می‌شود که تمام مسلمین بر سر این سفره، جمع می‌شوند مخصوصا آن دسته از مسلمانانی که اصل فرهنگ قیام و سازش نکردن را قبول دارند مانند امامیه و اسماعیلیه و زیدیه و اباضیه و جریانهای جهادیِ معتدل؛ حتی امام حسین علیه‌السلام تبدیل به یک ارزش انسانی شده و در قالب چپِ جدید[3] در عصر کنونی ظاهر می‌شود هر چند (این چپ جدید) خارج از چارچوب دینی باشد. اینگونه ما حرکت امام حسین علیه‌السلام را از یک نزاع شخصی، قبیله‌ای یا عشیره‌ای یا خانوادگی و طائفه‌ای خارج کرده و به سطح نزاعی دینی اسلامی انسانی اخلاقی بر ضد هر انحراف در داخل و خارج – با هر لباسی که می‌خواهد باشد – ارتقاء داده ایم.

مفهوم دوم:

مفهوم قربانی کردن وشهادت؛ این مفهوم در نگاه من، نشان دهنده‌ی اولویت امت بر فرد، و اولویت اسلام بر مسلمان و اولویت وطن بر خود است. شخصی همچون امام حسین با تمام قدر و منزلتی که دارد خود و اهل بیت خود را در راه تصحیح راه‌های امت اسلامی و در راه اصلاح دینی و اجتماعی و اخلاقی و مفاهیمی و … ، قربانیِ درگاه خداوند متعال می‌کند و می‌خواهد به ما بگوید هر چیزی ممکن است در برابر مسائل بزرگ – همچون امت اسلامی و مصالحِ عمومیِ آن – ارزان و بی ارزش گردد.

مفاهیمی همچون فداکاری و ایثار و قربانی کردن و بذل و بخشش و شهامت و چشم‌پوشی از خود را می‌توان در قالبِ چنین رویدادی (یعنی واقعه کربلا)، احیا کرد و به معرض نمایش گذاشت و ظرفیت‌های جدیدی را از آنها استخراج کرد. این مفاهیم را نباید همچون روایتی قصه‌گونه درباره‌ی فداکاری تلقی کرد؛ بلکه باید این مفاهیم را در سطح ارتباط بین یک واقعه‌ی تاریخی از یک سو و مفهومی اخلاقی و دینی – به عنوان ارزشی استوار و دائمی در حیات انسان و نیازی ضروری برای او – از سوی دیگر تحلیل کرد.

به یاد حسین علیه‌السلام بودن یعنی به یاد این مجموعه‌ی در هم تنیده و شبکه‌ای از ارزشها بودن؛ یعنی سعی بر احیای این ارزشها در قالبی متناسب با زمان ما به گونه‌ای که بتواند ایستایی ما را به حرکت و پویایی تبدیل کند و نیز بتواند انسان‌های موفق و خودساخته‌ای را تربیت کند که در راه مسائل بزرگِ امت و دین، از خود و تمام متعلقات پیرامونی خود بگذرند.

آنچه می‌گوییم ایده پردازی در هوا نیست بلکه تجربیات متعددی از پیروزی‌های بزرگ با کمک مفاهیم نهضت امام حسین علیه‌السلام را مشاهده کردیم مانند بیشتر حرکت‌های جهادی بر ضد اشغال گری اسرائیل و نیز بر ضد نظام‌های فاسد.

ما در وصیت نامه هایی که شهدای جهاد بر علیه صهیونیسم نوشته‌اند چه می‌خوانیم؟ آیا به طور مداوم، اسم حسین و زینب و اصحاب آنها را در این وصیت نامه‌ها نمی‌بینیم و نمی‌شنویم؟ اینها نشان می‌دهند که آگاهی و بینش جهادی و استشهادی، آمیخته است با آگاهی نسبت به تاریخ امام حسین. اشخاصی همچون امام خمینی و شهید سید محمد باقر صدر و نیز امام موسی صدر و … موفق شدند از نهضت امام حسین علیه‌السلام برای ایجاد یک آگاهی واقعی در زمان ما که متصل به آن نهضت است استفاده کنند. مفاهیم این نهضت از فداکاری‌ها و ایثارهای روزانه‌ی ما و نیز از شهدا و خانواده‌های صبور و مستحکم آنها جدا نیستند؛ و ما امروزه نسبت به ادامه‌ی این آگاهی و مراقبت از آن مسئول هستیم.

مفهوم سوم:

نقش موثر زنان؛ وقایعی که توسط حضرت زینب سلام الله علیها رقم خود و اتفاقاتِ زنانه‌ای که پیرامون ایشان مشاهده می‌شود، می‌تواند به طور ضمنی، بیانگرِ رسالت نیمی از افراد جوامع – یعنی زنان – است و اینکه حداقل در لحظات سخت، زنان می‌توانند نقش موثری ایفا کنند. وقتی در یک رویکرد تاریخی، نقش زن در لحظه‌های سخت و دشوار، در ضجه زدن و ناله و نوحه کردن خلاصه شود – بر عکس آنچه در عاشورا مشاهده می‌شود – به نظر می‌رسد کار حضرت زینب سلام الله علیها در وقایع پس از عاشورا یک موفقیت غیر عادی است که در برابر بزرگترین حاکمان آن دوره – یعنی یزید بن معاویه و دیگر کارگزاران او – ایستاد. اینها نشان می‌دهد وظیفه‌ی زن در زندگی، نوحه کردن و زاری نمودن بر مردان کشته شده نیست؛ بلکه می‌تواند در لحظات سهمگین حزن و اندوه، وقایع و رویدادهایی را خلق کند؛ رویدادهای رسانه‌ای و سیاسی و اجتماعی.

این نکته، در عصر ما تاثیر فوق العاده‌ای دارد – که به جای تعلیم شیون و لطمه زدن بر صورت به زنان در هنگام از دست دادن خانواده – می‌تواند ظرفیت زنان را برای ایفای نقش موثر در لحظات شدت و سختی فعال کند به گونه‌ای که در این لحظات، نقش موثری داشته باشند. نهضت حسینی، صحنه‌ی کاملا متفاوتی را به معرض نمایش می‌گذارد. انتظار این بود که حضرت زینب سلام الله علیها و تمام زنان و دخترانی که با ایشان در کربلا بودند شکسته شوند و ضعف روحی بر آنها غلبه یابد؛ ولی وضعیت، کاملا به شکل دیگری جلوه کرد. این یعنی زن اگر بخواهد در روزگار ما نقش حضرت زینب سلام الله علیها را ایفا کند باید در لحظات شدت و سختی – که امت ما امروزه به این شرایط مبتلا است – نیرو و انرژی و احساسات خود را در کمال خونسردی حفظ کند تا بتواند نقش موثری ایفا کند. این همان نقشی است که می‌توان با الگو گرفتن از حضرت زینب سلام الله علیها برای زن ارائه کرد نه اینکه از زنان بخواهیم سکوت کرده و خضوع داشته و در منزل بنشینند و هیچ نقشی در ایستادگی مقابل ظلم و جور و اشغال‌گری و تجاوز به سرزمین و آبرو و وطن و ارزشها ایفا نکنند.

مفهوم چهارم:

شجاعت؛ منظور من از شجاعت، آن صفت فردی و تطبیقات و مصادیقِ محدودِ آن نیست. بلکه منظور من، مواجهه با بحرانِ اراده در فرد یا جماعت و یا امت است. در بسیاری از اوقات، فرد یا امت، با بحران معرفتی روبرو نمی‌شوند زیرا امور کاملا روشن و واضح است بلکه با بحران اداره و بحرانِ احساس سستیِ بی پایان مواجه می‌شوند؛ این حالت، همان «خلق و خویِ شکست» و – به تعبیر شهید سید محمد باقر صدر – مرگ وجدان است که وقتی این حالت به امتی نفوذ کرد زندگی و حیات آن امت برای همیشه به پایان خواهد رسید. هر گروهی، مصالح خویش را رصد می‌کند و علاقه‌ها و تمایلات خود را بر اساس آن مصالح بنا می‌نهد و وقتی این تمایلات و علاقه ها، در هم فرو می‌روند و با هم تعارض می‌کنند خلاصی یافتن از این حالت برای آن گروه سخت خواهد بود.

شجاعت امام حسین علیه‌السلام و اصحاب و اهل بیت ایشان، در وجود یک اراده – آن هم در میان احساسِ شکست عمومی در امت – نهفته بود. این، موضوعی بسیار جدی است. سخن گفتن از خلقِ یک اراده آن هم در وسط جَوّ سرخوردگی و سستی و کاهلی عمومی، برای بیداری، بسیار مهم است و به هیچ وجه، مساله‌ی آسانی نیست. این همان چیزی است که مصلحان در طول تاریخ برای آن اقدام می‌کنند.

آیا نمی‌توان با این نهضت عظیم، به بازسازی و بازتولیدِ مفهوم اراده‌ی مقدس را پرداخت و از عناصر و ویژگی‌های این اراده و نیز چگونگی خلق آن و تاثیرات و نتایج آن و … سخن گفت؟ قطعا چنین چیزی ممکن است و در این نهضت، موادِ خامِ تاریخی زیادی وجود دارد که می‌توان برای این هدف مقدس از آنها استفاده کرد. اینجاست که مفهوم «قلوب آنها با تو و شمشیرهایشان بر علیه توست» و یا مفهوم «دلهای آنها با تو و شمشیرهایشان در غلاف است» آشکار می‌شود و فرهنگ سست بودن و قاعد بودن را با تعابیر متعددی، نهادینه می‌کند که به شما می‌گویند:«هیچ فایده‌ای در این کارها وجود ندارد» و «مردم جواب ما را نمی‌دهند» و «وضعیت امت، اصلاح شدنی نیست» و چیزی جز آه و واویلا بر شما و نقد و زخم و هجوم و دشمنی برای شما به ارمغال نمی‌آورد.

این همان فرهنگی است که گفتگوی تاریخی امام خمینی با یکی دیگر از علمای بارز – خداوند رحمتشان کند – ناظر به آن بود.

حداقل چیزی که انسان‌های سست اراده و ضعیف – که در برابر ظلم یزید نشسته بودند – با شدت از امام حسین علیه‌السلام درخواست می‌کردند این بود که «خروج نکن؛ کشته می‌شوی؛ خروج مکن که اهل کوفه نیرنگ می‌کنند و … ».

مفهوم پنجم:

صداقت در وفاداری و یا سلامت اخلاقی در تبعیت و عضویت.

این مساله، موضوع بسیار مهمی است. حرکت‌ها و جنبش‌های دینی و غیر دینی بسیاری را مشاهده می‌کنیم که چگونه از حضور سودجویان و نوکیسه‌گان در صفوف خود رنج می‌برند و گرفتار می‌شوند. همچنین دیده‌ایم چگونه ممکن است یک شخص ضعیف، تحت فشار و مصالح خاصی، تعلق و وابستگی خود را از یک سو به سوی دیگر تغییر دهد.

تجربه‌ی اصحاب امام حسین علیه‌السلام و اهل بیت ایشان، درس بزرگی درباره‌ی صداقت در وفاداری و تبعیت به ما می‌دهد. آنچه ایشان به ما نشان دادند فقط قربانی کردن خود نبود بلکه درس آنها به ما این بود که وقتی من منتسب به یک فکر و عقیده یا مکتب و یا جریانی دینی یا اجتماعی یا سیاسی هستم در این انتساب و نیز وفاداری، صادق و راستگو باشم. این، یعنی من در این تبعیت آگاهانه، بدون غش هستم نه اینکه چشم به رسیدن مقامی از طریق این تبعیت داشته باشم و یا در لحظات حساس، از این تعهد، شانه خالی کنم. فراهم آوردن یک مجموعه‌ی خالص و بدون غش، یک ضرورت فوق العاده برای قیام یک امت و نهضت و کیان است. تا زمانی که یک مجموعه و گروه خالص و صادق وجود نداشته باشد تعداد انبوه مردمان به کار نمی‌آید و ممکن است اهداف را به خاطر تحریک منافقین و منفعت طلبان، ضایع کنند.

حرکت اسلامی و فعالیت دینی، نیازمند صداقت در وفاداری است؛ زیرا این صداقت – که بر مجموعه‌ای از مفاهیم اعتقادی و ایمانی و اخلاقی و تربیتی استوار است – می‌تواند سلامت مسیر و عدم انحراف آن در آینده را تضمین کند. این، همان چیزی است که سیره‌ی حسینی توانست در کاشتن بذر آن در فرهنگ اجتماعی عمومی، سهم به سزایی ایفا کند.

مفهوم ششم:

صبر و عجله نکردن در رسیدن به نتایج؛ بسیاری از ما برای رسیدن به هدف، صبور نیستیم. چه بسیار برنامه هایی که در نطفه خفه کردیم چون وقت کافی و طبیعی برای به ثمر رسیدن آنها در نظر نگرفتیم. ما همچون کشاورز جاهلی هستیم که درخت هایش را در زمستان به دلیل میوه ندادن، قطع می‌کند و منتظر بهار و یا تابستان نمی‌ماند تا به بار نشستن آنها را ببیند. ما عجول هستیم. بدون در نظر گرفتن مراحل، منتظر نتایج هستیم و در غیر این صورت، زود مایوس و ناامید می‌شویم. ما طول عمرِ ملت‌ها و امت‌ها را همچون عمر فرد عادی می‌پنداریم. فرد عادی برای اینکه به دوران جوانی خود برسد نیاز به گذشت بیست سال دارد ولی امت‌ها برای رسیدن به این دوران، گاهی نیازمند گذشت پنجاه سال یا هفتاد سال و یا حتی بیشتر از این هستند.

نهضت امام حسین علیه‌السلام به ما یاد داد نتایج یک حرکت، گاهی در زمان حیاتِ انسان حاصل نمی‌شود بلکه گاهی بعد از درگذشت انسان، تلاش‌های او به ثمر می‌رسد. این نهضت عظیم به ما آموخت گاهی ارتحال یک شخص، مقدمه‌ی تغییر اوضاع است. نهضت امام حسین علیه‌السلام در سال 61 هجری واقع شد ولی نتایج آن بعد از گذشت سال‌ها حاصل شد و هنوز این نتایج را مشاهده می‌کنیم. می‌گویند وقتی از امام خمینی سوال شد«چگونه توانستید شاه را ساقط کنید؟» در کمال آرامش پاسخ داد:«اگر من موفق نمی‌شدم گروه‌های پس از من می‌آمدند و مسیر را ادامه می‌دادند». در ظاهر، این مساله، بسیار ساده است ولی نتیجه بخش و جدی است. ما عرب‌ها مخصوصا مبتلی به عجله کردن هستیم؛ یک برنامه را طراحی می‌کنیم و می‌خواهیم نتایج آن را فردا مشاهده کنیم. همچون تاجری می‌اندیشیم که در یک معامله، سود می‌برد؛ در حالی که باید همچون یک تولید کننده باشیم که به تدریج، سود می‌کند.

اینها، روحیاتی هستند که باعث تعطیل شدن حرکت‌ها و برنامه‌ها می‌شوند و نهضت امام حسین علیه‌السلام می‌تواند برای از بین بردن چنین روحیاتی به ما کمک کند. قیام عاشورا می‌تواند از طریق بالابردن آگاهی اجتماعی ما و تربیت انسانهای قوی و صبور و غیر عجول که به آرامی ولی به صورت مداوم حرکت می‌کنند – نه به تندی ولی به صورت منقطع – به ما چنین کمکی کند. حضرت زینب سلام الله علیها در خطبه‌های خود، به آینده اشاره می‌کند و اینکه واقعه‌ی عاشورا، مساله‌ای نیست که در این روز، تمام شده باشد؛ بلکه این واقعه ادامه داشته و در آینده، آن را به گونه‌ای دیگر مشاهده خواهیم کرد.

مفهوم هفتم:

اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر در سطح اجتماعی و سیاسی؛ این نکته، در خطبه‌ی امام حسین علیه‌السلام که اهداف قیام را مشخص می‌کند به خوبی مشاهده می‌شود. هدف امام حسین علیه السلام، محدود کردن اصلاح در چارچوب فردی و نیز محدود کردن امر به معروف و نهی از منکر به یک موسیقی حرام که راننده‌ی تاکسی در ماشین خود می‌گذارد و یا به مقداری مو که از روسری زن بیرون زده، نبود.

حرکت امام حسین علیه السلام، مسیر امر به معروف و نهی از منکر و نیز فرهنگ اصلاح را از ابعاد فردی به ابعاد عمومی و اجتماعی – یعنی به فرهنگ و تربیت و تعلیم و سیاست و اقتصاد و ظلم طبقاتی و سوء استفاده‌ها و ضایع کردن ثروتها و … – تغییر داد. این نکته، دلیلِ همان اختلافی بود که میان امام حسین علیه‌السلام و برخی از اصحاب وجود داشت. وقتی یک امت به همراه نخبگان و رئیسان خود اینگونه می‌اندیشند می‌توانیم توسعه و قیام و حرکت آن جامعه را تصور کنیم. ولی اگر وظائف فوق را منحصر به چارچوب‌های فردی کنیم و به فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر و نیز اصلاح عمومی جامعه فکر نکنیم و وارد فضای بی مبالاتی شویم زمام امور خود را روزی از دست خواهیم داد.

مفهوم هشتم:

انسانی بودنِ دین و انسانی بودنِ جنگ؛ این مقوله در چند برهه از حرکت امام حسین علیه‌السلام قابل مشاهده است مانند فرهنگ عفو و قبول توبه‌ی حر بن یزید ریاحی و نیز فرهنگ توزیع آب میان دشمنان. در مقابل این فرهنگ، روش و منش غیر انسانی‌ای است که دشمنان از آن روش استفاده می‌کنند. در اینجا می‌توان بر تاثیراتی که فرهنگ انسانی در دین گذاشته – مانند آنچه که در رابطه با حر بن یزید ریاحی مشاهده می‌کنیم – تمرکز کرد.

زبان امام حسین علیه‌السلام در برابر زبان دشمنان او، زبان انسانیت در برابر زبان توحشی است که در نفس انسان لانه کرده است. توجه به گفتارهای دو طرف، این مساله را تایید می‌کند. در حدیثی از امام جعفر صادق علیه‌السلام نقل شده که ایشان به عمار بن ابی الاحوص می‌فرماید: «آیا نمی‌دانی حکومت بنی امیه بر شمشیر و استبداد و جور بنا نهاده شده و حکومت ما بر مدارا و الفت و وقار و تقیه و حُسن معاشرت و ورع و اجتهاد بنا نهاده می‌شود؟ مردم را به دین خود و عقیده‌ای که بر آن هستید ترغیب کنید».[4]

ما امروزه به شدت نیازمند به تبلورِ گرایشاتِ انسانی در دین هستیم؛ مخصوصا با توجه به دینداری و تدینی که امروزه مشاهده می‌کنیم؛ تدینی که آکنده از دشمنی و تصادم و برخورد بوده و هیچ بویی از رحمت و شفقت و دوستی و رقت قلب نبرده است. لازم است مفاهیم انسانی را از نهضت امام حسین استخراج کنیم تا مقدمه‌ای باشد برای احیای گرایش‌های انسانی در زندگی ما.

مفهوم نهم:

رهبری صالح؛ امام حسین علیه السلام، در صدد رسوا کردنِ تظاهر و ریاکاریِ ریاستِ ناصالح بنی امیه بود هر چند پیرامون این ریاست ناصالح، کسانی باشند که برای آن، توجیهاتی دینی ارائه کرده و دیگران نیز بر اساس اطاعت و فرمانبرداری با این این ریاست، بیعت کرده باشند. امام حسین علیه‌السلام تمام این توجیهات را نفی کرد و دور انداخت و به آنها فرمود:«چنین انسانی – یزید – نمی‌تواند متولی منصب خلافت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد».

حرکت امام حسین علیه‌السلام بر من واجب می‌کند که در زمانه‌ی خویش، نظر افکنم. اگر استمرار مفاهیمی که نهضت حسینی را به پا کرد بپذیریم، در این زمان نیز یزید و حسین وجود خواهد داشت. لذا من باید به دنبال یزید این زمان بگردم تا با او مقابله کرده و او را نفی کنم؛ و نیز به دنبال حسینِ عصرِ خویش باشم تا به او برسم و به او بپیوندم. حسین علیه السلام، فقط تاریخ نبود. بلکه واقعیت انسانی است که در نزاع‌های بشر – میانِ امیال و ارزش‌ها – استمرار دارد. این نزاع ها، فقط در سیاست و قدرت‌های نظامی و امنیتی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه در اقتصاد و اجتماع و زندگی شهری ما و نیز در عرصه‌های دینی ما نیز وجود دارد. در این عرصه‌ها، نمونه‌های متنوعی از یزید و حسین را می‌توان مشاهده کرد. وقتی من بر امام حسین علیه‌السلام می‌گریم واقعا گریه می‌کنم و دردمند هستم تا این اشک من، شعله‌ای باشد برای تغییر به سویِ وضعیت بهتر و نیکوتر. در غیر این صورت، یک تناقض است که بر حسین علیه‌السلام بگریم و از یزید زمانِ حاضر و یا آینده، پیروی کنم.

مفهوم دهم:

عقل اخلاقی و ایده‌آل در مقابل عقل پراگماتیستی و عملگرا و منفعت محور؛ یک روز، این جمله را گفتم:«زمانی، من با عقل عملگرا و منعفت‌جوی خود – یعنی فقه مصلحت که مبتنی بر نظریه‌ی تزاحم است – کارهای برخی از شخصیت‌های بزرگ همچون امام علی علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام را نمی‌توانستم درک کنم. ولی وقتی با تجربه‌های انحراف اخلاقی اجتماعی – که در درون جامعه دینی با توجیه مصلحت و ضرورت، به وجود آمده بود – مواجه شدم، فهمیدم برخی از طرح‌ها و نقشه هایی که واقعیت خارجی را به لرزه درآورده و با آنها اصطکاک دارد لازم نیست حتما نتایج اصلاحیِ آن ظاهر شود؛ بلکه کافی است وجدان‌ها را تکان دهد و احساس نارضایتی از خود را در مقیاس فرد و اجتماع، ایجاد کند. نباید جریان انحراف در جامعه، آسوده خاطر باشد و از عذاب وجدان، رنج نبرد؛ این، مساله‌ی مهمی است برای تغییر آینده حتی اگر آن تغییری که به دنبال آن هستید در همان لحظه‌ی عمل، آشکار نشود».[5]

بسیاری از افراد بر ضعف امام علی و نیز امام حسین علیهما السلام در سیاست ورزی، خرده می‌گیرند. ولی من معتقدم در برخی موارد، ثابت قدم بودن بر اصول – هر چند با شدت و حدّت باشد – ضروری است به ویژه در جَوّ و فضای دینی. زیرا هیمنه‌ی فرهنگ و تفکر مصلحت اندیش که مصالح را اندازه گیری می‌کند – البته من با اصلِ «فقه مصلحت» مخالفتی ندارم – ممکن است یک روز، اصول را به قربانگاه خود نزدیک کند و این، مساله‌ای خطرناک است. حرکت امام علی و امام حسین علیهماالسلام یک حرکت و جنبش اصیل و مبنایی است چون نیاز به شوک و جهت گیری‌های تند و تیز بود تا در حافظه‌ی اجتماعی و در وجدان‌ها باقی بماند. در مقابل این حرکت و جنبش، حرکت مصلحت محور و مصلحت اندیش قرار داشت که بر اساس محاسبات خاص خود هر چیزی را با معیارهای منعطفش از بین می‌برد؛ هر چند این محاسبات، گاهی رنگ و بوی دینی هم داشت.

به همین مقدار اکتفا می‌کنم زیرا سخن به درازا می‌کشد و البته وقت اجازه نمی‌دهد. اگر انسان بخواهد در تمام کلمات و نصوص این حادثه تامل کند و در تک تک وقایع آن بیاندیشد می‌تواند تعداد زیادی از مفاهیم عملی و مبنایی را استخراج نماید؛ مفاهیمی که می‌تواند حیات ما را به بهترین شکل، حسینی کند. حسین علیه السلام، جزئی از یک کل است و نمی‌توان آن را منفک از عقیده و شریعت و ارزشها و مفاهیم تحلیل کرد. حسین علیه‌السلام یک واقعیت مستقل از منظومه‌ی دینی و اخلاقی نیست بلکه او، جوهره و خلاصه‌ی این منظومه است؛ به همین دلیل باید در او، به جستجوی این منظومه پرداخت.

در انتهای سخن، اشاره‌ای هم به نعمت اجتماع و گردهمایی در عاشورا داشته باشم. این گروه‌های عظیمی که هر روز در مجالس و زیارتگاه‌ها و حسینیه‌ها یا مکان‌های دیگر، کنار هم جمع می‌شوند، به تنهایی مظهر یک گردهمایی و پیوستگی اجتماعی است. چگونه از ظرفیت آن استفاده کنیم؟ اهل بصیرت چگونه می‌توانند از تمام این گردهمایی‌های عظیمِ مردمی و این ظرفیت عظیم که برای شنیدن جمع می‌شوند استفاده‌ی کامل کنند؟ خیلی سخت است که این تعداد از جمعیت را در ایام مشخصی جمع کرد و گرد هم آورد. من چگونه می‌توانم از این اجتماعی بشریِ پرشور استفاده کنم؟ عاشورا فرصتی برای رساندن پیامها است. اگر برای خطیبان و یا دیگر فعالان فرهنگی، مجالسی بین المللی یا ملی و یا حتی محلی در این ایام فراهم شد و البته طرح‌ها و نقشه‌های استراتژیک برای تعیین موضوعات و اولویت‌های عمومی و منطقه‌ای و تدوین آنها وجود داشت در این صورت قدرت تاثیر ما بسیار زیاد خواهد بود؛ زیرا نیروی شنیدنِ مردم در این ایام، بسیار بیشتر است. وقتی صدها خطیب در این شهر یا آن شهر، با روش‌های متنوع از مشکلات سیاسی و یا اجتماعی یا اخلاقی شهر سخن می‌گویند اثرگذاری زیادی را شاهد خواهیم بود.

عاشورا، تعداد بیشماری از افراد را بدون زحمت برای شنیدن حرفهای من فراهم می‌کند؛ افرادی که به اختیار خود به سوی من می‌آیند تا با گوشهایی شنوا، حرفهای مرا بشنوند. من چگونه می‌توانم از این فرصت برای رساندن پیامهای آگاهی بخش استفاده کنم؟ چگونه می‌توانم در این ایام، مردم را متوجه مشکلات دقیق و معین – آنهم به شیوه‌ای متنوع و فکورانه – کنم؟ این یک فرصت تاریخی و سالیانه است که عاشورا آن را فراهم می‌کند و می‌توان از آن برای بررسی تمام مشکلات مردم در طول سال، استفاده کرد.

از خداوند متعال می‌خواهم به تمام دست اندرکاران این مجالس – اعم از خطباء، مبلغین و مستمعین و دیگر فعالان فرهنگی – برای اقامه‌ی عاشورا به صورت باشکوه و آشکار توفیق عنایت فرماید تا در تبیین و معرفی و ترویج دین و انسانیتِ ما به صورت صالح و نیکو در این زمانه‌ی سخت، اثرگذار باشد.

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 3 سوال 493.

[2] . این سوال در ایام قبل از فرارسیدن عاشورا از جناب حیدر حب الله پرسیده شده است. (مترجم)

[3] . مقصود از چپ جدید، مفهومِ مدرنِ چپ در مقابل راست، در ادبیاتِ سیاسیِ کنونی است. جریانهای چپ‌گرا، جریان هایی هستند که بر ضدِ وضعِ موجود می‌شورند و علیهِ آن، دست به اقداماتِ مختلفی می‌زنند: از اعتراض‌های مسالمت آمیز گرفته تا تظاهرات و تحصن ها و اعتصاب ها و حتی اقدامات مسلحانه. یکی از جریاناتِ چپِ جدید، حزب‌های مارکسیستی است که علیهِ نظام سرمایه داری، اقدام می‌کند. در مقابلِ مفهوم چپ – در ادبیاتِ سیاسی – جریان‌های راست گرا قرار دارند که بیشتر، ناظر به افرادِ حاضر در قدرت و یا کسانی است که در صدد حفظ وضع موجود هستند. مثلا الآن، جریان هایی با مسلک لیبرال و نئولیبرال، تبدیل به راست گراهایی شدند که با تمام قوا در صدد حفظ نظام سرمایه داری هستند و مقابلِ رویکردهای مارکسیستی و حتی سوسیالیستی می‌ایستند. (مترجم)

[4] ابن بابویه, الخصال, ج 2 ص 355.

[5] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 2 ص 577.

إرسال

you should login to send comment link

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36836721       عدد زيارات اليوم : 17013