• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
معنی «مکر الله» در قرآن کریم 2021-10-10 2021-10-10 0 748

معنی «مکر الله» در قرآن کریم

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: برادر و استاد عزیزم؛ من جوانی هستم که مدت زیادی ساکن غرب می‌باشم و از فرهنگ دینی بهره‌ی کمی دارم و با اشخاص متفاوتی از کشورهای گوناگون تعامل دارم. بین ما درباره‌ی مسائل مختلفی بحث و گفتگو واقع می‌شود و من در برخی موارد به آنها پاسخ می‌دهم. جواب برخی سوالات از عهده‌ی متخصصانی همچون شما برمی آید. یکی از طلاب حوزه علمیه در نجف اشرف شما را به من معرفی کرد تا سوال یک زنِ مسیحی که در جستجوی حقیقت بود – و از من پرسید – را برای شما ارسال کنم. سوال این است: خداوند متعال در قرآن می‌گوید:«أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ‏ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ‏ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون‏»[2] (اعراف: 99) آیا خداوند متعال مانند ما، مکر و حیله می‌کند؟

جواب: همیشه وقتی با یک کلمه‌ی عربی (در نصوص دینی) مواجه می‌شویم باید مراقب باشیم فریب آن معنایی که امروزه در اذهان ما جای دارد را نخوریم مخصوصا اگر عرب زبان هستیم؛ بلکه باید به کتب لغت و کاربردهای کلمه در میراث عربی رجوع کنیم تا ببینیم این کلمه بر چه چیزی دلالت می‌کند.

در رابطه با آنچه از سیاقِ مکر خداوند متعال – که چندین بار در قرآن کریم به آن اشاره شده – فهمیده می‌شود چند نظر وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:

  1. مکر خداوند متعال، همان مجازات بندگان بر مکرِ خودشان و عِقاب ایشان بر کارهایی است که انجام دادند.
  2. مکر خداوند متعال، رد و ابطالِ مکر بندگانِ کافر و فاسق است. خداوند متعال، اهل مکر و خدعه، به همان معنایی که امروزه می‌فهمیم نیست بلکه او مکر و خدعه‌ی بندگان را به خودشان برمی گرداند و این برگرداندنِ فریبِ بنده‌گان به خودشان، مکر نامیده شده است.

به نظر می‌رسد این دو معنی، فقط در حد فرض و تصور است و فقط در حالتی که در لغت عرب، «مجاوزة الکلام» نامیده می‌شود صحیح است. مانند این گفتار خداوند متعال:«وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ‏ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين‏»[3] (آل عمران: 54) تعبیرِ مکر در این آیه‌ی شریفه به منظور مقابله‌ی با مکرِ بنی اسرائیل آمده و لذا، مکر نامیده شده است. این حالت در لغت عرب، وجود دارد. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:«وَ الَّذينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ‏ هُمْ‏ يَنْتَصِرُون؛ وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها فَمَنْ‏ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمين‏»[4] (شوری: 39 و 40) و نیز این گفتار خداوند متعال: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتىَ‏ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتهَوْاْ فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلىَ الظَّالِمِينَ؛ الشهْرُ الحَرَامُ بِالشهرِ الحَرَامِ وَ الحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى‏ عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ»[5] (بقره: 193 و 194) در اینجا پاسخِ بَدی و ظلمِ طرف مقابل، بَدی و ظلم نامیده شده است و بازگرداندنِ تجاوز، را تجاوز محسوب کرده است در حالی که این بازگرداندن و پاسخ دادن، نه بَدی و ظلم است و نه تجاوز و ستم. تنها چیزی که هست – طبق گفته‌ی علمای علم لغت و بلاغت – ما با چیزی به نام تقابل کلام (مجاوزة الکلام) روبرو هستیم. در زبان عربی، گاهی عقوبتِ یک چیزی به نام همان چیز خوانده می‌شود و گاهی هم دفعِ چیزی به نام همان چیز نامیده می‌شود مانند این آیه‌ی شریفه:«إِنَّ الْمُنافِقينَ يُخادِعُونَ‏ اللَّهَ‏ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‏ يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلاً»[6] (نساء: 142) و نیز این گفتار خداوند متعال:« وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ كَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَ نُؤْمِنُ كَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لَاكِن لَّا يَعْلَمُونَ؛ وَ إِذَا لَقُواْ الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْاْ إِلىَ‏ شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نحْنُ مُسْتهْزِءُون»[7] (بقره: 14 و 15)

بنابراین، اطلاق مکر بر خداوند متعال، از باب مجاوزت و تقابل است و به این معنی است که خداوند، مکر و خدعه‌ی فریبکاران را به خودشان باز می‌گرداند و یا به این معنی است که خداوند فریبکاران را به خاطر مکر و حلیه‌ای که می‌کنند مجازات می‌نماید.

  1. اما به نظر من بهترین جواب این است که بگوییم مکر در لغت به معنای کمک طلبیدن به وسیله‌ی حیله است و معنی حلیه هم آنچیزی نیست که امروزه در اذهان داریم – که نوعی دلالت سلبی از این کلمه است – بلکه حیله در واقع همان وسیله است. وقتی گفته می‌شود فلانی حیله می‌کند در لغت به این معنی است که او به دنبالِ راهی برای حل مشکل خویش و یا برای رسیدن به هدف است. پس مکر در لغت، به معنای تدبیر و کشیدن نقشه‌ی قوی و جامع می‌باشد و از نظر معنایی، مساویِ با هر تدبیرِ محکمی است. اگر از این لغت در برابر شخص دیگری استفاده کنید حالت غفلتِ طرف مقابل از نقشه‌های شما نیز در معنیِ این کلمه پیدا می‌شود. وقتی سربازان و رزمندگان در میدان جنگ بر علیه دشمنان، نقشه‌های محکم و استوار می‌کشند در واقع، مکر و حلیه می‌کنند.

اجازه دهید ابتدا نگاهی سریع به برخی کتابهای لغت داشته باشیم و سپس به مقصود خداوند در قرآن از این کلمه بپردازیم:

در کتابِ‌العین چنین‌آمده‌است:«مکر، چاره‌جویی و کشیدن نقشه در پنهان است».[8] همچنین کلمه‌ی مکر در کتاب «المحیط فی اللغه 6:236» اینچنین تعریف شده است:«مکر، چاره‌جویی به چیزی است که در ذهن نداری». همچنین در کتابهای لغت دیگر آمده است:«مکر: چاره‌جویی و خدعه است و عرب می‌گوید: قد مَکَرَ به یَمکُرُ فهو ماکِرٌ و مَکّارٌ»[9] همچنین در «معجم مقائیس اللغة 5: 345» کلمه‌ی مکر اینچنین تعریف شده است:«از سه حرفِ میم و کاف و راء دو کلمه‌ی متباین به دست می‌آید: مَکر که همان چاره جویی و خدعه است و  مَکَرَ به و یَمکُرُ از همین ریشه است. و کلمه‌ی دیگر مَکر به معنای بی حس شدن و بی حال شدن ساق است». در «مفردات الفاظ القرآن: 772» کلمه‌ی مکر چنین تعریف شده است:«مکر، یعنی با حیله، شخص را از آنچه قصد کرده منصرف کنی. مکر بر دو نوع است: مکرِ نیکو و پسندیده مانند اینکه به وسیله‌ی مکر، در پیِ انجام کارِ زیبایی باشی؛ بر اساس همین معنی خداوند می‌فرماید:«والله خیر الماکرین»[10] نوع دوم مکر، مکر مذموم و ناپسند است مانند اینکه به وسیله‌ی مکر در پیِ رسیدن به کاری زشت و قبیح باشی. خداوند می‌فرماید: و لایحیق المکر السییء الا باهله[11]». در لسان العرب چنین آمده است: «اللیث: المکر: چاره جویی در خفا».[12]

پس معجم‌های لغوی، مکر را به عنوان مطلقِ چاره جویی و یا چاره‌جویی در خفا معرفی می‌کنند. اگر به کلمه‌ی احتیال و حیله در لغت عرب مراجعه کنیم متوجه می‌شویم این دو در زبان عرب، لزوما امری قبیح و مذموم نیستند؛ بلکه به معنایِ مطلقِ وسیله می‌باشد. انسان گاهی شیء را زیر و رو می‌کند تا تمام اطراف و منافذش را ببیند. در «کتاب العین: 3: 297» آمده است: «احتیال و محاوله یعنی در پیِ امری به وسیله‌ی چاره باشی». در اینجا، محاوله را مانند احتیال می‌داند و آن دو را به معنای رسیدن به چیزی به وسیله‌ی چاره معرفی می‌کند. در کتاب «المحیط فی اللغة: 3: 208 و 209» آمده است: « و الحَوْلُ: الحِيْلَةُ، ما أَحْوَلَهُ. و الْمَحَالَةُ: الحِيْلَةُ، و كذلك الحَوِيْلُ و الحِوَلُ و المَحِيْلَةُ. و المُحَاوَلَةُ: مُطَالَبَتُكَ الأمْرَ بالحِيَلِ. و رَجُلٌ حُوَّلٌ قُلَّبٌ: ذو حِيَلٍ، و حَوَالِيٌّ أيضاً. و يقولونَ: لا حُوْلَةَ: أي لا حِيْلَةَ. و حالَ الرَّجُلُ حَوْلًا و حِيْلَةً، و احْتالَ. و ما فيه حائلَةٌ: أي حِيْلَةٌ».

از تمام اینها می‌توان چنین نتیجه گرفت که مکر، همان احتیال و چاره جویی است مخصوصا در حالتی که طرف مقابل، متوجه این چاره جویی نیست. همچنین احتیال در لغت به معنای کمک جستن از حیله‌ها است و حیله در لغت به معنای وسائل و راه‌ها و اسباب و امکانات است. به همین دلیل حیله در لغت با حول و قدرت و توانایی مرتبط می‌باشد مانند: «لاحول ولا قوة الا بالله». یعنی هیچ حیله و چاره و سببی برای ما نیست مگر به کمک او. به تعبیر دیگر، ما برای انجام کاری و یا خارج شدن از وضعیتی، امکانات نداریم مگر به کمک خداوند متعال. از همین باب است که عرب می‌گوید: هیچ چاره‌ای برای فلانی وجود ندارد یعنی هیچ امکاناتی و راه فراری و نیز وسیله‌ای برای او جهت انجام فلان کار و یا رهایی از فلان وضعیت وجود ندارد لذا عاجز و فقیر است.

وقتی ریشه‌ی لغوی این کلمه را به خوبی درک کنیم می‌توانیم بفهمیم که خداوند متعال نیز مکر می‌کند بدون اینکه نیازی به تصویرِ مقابله و مجاوزة و … باشد؛ و معنای مکر خداوند هم این است که نقشه می‌کشد و تدبیر می‌کند و وسائل و اسباب را برای رسیدن به آنچه اراده کرده به کار می‌گیرد بدون اینکه انسان، اسرار فعل او و نقشه‌های او را بفهمد. زیرا خداوند متعال مالک مطلق و مقتدرِ برتر نسبت به تمام وسائل و امکانات است. خداوند می‌فرماید: «وَ قَدْ مَكَرَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ‏ الْمَكْرُ جَميعاً يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّار»[13] (رعد: 42)

طبیعی است که مکر به این معنای عام، می‌تواند کار خوبی باشد و البته می‌تواند کار زشتی هم باشد. لذا ملاحظه می‌کنید چگونه قرآن کریم مکر را به خوب و بد تقسیم می‌کند و می‌فرماید:«وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين‏»[14] (آل عمران: 54) همچنین می‌فرماید:«وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ‏ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرين‏»[15] (انفال: 30) و یا در قرآن چنین آمده:«مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ‏ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ»[16] (فاطر: 10) همچنین خداوند متعال می‌فرماید:«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ‏ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى‏ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُورا؛ اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلا»[17] (فاطر: 42 و 43)

خلاصه اینکه خداوند نیز مکر می‌کند و معنیِ مکر از نظر لغوی، همان کشیدن نقشه و تدبیر کردن و به کار بردن وسایل برای رسیدن به هدف است آنهم در حالی که مردم از آنچه قرار است برایشان پیش بیاید غافل بوده و مشغول دنیا و لذات دنیوی و هوی و هوسِ خویش می‌باشند. این اهدافِ خداوند متعال، سراسر حق و خیر بوده و با این اهداف به مصاف ظالمین و مُفسدین می‌رود. لذا استفاده از این کلمه، هیچ منافاتی با مقام الوهیت خداوند متعال ندارد.

البته گاهی مقصود از کلمه‌ی مکر در برخی استعمالات، کشیدن نقشه هایی مخفی به منظور دشمنی بر علیه دیگران است؛ ولی باید توجه داشت که معنای مکر، فقط این نیست بلکه معنای اصلی و لُغَویِ کلمه‌ی مکر، اعم و فراتر از این معنی است.

[1] حب الله, ج 4 سوال 583.

[2] . آيا آنها خود را از مكر الهى در امان مى‏دانند؟! در حالى كه جز زيانكاران، خود را از مكر (و مجازات) خدا ايمن نمى‏دانند!

[3] . و [كافران از بنى‏اسرائيل درباره عيسى و آيينش‏] نيرنگ زدند، و خدا هم جزاى نيرنگشان را داد؛ و خدا بهترين جزا دهنده نيرنگ‏زنندگان است.

[4] . و كسانى كه هر گاه ستمى به آنها رسد، (تسليم ظلم نمى‏شوند و) يارى مى‏طلبند؛ كيفر بدى، مجازاتى است همانند آن؛ و هر كس عفو و اصلاح كند، پاداش او با خداست؛ خداوند ظالمان را دوست ندارد.

[5] . و با آنان بجنگيد تا فتنه‏اى [چون شرك، بت‏پرستى و حاكميّت كفّار] بر جاى نماند و دين فقط ويژه خدا باشد. پس اگر بازايستند [به جنگ با آنان پايان دهيد و از آن پس‏] تجاوزى جز بر ضد ستمكاران جايز نيست. ماه حرام در برابر ماه حرام است [اگر دشمن حرمت آن را رعايت نكرد و با شما در آن جنگيد، شما هم براى حفظ كيان خود در همان ماه با او بجنگيد.] و همه حرمت‏ها داراى قصاص‏اند. پس هر كه بر شما تعدّى كرد، شما هم به مثل آن بر او تعدّى كنيد، و از خدا پروا نماييد، و بدانيد كه خدا با پروا پيشگان است.

[6]. منافقان مى‏خواهند خدا را فريب دهند؛ در حالى كه او آنها را فريب مى‏دهد؛ و هنگامى كه به نماز برمى‏خيزند، با كسالت برمى‏خيزند؛ و در برابر مردم ريا مى‏كنند؛ و خدا را جز اندكى ياد نمى‏نمايند!

[7] . و هنگامى كه افراد باايمان را ملاقات مى‏كنند، و مى‏گويند: «ما ايمان آورده‏ايم!» (ولى) هنگامى كه با شيطانهاى خود خلوت مى‏كنند، مى‏گويند: «ما با شمائيم! ما فقط (آنها را) مسخره مى‏كنيم!» خداوند آنان را استهزا مى‏كند؛ و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند.

[8] . العین: 5: 370

[9] . الصحاح؛ تاج اللغة وصحاح العربیة 2: 819

[10] . آل عمران: 45

[11] . امّا اين نيرنگها تنها دامان صاحبانش را مى‏گيرد (فاطر: 43)

[12] . لسان العرب: 5: 183

[13] . پيش از آنان نيز كسانى طرحها و نقشه‏ها كشيدند؛ ولى تمام طرحها و نقشه‏ها از آن خداست! او از كار هر كس آگاه است؛ و بزودى كفّار مى‏دانند سرانجام (نيك و بد) در سراى ديگر از آن كيست‏

[14]. و (يهود و دشمنان مسيح، براى نابودى او و آيينش،) نقشه كشيدند؛ و خداوند (بر حفظ او و آيينش،) چاره‏جويى كرد؛ و خداوند، بهترين چاره‏جويان است‏

[15] . (به خاطر بياور) هنگامى را كه كافران نقشه مى‏كشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا (از مكّه) خارج سازند؛ آنها چاره مى‏انديشيدند (و نقشه مى‏كشيدند)، و خداوند هم تدبير مى‏كرد؛ و خدا بهترين چاره جويان و تدبيركنندگان است!

[16] . كسى كه خواهان عزّت است (بايد از خدا بخواهد چرا كه) تمام عزّت براى خداست؛ سخنان پاكيزه به سوى او صعود مى‏كند، و عمل صالح را بالا مى‏برد؛ و آنها كه نقشه‏هاى بد مى‏كشند، عذاب سختى براى آنهاست و مكر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود مى‏شود (و به جايى نمى‏رسد)

[17] . آنان با نهايت تأكيد به خدا سوگند خوردند كه اگر پيامبرى انذاركننده به سراغشان آيد، هدايت يافته‏ترين امّتها خواهند بود؛ امّا چون پيامبرى براى آنان آمد، جز فرار و فاصله‏گرفتن از (حق) چيزى بر آنها نيفزود! اينها همه بخاطر استكبار در زمين و نيرنگهاى بدشان بود؛ امّا اين نيرنگها تنها دامان صاحبانش را مى‏گيرد؛ آيا آنها چيزى جز سنّت پيشينيان و (عذابهاى دردناك آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براى سنّت خدا تبديل نخواهى يافت، و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نمى‏يابى‏

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36551557       عدد زيارات اليوم : 18728