حیدر حب الله
ترجمه: سعید نورا
سوال[1]: یکی از اشکالاتی که امروزه به شیعه می شود این است که شیعه در تلاش است در همه چیز با سایر مسلمانان متفاوت باشد. به عنوان مثال مسلمانان در پایان قرائت قرآن می گویند:(صدق اللّه العظيم)، ولی شیعه می گوید: (صدق اللّه العليّ العظيم)، این تعبیر (صدق الله العلي العظيم) از کجا آمده است؟ آیا درست است که مقصود از واژه (العلی) در این عبارت امام علی علیه السلام است و به همین خاطر شیعه این تعبیر را به کار می برد؟
در حدیثی که شیخ نمازی (م 1405 هـ) در (مستدرك سفينة البحار 8: 485) از مسائل عبد الله بن سلام، نقل کرده این چنین آمده است: «قال النبي ـ صلّى الله عليه وعلى آله ـ: فأخبرني ما ابتداء القرآن وما ختمه؟ قال: «يا ابن سلام، ابتداؤه بسم الله الرّحمن الرّحيم، وختمه صدق الله العليّ العظيم».
پاسخ: قدیمی ترین مصدر در دسترس این روایت، کتاب (بحار الأنوار 57: 243) اثر علامه مجلسی (1111هـ)، است. با مراجعه به این کتاب که نمازی نیز، روایت را از آن نقل کرده است، روشن می شود که کلمه (العليّ) داخل کروشه است، یعنی این کلمه حداقل در برخی از نسخه های حدیث وجود نداشته است. اصل این حدیث که در بحار الأنوار آمده طولانی است، علامه مجلسی در ابتدای آن فرموده است: «أقول: وجدت في بعض الكتب القديمة هذه الرواية، فأوردتها بلفظها، ووجدتها أيضاً في كتاب (ذكر الأقاليم والبلدان والجبال والأنهار والأشجار) مع اختلاف يسير في المضمون، وتباين كثير في الألفاظ، أشرت إلى بعضها في سياق الرواية، وهي هذه: مسائل عبد الله بن سلام، وكان اسمه (اسماويل) فسمّاه النبي صلى الله عليه وآله عبد الله، عن ابن عباس رضي الله عنه قال: لما بعث النبي صلى الله عليه وآله أمر علياً أن يكتب كتاباً إلى الكفار، وإلى النصارى وإلى اليهود، فكتب كتاباً أملاه جبرئيل على النبي صلى الله عليه وآله، فكتب…»[2] (بحار الأنوار 57: 241)، همانطور که گذشت، این حدیث طولانی است. علامه مجلسی از راه وجاده بر اساس اصطلاح علمای حدیث بر این حدیث دست یافته است. مجلسی این کتاب را در مکانی دیده است ولی روشن نیست که چطور این کتاب را پیدا کرده است. آیا نسخه ای که به آن دست یافته مورد اطمینان بوده یا خیر؟ سپس این متن از کتاب را به همین طریقی که خود به آن تصریح کرده نقل می کند. بنابراین مجلسی طریقی به این مصدر ندارد یا حداقل طریق معتبری که به عبد اللّه بن سلام(قرن اول هجری) برسد بیان نکرده است، در حالی که راوی با ایشان ده قرن فاصله دارد. اعتماد به حدیثی از این دست و با این روش نقل، بسیار دشوار است مگر این که بر قاعده تسامح استناد کنیم و شمولیت این قاعده نسبت به مثل این روایات را بپذیریم.
در بعضی از نقل ها آمده که مسلمانان این جمله ( صدق الله العلی العظیم) را در جنگ احزاب به کار بردند بی آن که ارتباطی به قرآن کریم و ختم تلاوت آن با این جمله داشته باشد. شیخ نراقی (1209 هـ ) هنگام بیان آداب تلاوت قرآن کریم می گوید: «وافتتاح القراءة بقوله: أعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم، وأن يقول عند الفراغ من كلّ سورة: صدق الله العليّ العظيم وبلغ رسوله الكريم، اللّهم انفعنا به وبارك لنا فيه، والحمد لله ربّ العالمين» (جامع السعادات 3: 294). اما نراقی مستند خود برای این متن خاص برای ختم تلاوت قرآن کریم را بیان نکرده است. بنابراین استحباب ختم تلاوت قرآن با خصوص این جمله از لحاظ شرعی قابل اثبات نیست.
به علاوه، وقتی روایات را بررسی می کنیم متوجه می شویم که جمله (صدق اللّه العظیم) نسبت به تعبیر (صدق اللّه العليّ العظيم) در مصادر قدیمی تری آمده است. شیخ طوسی ( 460 هـ ) در (مصباح المتهجّد: 807)، و همچنین كفعمی در (المصباح: 531)، در اعمال أم داوود می گوید: «یستحبّ أن يدعو بدعاء أمّ داود: وإذا أراد ذلك فليصم اليوم الثالث عشر والرابع عشر والخامس عشر، فإذا كان عند الزوال اغتسل، فإذا زالت الشمس صلّى الظهر والعصر يحسن ركوعهنّ وسجودهنّ، ويكون في موضعٍ خال لا يشغله شاغل ولا يكلّمه إنسان، فإذا فرغ من الصلاة استقبل القبلة، وقرأ الحمد مائة مرة، وسورة الإخلاص مائة مرة، وآية الكرسي عشر مرات، ثم يقرأ بعد ذلك سورة الأنعام، وبني إسرائيل، والكهف، ولقمان، ويس، والصافات، وحم السجدة، وحم عسق، وحم الدخان، والفتح، والواقعة، والملك، ون، وإذا السماء انشقّت وما بعدها إلى آخر القرآن، فإذا فرغ من ذلك قال ـ وهو مستقبل القبلة ـ: صدق الله العظيم الذي لا إله إلا هو الحيّ القيوم ذو الجلال والإكرام الرحمن الرحيم الحليم الكريم الذي ليس كمثله شيء وهو السميع العليم البصير الخبير».
اما این نقل نیز ـ اگر صیغه ی دیگری نداشته باشد ـ استحباب گفتن (صدق اللّه العظيم) به طور خاص بعد از اتمام قراءت قرآن کریم را ثابت نمی کند. این متن ـ بر فرض آن که از لحاظ سندی ثابت باشد ـ فقط استحباب این جمله در ضمن اعمال امّ داود را می رساند. عموم یا اطلاقی ندارد تا سایر موارد تلاوت قرآن را شامل بشود.
بنابراین، نصوص قرآنی یا نبوی یا .. که صیغه ی خاصی برای تصدیق بعد از تلاوت کتاب کریم، اثبات کند در دسترس ما قرار ندارد. بنابراین دو عبارت مذکور با هم تفاوتی ندارند و هر دو را می توان استفاده کرد. البته اگر شخصی به ضرورت تمایز ـ تا حد امکان ـ از اهل تسنن ملتزم باشد گفتن عبارت (العلیّ العظیم) رحجان خواهد داشت اما نه این که به خودی خود مستحب باشد بلکه به این جهت که یکی از مصادیق تمایز شیعه از اهل سنت گفتن این عبارت است ولی به این معنا نیست که این عبارت مستحب باشد. همچنین اگر عبارت (العلی القدیر) را هم بگوید همین اثر را دارد. اما اگر کسی بگوید قاعده ی کلّی مبنی بر تمایز حداکثری از اهل سنت نداریم، همانطور که در محل خود از این موضوع بحث کرده ایم در این صورت خوب است از اختلاف بین جماعت مسلمانان جلوگیری شود و همان صیغه رایج (صدق اللّه العظیم) گفته شود،مگر اینکه دلیل شرعی یا عقلی دیگری وجود داشته باشد.
اما این که شیعیان تعبیر ( العلیّ العظیم) را به این جهت می گویند که مقصودشان از (العلی) امام علی علیه السلام است، این نکته از مصادر ایشان قابل برداشت نیست و نه حتی از علماء و مرجعیت های ایشان می توان این مطلب را شنید بلکه فقط توصیف خداوند متعال به علو و عظمت است، همانطور که این تعبیر در آخر آیة الکرسی و دیگر آیات قرآن کریم آمده است، هرچند که تعبیر (العلیّ الکبیر) در قرآن بیشتر آمده است[3].
[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع 1: 158 ـ 159. سوال 55.
[2] .در برخی از کتاب های قدیمی این روایت را یافتم و همان لفظ را آوردم، و همچنین در کتاب : ذکر الاقالیم و البلدان و الجبال و الانهار و الاشجار) آن را با کمی اختلاف دیدم، مضمون یکی است ولی بین الفاظ آن اختلاف زیاد است که در سیاق روایت به آن اشاره کردم. روایت این است : مسائل عبد الله بن سلام که اسمش اسماویل بوده است و پیامبر او را عبدالله نامیده است، از ابن عباس نقل است که: وقتی پیامبر ص علی ع را فرستاد تا نامه ای به کفار و یهود و نصاری بنویسد، نامه ای نوشت که جبرئیل آن را بر پیامبر ص املا کرده بود، پس نوشت …
[3] . مراجعه شود به : حج: 62، لقمان: 30، سبأ: 23، غافر: 12.