حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال[1]: نظر شما دربارهی قضیهی هفتهی برائت چیست؟ برخی گروهها که اعتقادی به تقیهی مداراتی ندارند منادی این هفته از نهم ربیع الاولِ هر سال هستند. این گروهها خود را ملزم به لعنِ شعائر اهل سنت در ملأ عام و حتی در شبکههای اجتماعی میدانند و بدتر از این، به عایشه، تهمت فحشا میزنند تا جایی که برخی از اینان کتابی نوشته با عنوان «الفاحشة الوجه الآخر لعایشة». لطفا برای ما توضیح دهید که موقعیت و جایگاه تقیهی مداراتی در منظومهی تاکتیکی اسلامی در تعامل با مخالفین چگونه است؟ آیا صحیح است که مشهور فقهاء، تقیهی مداراتی را واجب میدانند ولی به صورتی که این وجوب در عصر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از بین میرود؟ گویا شیخ صدوق در اعتقادات خود چنین نظری دارد.
جواب:
به عقیده شخصی من – که بر اساس آن، به خداوند متعال ایمان دارم – هر عملی که دربارهی آن، نص خاص و معتبر از نظر شرعی یافت نشود و یا دلیل علمی معتبری در میانِ قواعد محکم اجتهاد شرعی برای آن عمل وجود نداشته باشد انجامِ آن، صحیح نیست و حتی اگر باعث تفرقهی مسلمین و انتشار بغض و کینه و احساس ناراحتی میان آنها شود حرام است؛ مخصوصا در عصر و زمانهی ما که دورهی فتنههای مذهبی است که بر مسلمین میگذرد.
اما اگر با نص صحیح علمی – نه با استحسانات و خوابها و حکایات و روایات ضعیف و خراب – ثابت شود که فلان عمل، مستحب است و همان عمل در یک دوره و بازهی زمانی، باعث تفرقهی بین مسلمین شود حکم آن عمل از استحباب، قطعا به حرمت تبدیل میشود؛ زیرا مِلاکِ تحریم بر ملاک استحباب مقدم است و اینکه برخی از ما، مستحبات را در قالبِ اصول مذهب ارائه کنیم – آنهم از طریقِ سخنانیِ شعارگونه – فایدهای ندارد و این عمل در چنین شرایطی، قطعا حرام خواهد بود.
حال اگر ثابت شود که فلان عمل، از نظر شرع، واجب است و همین عمل، در یک زمان خاص، باعث تفرقهی مسلمین شود در این وضعیت، باید بررسی کرد ملاک و مصلحتِ چه چیزی مهمتر است؛ در این حالت، گاهی واجب مقدم میشود و البته گاهی هم همین واجب، کنار گذاشته شده و مفسدهی تفرقه بین مسلمین بر مصلحت وجوب آن عمل، مقدم میشود. تمام اینها به حسب اجتهاداتِ مجتهد و نیز به حسب قرائت او از نظامِ ملاکات و تشخیص آنچه که در عالَمِ مصالح و مفاسد، مهمتر است میباشد.
اما هفتهی برائت: هیچ نصِ شرعی، نه دربارهی این هفته و نه دربارهی هفتهی وحدت، وارد نشده است. اگر در یکی از این دو، مصلحتی وجود داشته باشد کار حَسَن و نیکویی خواهد بود. به نظر من امروزه کارهایی مثل این طرحها و برنامهها – هفتهی برائت – بیشترین مفاسد را برای مسلمین دارد. با تمام احترامی که برای معتقدین به این برنامهها قائل هستم ولی به شدت با آنها اختلاف نظر دارم و بر این باور هستم که مسلمین – مخصوصا شیعیان – در حال حاضر نیازمند وحدت با سائر مذاهب میباشند و اینگونه برنامهها که آکنده از دشنام و شتم و توهین به مقدسات دیگران آنهم پشت صفحهی تلوزیون و در شبکههای مجازی و … است بزرگترین مانع برای نشر تفکر مذهب اهل بیت علیهمالسلام میباشند. من، این عزیزانی را که فکر میکنند کاری که انجام میدهند خوب و صلاح است دعوت میکنم دوباره در دیدگاه خود تجدید نظر کنند و مسائل را فارغ از تحریکات مذهبی و حس انتقام و تلافی کردن بررسی نمایند و یک بحران مذهبی در یک شهر را، بر تمامِ شیعیان و اهلِ سنت در تمام عالَم، گسترش ندهند.
اما دربارهی تقیهی مداراتی تقریبا به طور مفصل قبلا صحبت کردیم و خلاصهی آن مباحث این است که تقیهی مداراتی، چیزی جز ادارهی امور به شکل زیبا و نیکو به منظور تاثیر بر دیگران و ایجاد یک ارتباط خوب و غیر تنشزا با آنها نیست. همانطور که وقتی شما میخواهید کسی را به مسجد و نماز و دین، علاقهمند کنید با او به صورت تدریجی شروع به تعامل میکنید و از روشی استفاده میکنید که جذب این امور شود. برای چنین هدفی، ایجاد ارتباطی ملایم و منعطف با او لازم است نه ارتباطی بر اساس کذب و نفاق و تزویر؛ نباید در همان روز اول به او بگویید هزار حرام شرعی وجود دارد و … ؛ این گونه تعاملات خشن و غیرمنعطف باعث میشود طرف مقابل بعد از اولین نمازی که بخواند فرار کند. تقیهی مداراتی یک اصل بزرگ و کلان در ابعاد اخلاقیِ روشِ تعامل و سلوک با دیگران است و فقط در تعامل با دیگر مذاهب خلاصه نمیشود؛ این تقیه باید در تعاملِ با تمام مردم با توجه به اختلافات زیادی که دارند، باید رعایت شود. این تقیه، نمیگذارد انسانِ متدین، تبدیل به یک انسان وحشی و خصومت ورز و متکبر و خودبین و خشک و خشن در اخلاقیات و تعامل با دیگران شود. انسان متدین – با این تقیه – میتواند به صورت ایجابی با دیگران تا جایی که ممکن است ارتباط برقرار کند و رسالت خود را با زیرکی و ذکاوت و آرامش و به صورت تدریجی به دیگران منتقل کند در حالی که شرایط زمانی و مکانی پیرامون خود را نیز لحاظ میکند و به گونهای عمل مینماید که مصداق این عنوان قرار گیرد که «لایخاف فی الله لومة لائم».[2]
به اعتقاد من این نوع از تقیه، چیزی نیست که به عصر ظهور یا غیبت اختصاص داشته باشد و نیز اختصاص به تعامل با اهل سنت هم ندارد. بلکه یک روش زندگی است که انسان مومن را تبدیل میکند به انسانی که در تعامل و برخورد با مسائل اختلافی، انعطاف پذیر است.
در هر صورت، قرائت و فهم من از نظریهی تقیهی مداراتی همین است. این تقیه، باعث میشود انسانِ متدینِ منعطف و نرم خو از انسان متدینِ خشک و پرمدعا و مغرور – که در گفتار و تعبیرات خود، درشتگو و گزنده است – متمایز شود. امروزه در برخی از مذاهب اسلامی با افراد متعصبی مواجه میشویم که اینگونه هستند.
برای همین در برخی نصوص دینی وارد شده که پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرماید:«خداوند مرا به مدارا کردن با مردم امر کرده همانطور که مرا به انجام فرائض امر نموده است». و باز به همین دلیل است که برخی علماء از بیان تدریجی احکام در قرآن سخن میگویند؛ زیرا این بیانِ تدریجی، نوعی مدارا کردن و تقیه به همین معنای وسیعش است. این تقیه – حتی به همین معنا –در برخی حالات، کاملا متوقف میشود دقیقا مانند هر دیدگاه شرعی یا اخلاقی که با قضایا و مسائل عملی مرتبط است.
پس قضیهی تقیه – بر خلافِ آنگونه که برخی از ما میپندارند – فقط یک قضیهی مذهبی نیست؛ هر چند ائمه علیهمالسلام این تقیه را در فضای مذهبی إعمال کردند و به کار گرفتند؛ زیرا این فضا، در آن زمان، به شدت مورد ابتلا بود ونیز به این دلیل که برخی از شیعیان از این نوع تقیه استفاده نمیکردند به گونهای که مشکلات ومفاسدی متوجه آنها میشد ومثلا حرفهایی بر زبان میراندند که برای بقیه قابل تحمل نبود و در نتیجه، به حق و حقیقت، ضرر میزدند.
همچنین مساله، مسالهی نفاق و دروغ گویی و کلام باطل نیست؛ این حالات فقط و فقط در تقیهی خوفی آنهم در برخی موارد جایز است. لذا باید بین دو این حالت و وضعیت (یعنی تقیهی مداراتی و تقیهی خوفی) تفکیک کرد؛ با تفاوت گذاشتن میان این دو، فضای شیعی را از آشفتگی و ابهام در این مساله خارج میکنیم؛ مسالهای که به نظر من از پیچیدهترین مسائلِ دشوار در موضوعِ تعامل شیعه و سنی است؛ یعنی تقیه. البته خداوند به امور آگاه تر است. این بحث، ادامهای دارد که باید در جای خود به آن پرداخته شود.
[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 4 سوال 653.
[2] . یعنی در راه خدا از سرزنش هیچ کس نمیهراسد.