تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: روشن است که پیامبر ما صل الله علیه و آله وسلم معصوم بودهاند، و به هیچ وجه نه خطا کردهاند، نه اشتباه و نه اینکه در چیزی دچار فراموشی شدهاند… . طبق روایات و آیات قرآنی، ایشان پیش از این جهان خلق شده بودند مانند روایتی که در کتاب فضائل الشیعة آمده است به سند صاحب کتاب از ابی سعید خدری که میگوید: «كنا جلوسا مع رسول الله ص إذ أقبل إليه رجل فقال يا رسول الله أخبرني عن قوله عزوجل لإبليس أستكبرت أم كنت من العالين فمن هو يا رسول الله الذي هو أعلى من الملائكة فقال رسول الله ص أنا و علي و فاطمة و الحسن و الحسين كنا في سرادق العرش نسبح الله و تسبح الملائكة بتسبيحنا قبل أن يخلق الله عزوجل آدم بألفي عام فلما خلق الله عزوجل آدم أمر الملائكة أن يسجدوا له و لم يأمرنا بالسجود فسجد الملائكة كلهم إلا إبليس فإنه أبى و لم يسجد فقال الله تبارك و تعالى أستكبرت أم كنت من العالين عنى من هؤلاء الخمسة المكتوبة أسماؤهم في سرادق العرش فنحن باب الله الذي يؤتى منه بنا يهتدي المهتدي فمن أحبنا أحبه الله و أسكنه جنته و من أبغضنا أبغضه الله و أسكنه ناره و لا يحبنا إلا من طاب مولده.»[2] [3] و هم چنین مانند روایتی که قبیصة بن یزید جعفی روایت میکند که: «دخلت على الصادق جعفر بن محمد ع و عنده الدوس بن أبي الدوس و ابن ظبيان و القاسم الصيرفي فسلمت و جلست و قلت يا ابن رسول الله قد أتيتك مستفيدا قال سل و أوجز قلت أين كنتم قبل أن يخلق الله سماء مبنية و أرضا مدحية أو ظلمة و نورا قال يا قبيصة لم سألتنا عن هذا الحديث في مثل هذا الوقت أ ما علمت أن حبنا قد اكتتم و بغضنا قد فشا و أن لنا أعداء من الجن يخرجون حديثنا إلى أعدائنا من الإنس و إن الحيطان لها آذان كآذان الناس قال قلت قد سألت عن ذلك قال يا قبيصة كنا أشباح نور حول العرش نسبح الله قبل أن يخلق آدم بخمسة عشر ألف عام فلما خلق الله آدم فرغنا في صلبه فلم يزل ينقلنا من صلب طاهر إلى رحم مطهر حتى بعث الله محمدا ص فنحن عروة الله الوثقى من استمسك بنا نجا و من تخلف عنا هوى لا ندخله في باب ضلال و لا نخرجه من باب هدى و نحن رعاة شمس الله و نحن عترة رسول الله ص و نحن القبة التي طالت أطنابها و اتسع فناؤها من ضوى إلينا نجا إلى الجنة و من تخلف عنا هوى إلى النار قلت لوجه ربي الحمد» [4] [5] یا مانند روایتی که شیخ صدوق در کتاب معراجش از طریق مشایخ خود نقل کرده است که سند آن به ابن عباس میرسد. ابن عباس میگوید: « سمعت رسول الله ص و هو يخاطب عليا ع يقول يا علي إن الله تبارك و تعالى كان و لا شيء معه فخلقني و خلقك روحين من نور جلاله و كنا أمام عرش رب العالمين نسبح الله و نقدسه و نحمده و نهلله و ذلك قبل أن خلق السماوات و الأرضين …يا محمد كتبت اسمك و اسمه على عرشي من قبل أن أخلق خلقي محبة مني لكما و لمن أحبكما و تولاكما و أطاعكما فمن أحبكما و أطاعكما و تولاكم…»[6][7] و البته این حدیث طولانی تر از این است که دراینجا آوردیم.
پرسش من این است که آیا پیامبر خدا صل الله علیه و آله در طول زندگی خود، پیش از اینکه به پیامبری برانگیخته شود و وحی به او نازل گردد این رخدادها را به یاد داشته؟ آیا در آنهنگام، تمام این حوادث را – از زمان آفرینش خود در هیئتی نورانی تا روزهای پیامبری و اینکه چه اتفاقاتی برای پیامبران پیش از او رویداده است – به یاد داشتند؟ پرسشم از این جهت است که به هیچ وجه پیامبر خدا دچار فراموشی نمیشود و شاهد این ادعا میتواند این آیه از قرآن کریم باشد که «فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهيداً»[8] (نساء: 41) پس پیامبر نسبت به تمامی این گواهان (پیامبران) گواهی میدهد و این مطلب هیچ دلیلی ندارد مگر اینکه شخصیت معنوی او در تمامی مکانها و زمانها حضور داشته باشد… اگر بگویید که ایشان چیزی را فراموش کردهاند که فراتر از عالم تکلیف و وظیفه است پاسخ میدهیم که عالم فراتر از تکلیف، مهمترینِ عوالم است چرا که بر باقی عوالم تأثیر میگذارد. آنطور که خداوند میفرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ»[9] (اعراف: 172) یادآوری این پیمانها و عهدها در این عالم تأثیرگذار هستند، و اگر این عهدها و پیمانها در معرض فراموشی قرار گیرند خاصیت خود را از دست داده و اعتبار آنها تضعیف خواهد شد و در این صورت، وقوع چنین رخدادهایی در عوالم قبل از تکلیف بیهوده خواهد بود! و خداوند از انجام هر کار لغو و بیهوده ای، مبرّی است … برای همین از شما میخواهم که پاسخ دهید. خداوند شما را جزای نیک دهد!
پاسخ: کسی که فراموشی و اشتباه پیامبر در احکام و موضوعات را کاملا غیر ممکن میداند و مضمون این روایاتی که بیان کردید[10] را قبول دارد طبیعی است که عدم فراموشی پیامبر حتی نسبت به عالم پیش از دنیا را پذیرفته است.
اشکالی هم بر آنها وارد نیست و حتی فکر نمیکنم خودشان مانعی برای پذیرش این مطلب داشته باشند. بلکه به نظر میرسد اگر منظورشان از عالم انوار، اندیشه صادر اول یا واسطه دائمی فیض باشد، در این صورت این امر را ضروری هم بدانند؛ علاوه بر اینکه جمع بین دو نظریه «محال بودنِ مطلق سهو از جانب پیامبر» و «عالم انوار»، چنین دیدگاهی را می طلبد؛ مگر اینکه دلیل محال بودن سهو از نظر اینان، اختصاص به امور دینی داشته باشد.
ولی کسی که اندیشه انوار را نمیپذیرد و به آفرینش معصومین علیهم السلام پیش از این عالم باور ندارد، طبیعی است که پرسش شما برای چنین کسی، بی معنا باشد؛ همچنین کسی هم که عدم اشتباه پیامبر را تنها در تبلیغ احکام شرعی و گزارههای دینی پذیرفته است و به بیش از آن باورد ندارد، مانعی بر سر راه فراموشی پیامبر در غیر این موارد نمیبیند اگرچه که این رخدادها پیش از آفرینش آسمانها و زمین رویداده باشد. پس برای حل این مسئله بایستی به پیشزمینه فلسفی-کلامی آن مراجعه کنیم. لذا این پرسش را نمی توان به عنوان یک اشکال مطرح کرد؛ نه آنها که اشتباه پیامبر را به هیچ وجه ممکن نمیدانند و معتقد هستند که پیامبر پیش از این دنیا آفریده شدهاست و نه آنانی که به هیچ یک از این دو یا یکی از این مطالب باورد ندارند.
[1] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع، ج 3 ص 22
[2] محمد بن علی ابن بابویه، فضائل الشیعة (تهران: اعلمی، بدون تاریخ)، 8.
[3] به همراه رسول خدا نشسته بودیم که شخصی نزد ایشان آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا در این خطاب خداوند به ابلیس که «آيا تكبّر كردى يا از بلند مرتبهگانى؟» توضیح دهید که چه کسانی برتر از فرشتگان اند؟ پیامبر خدا فرمود: من، علی، فاطمه، حسن و حسین. ما در سراپرده عرش بودم و تسبیح خدا میگفتیم، و فرشتگان هم با تسبیح ما دو هزار سال پیش از خلقت آدم تسبیح خدا میگفتند. آن هنگام که خداوند آدم را آفرید به فرشتگان دستور داد تا به آدم سجده کنند ولی به چنین دستوری نداد، آنجا بود که تمام فرشتگان جز ابلیس به سجده افتادند که خود را از سجده کردن پس کشید، در آن هنگام پروردگار فرمود: «آيا تكبّر كردى يا از بلند مرتبهگانى؟» منظور از بلند مرتبهگان همین پنج نفر هستند که نامشان در سراپرده عرش نگاشته شده است، ما باب خداوندیم که از طریق آن به مخلوقاتش تفضل میکند، به واسطه ما هدایت شدگان هدایت شدند، پس هرآنکه ما را دوست بدارد خداوند او را دوست دارد و در بهشتش او را جای میدهد، و هر آنکه از ما نفرت داشته باشد، خداوند هم از او متنفر است و جایگاه او را جهنم قرار داده است، ما را هیچ کس دوست ندارد مگر اینکه تولدش پاکیزه باشد.
[4] فرات بن ابراهیم کوفی، تفسير فرات الكوفي (تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي، مؤسسة الطبع و النشر، بدون تاریخ)، 552; محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار (بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403)، ج 7 ص 203; مجلسی، ج 25 ص 3.
[5] وارد مجلس امام صادق جعفر بن محمد شدم که دیدم دوس بن ابی دوس، ابن ظبیان و قاسم صیرفی نشستهاند. سلام دادم، نشستم و عرض کردم: ای فرزند پیامبر خدا، نزدتان آمدم تا توشهای برگیرم. فرمود: بپرس اما کوتاه! عرض کردم: پیش از اینکه خداوند این آسمان برافراشته، این زمین گسترده و این تاریکی و روشنایی را بیافریند، شما کجا بودید؟ فرمود: قبیصة چرا این الان این سؤال را میپرسی؟ آیا نمیدانی که دوستی ما پوشانده میشود و دوشمنی ما علنی است؟ آیا میدانی که ما از میان جنیان دشمنانی داریم که صحبتهای ما را به کسانی که دشمن ما هستند میرسانند و اینکه دیوارها هم مانند انسان ها گوش دارند؟! گفتم از این ها پرس و جو کردهام. فرمود: ای قبیصة! ما پنجاه هزار سال پیش از آن که خداوند آدم را بیافریند ارواحی در اطراف عرش الهی بودیم که تسبیح خداوند میگفتیم. هنگامی که آدم را آفرید ما را به درون صلب او راه داد و به شکلی مداوم ما را از صلبی پاک به رحمی پاکیزه منتقل کرد تا آن که خداوند محمد صل الله علیه و آله را برانگیخت. پس ما طنابی محکم هستیم، هر آن که دستش را به ما بیاویزد نجات پیدا میکند و هر آن که ما را رها کند سقوط خواهد کرد. ما انسان را به گمراه نمیکشیم و از هدایت کسی را منصرف نمیکنیم. ما پاسبان خورشید الهی هستیم، ما خاندان پیامبر خدا هستیم، ما آن گنبدی هستیم که طنابهای بلندی آن را فراگرفته اند و بارگاه وسیعی دارد. هر آن که به سمت ما گرایید با بهشت نجات خواهد یافت و هر آن که آن که از پیروی ما شانه خالی کرد به جایگاه او جهنم است. گفتم: سپاس و ستایش تنها سزای پروردگارم است.
[6] علی استرآبادی، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامي، بدون تاریخ)، 749.
[7] از پیامبر خدا صل الله علیه و آله هنگامی که علی علیه السلام را مخاطب قرار داده بود شنیدم که فرمود: خداوند تبارک و تعالی وجود داشت و هیچ چیزی به همراه او نبود. من و تو را چنان دو روح از نور جلال خود آفرید، و ما در پیشگاه عرش پروردگار جهانیان بودیم، تسبیح میگفتیم، تقدیس میکردیم، حمدش را میگفتیم و لا اله الله را ترک نمیکردیم و این پیش از آن بود که آسمانها و زمینها را بیافریند… ای محمد! نام تو و نام علی را پیش از آن که آفرینشی داشته باشم، بر عرش خودم نگاشته بودم، چون تو و علی را دوست دارم، هر آن که شما را دوست بدارد دوست داریم، هر آن که ولایت شما را بپذیرد دوست دارم، هر آن که از شما پیروی کند دوست دارم …
[8] پس چگونه است [حال مردم] هنگامى كه از هر امتى گواهى [كه پيامبر آنان است بر اعمالشان] بياوريم، و تو را بر آنان گواه آوريم؟!
[9] و [ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارت از صلب بنىآدم نسلشان را پديد آورد، و آنان را [در ارتباط با پروردگاريش] بر خودشان گواه گرفت [و فرمود:] آيا من پروردگار شما نيستم؟ [انسانها با توجه به وابستگى وجودشان و وجود همه موجودات به پروردگارى و ربوبيّت حق] گفتند: آرى، گواهى داديم. [پس اقرار به پروردگارى خود را در اين دنيا از شما گرفتيم] تا روز قيامت نگوييد: ما از اين [حقيقت آشكار و روشن] بىخبر بوديم.
[10] در ادبیات دینی نام معروف این روایات «انوار و ارواح» است