• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
معنی «مسّ» و «مطهّرون» در آیه‌ی شریفه‌ی «لایمسه الا المطهرون» 2021-09-10 2021-09-10 0 858

معنی «مسّ» و «مطهّرون» در آیه‌ی شریفه‌ی «لایمسه الا المطهرون»

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: علامه طباطبایی می‌گوید برای وجود قرآن، مراتبی هست و قرآن در عالمی بالاتر و رقیق‌تر، مرتبه‌ای از وجود دارد. وی به این آیه استدلال می‌کند:«لا یمسه الا المطهرون».[2] وی، «مسّ» در این آیه را به «علم به قرآن در آن عالَم» تفسیر کرده و می‌گوید:«گفتار خدواند متعال که «لایمسه الا المطهرون» صفتِ کتابِ مکنون است و ممکن است صفت سوم برای قرآن باشد. بازگشت هر دو وجه – بر فرضِ نافیه بودن حرفِ «لا» – به یک معنی است. معنی این خواهد بود:«آن کتابِ مکنونی که قرآن، در آن است را فقط اشخاص پاک و مطهر می‌توانند مسّ کنند» و یا «قرآنی که در کتاب است را فقط اشخاص پاک و مطهر می‌توانند مس کنند». در هر دو صورت، از این اسلوب بیانی برای تعظیم قرآن و تجلیل از آن استفاده شده است. پس منظور از «مسِّ» قرآن همان علم به آن است در حالی که در کتاب مکنون می‌باشد؛ همانطور که این آیه به این معنی اشاره می‌کند:« إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ وَ إِنَّهُ فىِ أُمّ‏ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلىٌّ حَكِيم»[3] و کلمه‌ی «مطهّرون» اسم مفعول از تطهیر است؛ یعنی کسانی که خداوند متعال نفوس و جان‌های آنها را از پلیدی‌های گناهان و آلودگی‌های معاصی پاک نموده؛ و یا اینکه منظور از این کلمه، معنایی والاتر و دقیق‌تر از این است همچون تطهیر قلوب آنها از تعلق به غیر خداوند متعال. این معنی از تطهیر – همانطور که از سیاق کلام چنین بر می‌آید – مناسب با «مسّ» است – که به معنای علم می‌باشد – نه طهارت به معنای خبث و حدث. لذا «مطهّرون» کسانی هستند که خداوند آنها را به وسیله‌ی تطهیر نفوسِ شان گرامی داشته و تکریم نموده است مانند ملائکه و افرادی از جنس بشر که خداوند آنها را پاک و تطهیر نموده است. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: « ُ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ‏ تَطْهيراً»[4] و دلیلی هم وجود ندارد که ادعا شود عنوانِ عامِ «مطهّرون»، تخصیص می‌خورد و فقط ناظر به ملائکه است – که به اینکه نکته، همه‌ی مفسرین اشاره کرده‌اند – زیرا چنین تخصیصی، بدون دلیل می‌باشد».[5]

نظر شما درباره‌ی این ادعا که قرآن چندین بطن – به حسب مراتب وجودی – دارد و اینکه منظور از مسّ قرآن، علم حضوری به آن به شیوه‌ی عرفانی می‌باشد چیست؟

جواب: اولا اگر با علامه طباطبایی همراهی کنیم باید بگوییم مسّ قرآن به نظر ایشان، یعنی علم به قرآن؛ در نتیجه هیچ کسی این کتاب را که در لوح محفوظ و در ام الکتاب موجود است نمی‌داند مگر «مطهّرون». ولی نکته در این است که این آیه‌ی شریفه، چگونگی این علم را بیان نمی‌کند؛ این علم می‌تواند به شیوه‌ی الهام باشد و یا به شیوه‌ی وحی. و نیز ممکن است به شیوه‌ی القاء افکار و تفاسیر در عقل – هنگام تفکر و تامل – باشد و گاهی هم ممکن است این علم، از طریق شیوه‌ی لغوی که در رسیدن به معانی، به تدریج حرکت می‌کند و جلو می‌رود، حاصل شود. پس در این آیه، هیچ اشاره‌ای به بطون قرآن – به همان شیوه‌ی معروف در اندیشه‌ی صوفیان – نیست حتی بنا بر نظریه‌ی علامه طباطبایی در تفسیر کلمه‌ی «مسّ» به علم. پس اگر برای قرآن کریم، اصل و اساسی در لوح محفوظ – که همان علم الهی است – وجود داشته باشد درا ین صورت، علم به حقیقتِ این قرآن و روحِ مضمونش (که در لوح محفوظ موجود است) با تطهیر نفس به منظور آمادگی برای دریافت معانی از سوی خداوند جهتِ درک حقیقت قرآن ممکن خواهد بود. اما این القاءِ معانی از سوی خداوند، چگونه است؟ آیا این القاء به وسیله‌ی علم حضوری است؟ در این آیه، هیچ چیزی وجود ندارد که بر این ادعا دلالت کند. این آیه در صدد ایجاد ربط بین طهارت و معرفت است از این جهت که طهارت قلب، انسان را مستعدِ دریافت معانی جدیدی از قرآن کریم می‌کند هر چند این دریافت در قالب الهام و القاء در قلب و خاطر انسان و یا با القاء فکر در ذهن به هنگام تفکر و تامل باشد. اینها مسائلی هستند که همه آن را قبول دارند ولی نه به این معنی که شخصِ غیر طاهر، هیچ چیزی از قرآن نمی‌فهمد؛ بلکه به این معنی که درکِ بخشی از اعماق و لایه‌های عمیق قرآن، نیاز به صفای روح دارد تا انسان بتواند با قرآن ارتباط برقرار کند و به اسرار موجود در آن پی ببرد. این معنی و مفهوم، اختصاص به عرفا ندارد بلکه شاید مورد اتفاق همه‌ی مسملین با تمام مذاهب و نحله‌های فکری شان باشد.

بنابراین، این آیه‌ی شریفه، مطابق تفسیر علامه طباطبایی، ناظر به مساله‌ی علم به قرآن است؛ اما درباره‌ی چگونگی حصول این علم، چیزی در این آیه وجود ندارد. ممکن است این علم، به شیوه‌ی علم حصولی، به دست آید و گاهی به وسیله‌ی شعور و وجدان و زندگی با روح قرآن کریم البته بدونِ حضورِ معانی عرفانیِ خاص.

سخنان فوق بر مبنای قبول معنای مجازیِ کلمه‌ی «مسّ» بود.

ثانیا: نظر دیگری نیز درباره‌ی تفسیر این آیه وجود دارد که توسط برخی ارائه شده است و خود علامه طباطبایی هم به آن اشاره کرده‌اند. بد نیست در آن نیز تاملی شود. من یقین به صحت این تفسیر ندارم ولی وقتی احتمال آن – آنهم به صورت قوی – وجود دارد باعث مجمل شدن آیه می‌گردد و دیگر نمی‌توان به این آیه برای اثبات نظر علامه طباطبایی استدلال کرد. در این تفسیر دوم گفته می‌شود این آیات برای ردِّ کافرین و کسانی نازل شده که در صدقِ قرآن تشکیک می‌کردند؛ زیرا خداوند متعال در این آیات به جایگاه ستارگان قسم می‌خورد که این قرآن، کتاب کریم و شریفی است منزّه از نقائص؛ و اینکه این کتاب، از جایگاهی رفیع و محفوظ به دستِ ما رسیده و بازیچه‌ی کسی قرار نمی‌گیرد و نیز این قرآن، اختراع پیامبر نیست بلکه مرجع و منبعِ موثقی دارد. به همین دلیل می‌گوید کسی به این قرآن نمی‌رسد مگر  «مطهّرون». علماء، این کلمه را به ملائکه تفسیر کردند با این بیان که ملائکه در عرف عرب، مطهّر و منزّه بوده و سرگرم بازی نمی‌شوند و تزویر نمی‌کنند و مسئولِ وحی الهی همین ملائکه هستند؛ به همین دلیل خداوند در ادامه چنین می‌فرماید:«أفبهذا الحدیث انتهم مدهنون» یعنی این کلام را تکذیب می‌کنید؟ حق ندارید این کلامِ الهی را تکذیب نمایید زیرا این کتاب، از محل و مصدری رفیع و والا – یعنی علم خداوند متعال – نازل شده و از اینکه توسط کسی به بازی گرفته شود محفوظ است و آن را هیچ کسی «مسّ» نمی‌کند و یا به آن نمی‌رسد مگر ملائکه‌ای که به طهارت – در فرهنگ عربی و نیز اسلامی – معروف هستند؛ به همین دلیل، تعبیر به «مسّ» شده است؛ زیرا خداوند متعال می‌خواهد بفرماید:هیچ کسی نمی‌تواند به این کتاب برسد تا آن را تحریف کند و یا مورد بازیچه قرار دهد و یا درباره‌ی آن دروغ بگوید حتی حضرت محمد صلی الله علیه و آله؛ بلکه این کتاب در دست ملائکه‌ای قرار دارد که آن مس نموده و حفظ می‌کنند و از اوامر خداوند سرپیچی نمی‌کنند و هر آنچه او دستور می‌دهد را انجام می‌دهند.

بنا بر این تفسیر، این آیات هیچ ارتباطی به فرمایش علامه طباطبایی ندارد و الف و لام در «المطهّرون»، الف و لامِ عهد است نه الف و لامِ جمع که دلالت بر شمولیت و فراگیری کند تا علامه طباطبایی بتواند ادعا کند اختصاص «المطهّرون» به ملائکه، تخصیص بدون دلیل است.

شاید از جمله شواهدی که کلام علامه طباطبایی را تضعیف می‌کند این باشد که کلمه‌ی «مسّ» در لغت، به معنی علم نیست مگر اینکه ادعای مجاز کنیم آنهم به سختی و با تکلف و زحمت. پس بهتر است مقصود از آن را قرار دادن و گذاشتنِ دست و اتصال و وصول به آن بدانیم. مانند وقتی که می‌گویید:«ان الکنز موجود فی الخزینة لایمسّه الا زید الامین علیه» که به معنایِ دسترسی به گنج خواهد بود مگر اینکه گفته شود آیه‌ی شریفه‌ی فوق، ناظر به علم حضوری است که در این صورت تعبیرِ از علم حضوری به وسیله‌ی کلمه‌ی «مسّ»، مناسب است زیرا در چنین علمی، اتصال و التصاق تام و تمام رخ می‌دهد.

ثالثا: شاید معنی آیه‌ی شریفه این باشد که هیچ کس اجازه ندارد قرآن را مسّ نماید مگر آن هنگام که از زمره‌ی افراد پاک و مطهر باشند. در این تفسیر، تکذیب قرآن و ادعای تردید در نزولِ آن از جانبِ خداوند متعال، بی‌معنی خواهد بود؛ ولی به این معنی هم نخواهد بود که تمامِ «مطهّرین» به آن رسیده‌اند و آن را مسّ نموده‌اند؛ در غیر این صورت، باید پذیرفت تمام انبیاء و ملائکه، نسبت به تمام قرآن عالم هستند . گمان نمی‌کنم کسانی که این تفسیر سوم را ارائه می‌کنند، به این نتیجه هم ملتزم شوند در عین اینکه عصمت تمام انبیاء را نیز قبول دارند. در این نکته دقت کنید.

نتیجه‌ی سخنان پیشین این است که آیه‌ی مذکور، ثابت می‌کند کسی حق تکذیب قرآن را ندارد به این دلیل که این کتاب، در لوح محفوظ در کتابی مخفی، قرار دارد و غیر از ملائکه، کسی به آن دسترسی ندارد تا آن را بازیچه‌ی خود قرار دهد؛ و یا اینکه دستِ افرادِ ناپاک به آن نمی‌رسد تا آن را بازیچه قرار دهند. اما اینکه تمام ملائکه و یا تمام افراد پاک و طاهر به این کتاب دسترسی دارند و یا اینکه رسیدن به این کتاب، به وسیله‌ی علم حصولی است یا حضوری، از مفادِ آیه‌ی شریفه خارج است و این آیه هیچ دلالتی بر این امور ندارد.

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 1 سوال 54.

[2] . كه جز پاكان كسى از آن آگاه نيست‏ (الواقعة: 79)

[3] . ما آن را قرآنى عربى قرار داديم، باشد كه بينديشيد. و همانا كه آن در كتاب اصلى [لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و پرحكمت است. (زخرف: 3 و 4)

[4] . خدا جز اين منظور ندارد كه پليدى را از شما اهل بيت ببرد، و آن طور كه خود مى‏داند پاكتان كند (احزاب: 33)

[5] طباطبایی, المیزان فی تفسیر القرآن, ج 19 ص 137.

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36578043       عدد زيارات اليوم : 4430