حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال[1]: حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که ایشان به امام علی علیه السلام میفرماید:«من برای تنزیل قرآن جنگیدم و تو یا علی، بر تاویل آن خواهی جنگید». معنای قتال و جنگیدن امام علی علیه السلام برای تاویل قرآن چیست؟ ظاهرِ وقایعی که در دوران امام علی علیه السلام اتفاق افتاده نشان میدهد که ایشان با یک نزاع سیاسی مواجه بودند.
جواب: در رابطه با این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله، چندین تفسیر وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
تفسیر اول: منظور از حدیث فوق این است که متجاوزان و ستمگرانی که بر علی علیه السلام خروج کردند نیز به نص و آیات قرآنی استناد میکردند. ظاهر آیات قرآن این است که قتال و جنگیدن باید بر علیه کافران باشد. لذا ظاهرِ آیاتِ قتال، جنگیدن با مشرکین و کافرین است. ولی تاویل و دلالتهای استنباطی این آیات، جنگیدن و قتال با ستمگران و متجاوزان و اهل بغی را نیز ثابت میکند. پس پیامبر صلی الله علیه و آله با استناد به ظاهر آیاتِ قتال، با کافرین و مشرکین میجنگید در حالی که علی علیه السلام، بر اساس تاویل آیاتِ قتال، با کسانی که بر علیه او شوریدند جنگید.
برخی از علماء همچون علامه مجلسی در مرآة العقول این تفسیر را ذکر کردهاند. این تفسیر مانند تفسیری است که میگوید جنگهای علی علیه السلام بر اساس باطن دین بود یعنی آن قسمتی از دین که آشکار نیست و در بطون قرآن نهفته است.
تفسیر دوم:
این تفسیر به نظر من صحیحتر است. در این تفسیر گفته میشود که منظور از تاویل، معانی ناآشکار و غیر ظاهر نیست. کلمهی تاویل در لغت عرب، مساوی با معنای غیر ظاهر و پنهان نمیباشد؛ توجه شود که کلمهی تاویل در کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله به کار رفته است. این معنی از تاویل – یعنی معنای پنهان و نا آشکار – یک اصطلاح جدید میباشد که بعدها در بین علماء روایج یافته است. لغت تاویل در کلماتِ علماء قرآن – تا تقریبا قرن پنجم هجری – به همان معنای تفسیر به کار میرود. به همین دلیل مشاهده میشود در عنوانِ کتابهای تفسیری قدیمی، از کلمهی تاویل – و نه تفسیر – استفاده میشود. مثلا عنوانِ کتابِ تفسیر طبری اینچنین است:«جامع البیان عن تاویل آی القرآن».
اگر به لغتِ عرب – که در این موارد، مرجع است – مراجعه کنیم متوجه میشویم کلمهی تاویل، از ریشهی «أول» گرفته شده است. پس تاویل به معنای ارجاعِ یک چیز به اولش است. مثلا وقتی میگویید فلان امر را تاویل کردم یعنی آن را به ابتدا و اولش ارجاع دادم. بدین شیوه میتوان بدون هیچ زحمتی، حدیث فوق را فهمید. معنی حدیث فوق اینگونه خواهد بود:«پیامبر صلی الله علیه و آله بر اصل نزول قرآن جنگید تا اصلِ نزول و نیز اصل رسالت ثابت شود در حالی که جنگ علی علیه السلام با دشمنانش، برای اعادهی دین و رسالت و ارجاع آنها به حالت اولش بود».
با این تفسیر، حدیث فوق از وجود یک انحراف حکایت میکند که در زمان علی علیه السلام به وجود آمده است و اینکه وظیفهی امیرالمومنین علیه السلام، مبارزه با این انحراف و بازگشتن به همان اسلامِ زمان پیامبر – و به تعبیر امروزی، اسلام ناب محمدی – است. اتفاقا در برخی از أشکال و صیغههای این حدیث که در کتاب ارشاد شیخ مفید و نیز مستند احمد بن حنبل و … آمده به این معنی، اشاره شده است.
بنابراین، میتوان گفت انحرافی که در امت اسلامی به وجود آمد به ابعاد سیاسی و اداری و ارتباطی هم کشیده شد و هر چند نزاع علی علیه السلام با دشمنانش، یک نزاع سیاسی بود ولی این بدین معنا نیست که این نزاع، هیچ بُعد دینی و اخلاقی و ارزشی ندارد. در همان زمانی که این نزاعها وجود داشت بسیاری از مفاهیم بودند که یا فراموش شدند و یا از معانی خود تهی گشتند و روابط بین مسلمین در آن زمان بر خلاف ابتدای اسلام، تیره و تار و کُشنده بود. حتی ارزشهای عصر پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در آن زمان تغییر کرده بود. این حدیث میگوید نزاعی که واقع شد در اصل به خاطرِ بازگشت به حالت صحیحی از دینداری بود؛ یعنی مواجههی صحیح با دین در عرصهی روابط بین مردم، روابط بین حاکم و امت، مسائل مربوط به تقسیم غنائم و بیت المال، مسائل مربوط به سلطه و حاکمیت، مسائل مربوط به نزدیکان و خویشان و مصالح خاصی که اینجا و آنجا به وجود میآید، مسائل مربوط به عدالت اجتماعی بین عرب و موالی و … ، مسائل مربوط به عدالت قضایی و موارد دیگر که در هر کدام از آنها، در زمان علی علیه السلام شاهد انحراف هستیم؛ لذا با بحرانهای قاسطین و مارقین و ناکثین و انحرافهای ایشان مواجه میشویم که حضرت علی علیه السلام سعی در تصحیح آنها داشت.
این، آن چیزی است که میتوان از حدیث فهمید و به نظر من – قطع نظر از اینکه مقصّر این انحرافات چه کسانی بودند و در آن نزاع ها، ظالم و جانی و گمراه و گمراه کننده چه افرادی بودند که تمام اینها را باید در تاریخ و علم کلام جستجو کرد – معنای خوب و نیکویی است. لذا علی علیه السلام بر اساس اینچنین احادیثی، بارزترین شخصیت در تاریخ اسلام است که برای اصلاحِ وضعیت انحرافی به پا خواست؛ او رهبرِ حرکتی است که در صدد تصحیح مسیر اسلام برآمد. هر قیامی و هر دینی، بعد از مرحلهی تاسیس، دچار یک انحراف نسبی میشود و اشخاصی برای تصحیح مسیر و اصلاح امور به پا میخیزند و سیاست، یکی از مهمترین کلیدها برای این حرکت اصلاحی است.
[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 3 سوال 405.