تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: بابت جوابی که به پرسش پیشین دادید متشکرم؛ البته که پس از مطالعه پاسخ شما در رابطه با صفات الهی و اشکالات وارد به شهید صدر، باز پرسشهایی در رابطه با این پاسخ مفید شما به ذهنم خطور کرد. پرسشهای من اینها هستند که:
نخست: آیا اصطلاحاتی چون صانع حکیم در کتاب «الفتاوی الواضحة» و یا اصطلاحِ ذات حکیم در کتاب «الاسس المنطقیة لمبانی الاستقراء»، به این معنی نیست که شهید صدر، استدلال استقرایی را کامل می داند به گونه ای که دیگر صفات کمالی را نیز برای خداوند اثبات می کند؟ اگر اینگونه نیست پس چرا چنین تعابیری را می آورد و مثلا از تعبیرِ «صانع عاقل» یا «ذات عاقله» استفاده نمی کند؟
دوم: شهید صدر در کتاب الفتاوای الواضحة تلاش میکنند از طریق استقرایی، عدالت خداوند را اثبات کنند ولو به شیوه ای بسیط که وجدان انسان نیز آن را تایید کند. آیا این کار ایشان، مکمل اثبات وجود خداوند از طریق استقراء نیست؟
سوم: از منبع موثقی شنیدهام که شهید صدر میخواستند کتابی پیرامون عقائد بنویسند ولی فرصت کافی پیدا نکردند، آیا این نقل را تأیید میکنید؟
چهارم: سید کاظم حائری در کتاب خود تحت عنوان «اصول الدین» معتقد است که می توان از طریق روش علمیِ استقرایی، صفات کمالی دیگری از جمله علم و حکمت و قدرت بیپایان را برای خداوند اثبات کنیم. این نظر را تأیید میکنید؟
پنجم: چگونه با دلیل ساده که برای همه – با اختلاف مراتب عقلی که دارند – قابل فهم باشند و به دور از استدلالات عمیق فلسفی، استدلالی بر اثبات خداوند ارائه کنم که فطرت مسلمانِ من نیز، به راحتی بتواند آن را بپذیرد؟ آیا این صحیح است که بگوییم «تصادفیبودن نه همیشهگی است و نه غالبی» اگر چه که خود این عبارت از طریق استقرا به دست میآید؟
ششم: از جهت علمی چگونه خودم را آماده کنم تا بتوانم کتاب «الاسس المنطقیة لمبانی الاستقراء» شهید سید محمدباقر صدر را عمیقا بفهمم؟ با توجه به اینکه خودم فارغ التحصیل کامپیوتر هستم.
هفتم: در منظومه عقائدی ما به عنوان مسلمان و به عنوان شیعه، میبینیم که ابتلا و امتحان مردم از طریق بیماری، گرسنگی، فقر و … دو دلیل میتواند داشته باشد: یا مجازات گناهانی است که پیش از این انجام داده و یا ارتقای مقام انسان به سبب تکاملش. مشکلی با دلیل اول ندارم ولی برای فهم دلیل دوم نیازمند توضیح بیشتری هستم تا وجدانم قانع شود. چه حکمتی در این عمل خداوند وجود دارد که به ازای عذاب، رتبههای عالیتری را برای او در نظر گرفته است؟ طوری که هر چه عذابها شدیدتر باشد، رتبه و مقام بهتری به او میدهند؟ آیا خداوند رحیم و غفور و رحمان و حنّان نیست؟ این چه فلسفهای در پسپشت خود دارد که ثواب را در قبال عذاب به انسانها میدهند؟ خداوند شما را به آنچه خود راضی است و دوست دارد توفیق دهد و بهشت را با همراهی محمد و آل محمد نصیب شما گرداند.
پاسخ: چون به دنبال پاسخهایی هستید که با وجدان قابل درک بوده و بدور از پیچیدگیهای علمی قابل درک باشد مختصرا میتوانم این پاسخها را ارائه کنم:
- شهید صدر معنای «حکیم» را در کتاب «الاسس المنطقیة لمبانی الاستقراء» توضیح دادهاند و تبیین کردند و آن را در مقابلِ «تصادفی بودن»، «آفرینش طبیعت به دست خودش یا آفریدن چیزی مثل خودش» است و تا زمانی که منظور خودشان را توضیح دادهاند دلیلی وجود ندارد که بخواهیم معانی دیگری را به واژه «عاقل» یا «حکیم» در ادبیاتِ ایشان تحمیل کنیم، حتی اگر از نظر لُغَوی، چنین معانی برای این واژه وجود داشته باشد.
و پاسخ من همان است که در پرسش قبلی ارائه کردم و چیز بیشتری در میان نیست که ارائه کنم.
- از نظر شهید سید محمدباقر صدر برخی از صفات الهی را میتوان با استقرا ثابت کرد، ولی اثبات تمام آن یا حد اعلای آن کار آسانی نیست. به نظر من اساسا این کار غیر ممکن است. البته ترجیح این صفات – و نه اثباتِ آنها – ممکن است.
- من هم موضوع کتاب عقاید را شنیدهام، اما نمیدانم این کتاب اکنون وجود دارد یا نه.
- استدلال آیت الله سید کاظم حائری چیزی بیش از تکملهای بر دلیل سید محمدباقر صدر در کتاب «موجز اصول الدین» و امثال آن نیست و همانطور که گفتم اثبات برخی از صفات به وسیله استقراء، مشکلی ندارد.
- همانطور که با فطرتمان مییابیم که کتاب سرمایه مارکس یا کتاب تاریخ تمدنِ ویلدورانت، نوشته نویسندهای عاقل است، به همین روش و به صورت ناخودآگاه مییابیم که طبیعت هم کار یک موجود عاقل است، اما بررسی صفات این موجودِ عاقل، مرحله دیگری را میطلبد. نمیدانم چطور میشود که هنگام بحث درباره خداوند، صدها فرضیه و احتمال تولید میشود اما در زندگی روزمره خویش، قاعده استقرا را پیاده میکنیم و همهی علوم جدید را که اکثراً مبتنی بر استقرا است قبول میکنیم و دائما به این قانون که میگوید «محال است تصادفی بودنِ یک چیز، حداکثری باشد» عمل میکنیم و در این موارد، هیچ اشکالی به ذهن ما نمی رسد و حتی به یقین و علم می رسیم!؟
این صرفا تلنگری است برای وجدانها! فرض کنید زندگی خودمان را بر اساس استقرا یا این قانون که میگوید «محال است تصادفی بودنِ یک چیز، حداکثری باشد»[2] ساماندهی نکنیم، آیا زندگیمان طبق روال قبلی خود ادامه مییابد یا اینکه نظام زندگی ما، اندیشه ما و درجه یقین و احتمالات ما، اگر نگوییم به کلی از کار میافتد، دستکم دچار اختلالات چشمگیری میشود؟ به وجدان خویش برگردیم؛ خواهیم دید که این ادعا که «آژانس فضائی ناسا با تمام این دبدبه و کبکبهاش تصادفی و بدون اینکه هیچ اندیشهای در پس آن وجود داشته باشد به وجود آمده است» چگونه مورد تمسخر همه واقع خواهد شد. با این وصف و با وجود چنین درک وجدانی، از اینکه بگوییم در پس این نظام هستی، علت مدبّری وجود دارد که این امور را میچرخاند، شرم میکنیم و خجالت میکشیم! البته اینکه هویت این علت چیست؟ آیا مجرد است یا مادی؟ چه صفاتی دارد؟ امور دیگری هستند که جای بحث دارند. سخن من تنها پیرامون اصل موضوع است به شیوه ای وجدانی و ساده و بدون ورود به مباحث پیچیده علمی.
- برای آغاز مطالعه کتاب «الاسس المنطقیة لمبانی الاستقراء» نیازمندیم که برخی از مقدمات ریاضیاتی و منطقی را گذرانده باشیم. البته میتوانید از شرحهای این کتاب که در اینترنت وجود دارد و چاپ شده استفاده کنید.
مهمترین شرحهای صوتی که البته همگی به شکلی ناقص، در دسترس هستند، عبارتاند از:
- شرح سید کاظم حائری، حدودا 30 جلسه.
- شرح سید علیاکبر حائری، حدودا 83 جلسه.
- شرح سید عمار ابورغیف، که البته شاید پیدا نشود!
- سید کمال حیدری نیز در درس اصول فقه خود، هشت سخنرانی در مباحث اصولی خویش در طول تقریبا سه سال داشته است. می توان این سخنرانی ها را توضیحاتی عمومی پیرامون این کتاب دانست.
اما مهمترین کتابهایی که میتوانند به عنوان شرح این کتاب به ما کمک کنند عبارتاند از:
- «الاستقراء و المنطق الذاتی» که یک بررسی تحلیلی و فراگیر پیرامون اندیشههای متفکر بزرگ سید محمدباقر صدر در کتاب «الاسس المنطقیة لمبانی الاستقراء» اثر یحیی محمد است. این کتاب حاصل تلاش بیستساله او است که در ابتدا به صورت مقالاتی منتشر شده بود و در مرحله بعد، آن را به صورت یک کتاب به جامعه علمی عرضه کرد. یکی از ویژگیهای مهم این کتاب مراجعات فراوان او به آثار دانشمندان غربی است. این کتاب را الانتشار العربی در سال 2005 به چاپ رسانده است.
- کتاب «منطق الاستقرا» اثر سید عمار ابو رغیف، که تنها یک جلد آن چاپ شده است و آن یک جلد هم به مقدمات ریاضیاتی و نظری این کتاب پرداخته است. ولی تا به حال موفق نشده است که برنامه خود در ادامه این شرح به طبع برساند. از خداوند میخواهیم که او را در این کار یاری کند.
- کتاب المذهب الذاتی فی نظریة المعرفة، اثر سید کمال حیدری، که در سال 2004 منتشر شد. این کتاب در واقع، تلاشی است برای توضیح و بازسازی کتاب «الاسس المنطقیة لمبانی الاستقراء» به اضافه ارائه برخی مقایسه ها با فلسفه اسلامی کلاسیک.
- «مبانی منطقی استقرا» نوشته غلامرضا زکیانی که به زبان فارسی نوشته شده است.
- شیخ مرتضی فرج (از کویت) کتابی را به زبان انگلیسی نوشته که در اصل رساله دکتری ایشان است و البته تا آنجا که من میدانم هنوز منتشر نشده است.
- کتاب «فی رحاب الفکر الاستقرائی للشهید الصدر» به قلم سید رضا الغرابی که در سه جلد به چاپ رسیده است.
اما مهمترین مقالاتی که در این زمینه نوشته شدهاند:
- «مدخل الی نظریة الاحتمال» تالیف شیخ احمد عبدالله ابوزید، که در مجله فقه اهل بیتِ عربی به شماره 29-3-0-32 منتشر شد.
- «صدر و نظریه استقرا» نوشته شیخ مهدی هادوی تهرانی که در اصل به زبان فارسی در شماره 36 کیهان اندیشه در سال 1992چاپ شد و سپس در سال 2012 در شماره 27 مجله «نصوص معاصرة» به زبان عربی ترجمه گردید.
- «منطق استقرا علمی» نوشته دکتر عبدالحسین خسروپناه، که در شماره 37 مجله کلام اسلامی (تحت مدیریت آیت الله سبحانی) منتشر شده است.
- اولین بررسی انتقادی این کتاب، از آنِ دکتر عبدالکریم سروش است. وی این نوشته را در ضمن کتاب «تفرج صنع» به چاپ رساند. در این نوشته، علی رغم ستایش فراوانی که از شهید صدر به عمل میآورد، ولی انتقادات خود را نیز به سوی این اثر روانه میکند. از نگاه سروش، تلاش شهید صدر، بیشتر از آنکه تلاشی منطقی باشد، تلاشی روانشناختی است. سید عمار ابورغیب، تحلیلِ انتقادی سروش را به عربی ترجمه کرد و در کتاب «الاسس المنطقیة فی ضوء دراسة الدکتور سروش» در سال 1409 قمری، به همراه ردیه هایی بر تحلیل دکتر سروش چاپ کرد. مهمترین این ردیه ها عبارتند از:
- پاسخ خودِ عمار ابو رغیف در کتاب فوق.
- پاسخ دکتر یحیی کبیر، استاد فلسفه دانشگاه تهران که با این عنوان به چاپ رسید: «شهید صدر و مسأله استقرا: نقد اشکالات سروش» که در سال 2008 در مجله «نصوص معاصرة» – شماره های 13 و 14 به عربی ترجمه شد.
- نقد دیگری که بر نظریه شهید صدر نگاشته شد مقالهای است تحت عنوان: «نقد نظریة المعرفة عند السید محمد باقر الصدر» نوشته دکتر جمیل قاسم که در سال 2000 میلادی در نشریه المنهاج به چاپ رسید.
- «العلاقة الجدلیة بین الاستقراء و التجربة» که یک مقاله فارسی به قلم دکتر محمد فنایی اشکوری است. این مقاله در سال 2013 به زبان عربی در نشریه «نصوص معاصرة» شماره 29 منتشر شد.
- باید فلسفه زندگی در دنیا را بفهمیم، بنابراین سؤال شما مانند این است که بپرسیم چرا برای ورزشکار شدن لازم است که در باشگاهها تمرین کنم؟ چرا باید خودم را خسته کنم تا پزشک شوم؟ خداوند جهان را به گونهای ساخته است که انسان با عبور از مراحل سخت و طاقتفرسا، به شخصی کارآزموده مبدل میشود. خداوند انسان را به درون این سختیها هدایت میکند تا امکان رستگاری برای او را فراهم آورد؛ مانند کلاسهای درسی که فرصتهایی را به دانشجویان می دهد تا با گذر از آنها، پزشک شوند. اما اینکه خداوند چرا جهان را اینگونه آفریده است؟ تاکنون دلیلی بر اثبات علت غاییِ این خلقت نیافتم ولی این باعث نمی شود که عادلانه بودنِ این خلقت، زیر سوال برود.
[1] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع، ج 3 ص 107
[2] . فرقی نمی کند این قانون چگونه اثبات شده باشد: چه بر اساس استقراء ثابت شود و چه اینکه یک قانون عقلیِ پیشینی باشد.