• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
محدوده تسلط شیطان بر انسان 2022-05-27 2022-05-27 0 785

محدوده تسلط شیطان بر انسان

حیدر حب الله

ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش[1]: از شما خواهش می­کنم مطالبی را پیرامون حدود تسلط شیطان بفرمایید. آیا این صحیح است که او (شیطان) یا جن می­تواند به لباس انسان درآید؟ به این معنی که داخل جسم او شود و به او فرمان دهد؟

پاسخ: هنگامی که قرآن کریم از شیطان سخن می­گوید، به ما یادآوری می­کند که او به انسان امر می­کند تا مرتکب فحشا شود و در حالی که خداوند به فحشاء امر نمی­کند: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون»[2] (اعراف: 28) و آیات دیگری از قرآن را می­توانیم ببنیم که به وضوح نشان می­دهند که شیطان انسان را به پیروی از فحشا امر می کند، و همان آیات به ما می­گویند که امر کردن شیطان به معنای تسلط، اجبار و یا استفاده از زور و قدرت نیست. طبق آیات قرآنی، مهمترین روش­هایی که شیطان در امر به فحشا و انحراف انسان به کار می­گیرد عبارت است از:

الف) ترساندن و ایجاد نگرانی، خداوند می­فرماید: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين»[3] (آل عمران: 175)

ب) وعده دادن و ایجاد آرزوها، خداوند می­فرماید«يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»[4] (نساء: 120)

ج) زیبا جلوه دادن اعمال زشت برای انسان، خداوند می­فرماید: «…ْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون»[5] (انعام: 43) «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم…»[6] (انفال: 48) «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْم…»[7] (نحل: 63) و … .

پس هنگامی که شیطان به انسان امر می­کند، هیچ کنترل و تسلطی بر او ندارد. خداوند تبارک و تعالی می­فرماید: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم…»[8] (ابراهیم: 22) پس شیطان مانند یک دوست، تنها انسان را فرامی­خواند، گمراهش می­کند، آرزوهایی را در قلبش می­کارد و به او می­گوید دزدی فلان مال، تو را به این آرزوها می­رساند و شأن اجتماعی بهتری را برایت فراهم می­کند، و در مقابل اگر بخواهی حقوق شرعی را بپردازی و به فقرا و نیازمندان کمک کنی، آینده ­ات نابود خواهد شد. شیطان همیشه این چنین تصویری از آینده را پیش­روی انسان قرار می­دهد. تلاش شیطان در گفتگوی با انسان، به همان شیوه­ای است که یک انسان منحرف با دوستش سخن می­گوید و اینگونه اسباب انحراف او را فراهم می­سازد. تفاوتشان در این است که روش شیطان در نشر این افکار انحرافی، پنهانی است و سکوتی تکوینی به همراه دارد و به همین دلیل، نام آن را وسوسه گذاشته­ اند؛ چرا که وسوسه سخنی پنهانی، درگوشی صحبت کردن یا چیزی شبیه به این­هاست.

برخی علما و دانشمندان معتقد هستند که شیطان یک مخلوق غیبی و غیر مادی است ولی کسانی مانند علامه شیخ محمد تقی مصباح یزدی هم این قول را نپذیرفته ­اند و معتقد هستند که شیطان موجود مادی است. منتهی مواد تشکیل دهنده او به گونه ای است که با چشم عادی دیده نمی شود. در واقع چیزی شبیه اشعه ها و چیزهایی است که دستگاه های ارتباطی و ماهواره ها منتشر می شوند. لذا قدرت او بر انتشار افکار چیزی از قبیل توسعه فنی و تکنولوژی – اگر تعبیر درستی باشد – است؛ نه به این معنی که قدرت فناورانه ی او باعث می شود که بر انسان مسلط شود و تصرفات او را در دست گیرد. این معنی، خلاف آیات قرآن است که تصریح می کنند بر اینکه شیطان در روز قیامت، در گفتگوی با کفار به آن­ها یادآور می­شود که هیچ تسلطی بر آن­ها نداشته است و عبارت «من سلطان» – در سیاق انکار – در این آیات به این معناست که او هیچ تسلطی بر آنها نداشته است.

اما درباره جن – با صرف نظر از اینکه شیاطین از آن­ها هستند – آنها مخلوقاتی اند که وجودشان از طریق آیات قرآنی ثابت می­شود. آن­ها می­توانند با انسان ارتباط برقرار کنند که البته گستره ­ی این ارتباط شناخته شده نیست. قرآن کریم از ارتباط آنان با حضرت سلیمان سخن می­گوید و اینکه او فرمانروای جنیان بوده است. قرآن کریم برخلاف اعتقاد خیلی از مردم، علم غیب آن­ها را انکار می­کند، خداوند تبارک و تعالی – از جانب جنیانِ خدمت­گذار حضرت سلیمان در ماجرای وفات رهبرشان – می­فرماید: «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعيرِ* يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحاريبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور* فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى‏ مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهين»[9] (سبأ» 12-14)

به همین صورت قرآن کریم از ارتباط جمعی از جنیان با حضرت محمد – صل الله علیه و آله- سخن می­گوید. آیات قرآنی می­گویند، هنگامی که ایشان قرآن را تلاوت می­کردند، جنیان تلاوت ایشان را می­شنیدند، خداوند می­ فرماید: «قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا* يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً»[10] (جن: 1-2) «وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى‏ قَوْمِهِمْ مُنْذِرين* قالُوا يا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى‏ طَريقٍ مُسْتَقيم»[11] (احقاف: 29-30) این آیات بیان­گر این مطلب هستند که جنیان می­توانند در فرصت­هایی خاص، با انسان ارتباط داشته باشند. حال اگر آن­ها مخلوقاتی مادی از جنس اثیر باشند، به نظر می­رسد که این ارتباطات، چیز خارق العاده ­ای نباشند، و برای اثرگذاری در محیط زندگی انسان، مانعی نداشته باشند، اثراتی چون گفتگویِ از طریق صدا، حرکات فیزیکی که موجب خوشحالی یا ترس انسان شود، تأثیر در نیروی جسمانی و امثال آن. البته همانطور که گفته شد، عادی بودن این ارتباط، در صورتی است که مخلوقاتی مادی بوده، و در نتیجه در حیطه ­ی قوانین طبیعی فعالیت داشته باشند هر چند علم هنوز نتوانسته باشد آن­ها را کشف کند.

البته در حدیثی قدسی که از امام علی –علیه السلام – نقل شده است، خداوند تبارک و تعالی می­فرمایند: «… وأنقل مردة الجن العصاة عن بريّتي و خلقي و خيرتي، وأسكنهم في الهواء، وفي أقطار الأرض، لا يجاورون نسل خلقي، وأجعل بين الجنّ وبين خلقي حجابا، ولا يرى نسل خلقي الجنّ ولايؤانسونهم، ولا يخالطونهم، ولا يجالسونهم[12]»[13] در این صورت این حدیث بر قطع ارتباط میان جن و انسان دلالت می­کند و با وجود اینکه آن­ها روی زمین هستند بین این دو موجود، مانعی وجود دارد. پس این روایت، با فرض معتبر بودن، هر گونه ارتباط میان این دو را انکار می­کند.

ولی به دلایلی ما نه می­توانیم به این روایت اعتماد کنیم و نه مطمئن می­شویم که از جانب امام علی علیه السلام صادر شده است؛ نخست: این روایت خبر واحد است و روایت دیگری وجود ندارد که بتواند با مضمونش این روایت را تقویت کند دوم: عمرو بن ابی المقدام را در سند این روایت می­بینیم که وثاقت یا صداقت یا عدالت وی در هیچ کتابی ثبت نشده است.

شاید بتوان به این نتیجه رسید که هنگامی که قرآن تسلط شیطان را نفی می­کند، به این معناست که جنیان نمی­توانند داخل جسم انسان شوند تا اینگونه بر آن فرمان­روایی کنند؛ چرا که به گواهی قرآن کریم، شیطان از جنیان است، خداوند می­فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني‏ وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلا»[14] (کهف: 50)

ولی به نظر می­رسد که نمی­توان از این تحلیل و استدلال دفاع کرد؛ زیرا شیطان قدرت تصرف در بشر را ندارد و نمی تواند وی را مجبور به انجام معاصی کند به گونه ای که تمام انحرافات دینی و اخلاقی انسان محصول فرآیند جبری شیطان – که فرع تسلط ثابت او بر بشر است – باشد. آیات قرآن، تسلط شیطان بر وسوسه بر مردم را نفی می‌کند. لکن از طرفی دیگر آفریده­ هایی غیر شیطانی به نام جن وجود دارند که می­توانند نسبت به انسان اثر گذار باشند و قدرت تسلط بر انسان را دارند یا حتی خود شیطان هم می­تواند چنین قدرتی داشته باشد، البته نه در وادار کردن انسان به نافرمانی و معاصی؛ چرا که وقتی آیات قرآن در مورد سلب قدرت شیطان سخن می­گویند، تنها ناظر بر موضوع وسوسه و انحراف سخن می گویند نه دیگر مسائلِ تکوینی. ممکن است شیطان یا جن اثراتی بر بدن انسان داشته باشند که موجب بیماری او شوند. آیات قرآنی به این بُعد از قدرت شیطان به هیچ وجه اشاره­ ای نمی­کنند. لذا وقتی قرآن تسلط شیطان بر انسان را این چنین نفی می­کند: «…ٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ…» (ابراهیم: 23) بحث بر سر گستره­ ی تسلط شیطان از همان جهتی است که انسان با خداوند ارتباط دارد و ممکن است در این ارتباط دچار انحراف شود؛ لذا در این آیات، از تمامی امکانات شیطان، سخنی به میان نیامده است.

بر همین اساس، همانطور که شرایط تکوینی در جسد انسان اثرگذار هستند و باعث می شوند انسان قدرت تسلط بر خود را از دست بدهد – مانند زمانی که در نتیجه­ی موج انفجاری مهیب، دچار بیماری عصبی مزمنی می­شود – به نظر می­رسد که جنیان هم می­توانند چنین تأثیراتی داشته باشند، هر چند هیچ دلیلِ دینی نداریم که ثابت کند چنین اتفاقی افتاده است؛ همانطور که دلیلی هم بر نفیِ چنین اتفاقی نمی یابیم.

پس هنگامی که با ادعاهایی از این دست مواجه می­شویم، متخصصان دین به تنهایی نمی­توانند پاسخگوی ما باشند؛ به این دلیل که این موارد، اموری صرفا دینی نیستند، بلکه دین و علم با مشارکت یکدیگر، می­توانند تصویر صحیحی از این قضایا ارائه دهند. چه بسا بسیاری از این امور، امراض عصبی باشند و در نتیجه روانشناسان، روانپزشکان و متخصصان اعصاب بتوانند این پدیده ­ها را به صورتی عادی و بدون توجه به وجود جن و تأثیرات آن تفسیر کنند. با وجود این تفاسیر شایسته نیست که بدون ارائه ­ی هیچ دلیل سلبی یا ایجابی، وجود چنین موجوداتی انکار شود.

خلاصه اینکه من هیچ دلیلی – در منابع دینی- نیافتم که بتواند مطلقا تمامی صُوَر گوناگون تأثیر یا حلول جن بر انسان را تأیید یا انکار کند، و در نتیجه برای درک بیشتر این ارتباط بایستی به علوم دیگر نیز مراجعه کنیم.

[1] حب الله، حیدر؛ اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 80

[2] چون كار زشتى مرتكب مى ‏شوند، مى‏ گويند: پدرانمان را بر آن [كار] يافتيم و خدا ما را به آن فرمان داده. بگو: يقيناً خدا به كار زشت فرمان نمى‏دهد، آيا چيزى را كه نمى ‏دانيد [از روى جهل و نادانى‏] به خدا نسبت مى ‏دهيد؟!

[3] در حقيقت اين شيطان است كه دوستانش را [با شايعه پراكنى و گفتار وحشت زا، از رفتن به جهاد] مى‏ ترساند پس اگر مؤمن هستيد از آنان نترسيد و از من بترسيد.

[4] شيطان به آنان وعده [دروغ‏] م ى‏دهد، و در آرزوها [ى سراب‏وار] مى ‏اندازد، و جز وعده فريبنده به آنان نمى ‏دهد

[5] اعمال ناپسندى كه همواره مرتكب مى ‏شدند در نظرشان آراست.

[6] و [ياد كنيد] هنگامى را كه شيطان اعمالشان را [كه در راه دشمنى با پيامبر و لشكركشى بر ضد اهل ايمان بود] در نظرشان آراست

[7] به خدا سوگند پيامبرانى به سوى امت‏هاى پيش از تو فرستاديم، پس شيطان كارهاى [زشت‏] شان را در نظرشان آراست [تا انجامش براى آنان آسان گردد]، او امروز ولىّ و سرپرست اينان است [كه در عقايد و رفتار پيرو مشركان پيش‏اند]

[8] و شيطان [در قيامت‏] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان‏] پايان يافته [به پيروانش‏] مى ‏گويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب‏] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مى‏ بينيد كه وعده خدا تحقّق يافت‏] و [من‏] در وعده ‏ام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بى‏پايه‏] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد

[9] و باد را براى سليمان [مسخّر و رام كرديم‏]، كه رفتن صبح‏گاهش [به اندازه‏] يك ماه و رفتن شام گاهش [به اندازه‏] يك ماه بود و چشمه مس را براى او روان ساختيم، و گروهى از جن به اذن پروردگارش نزد او كار مى‏ كردند، و هر كدام از آنان از فرمان ما سرپيچى مى‏ كرد از عذاب سوزان به او مى ‏چشانديم. *[گروه جن‏] براى او هرچه مى‏ خواست، مى ‏ساختند از نمازخانه‏ ها، و مجسمه‏ ها، و ظروف بزرگى مانند حوض‏ها، و ديگ‏هايى ثابت. اى خاندان داود! به خاطر سپاس گزارى [به فرمان‏ها حق‏] عمل كنيد و از بندگانم اندكى سپاس گزارند. *پس هنگامى كه مرگ را بر او مقرّر كرديم، جنيان را از مرگش جز موريانه ‏اى كه عصايش را مى‏خورد، آگاه نكرد زمانى كه به روى زمين در افتاد، جنّيان [كه ادعاى علم غيب داشتند] فهميدند كه اگر غيب مى‏ دانستند در آن عذاب خواركننده [كه كارهاى بسيار پرزحمت و طاقت‏ فرسا بود] درنگ نمى‏ كردند.

[10] بگو: به من وحى شده كه: گروهى از جنّ [به قرآن‏] گوش دادند و گفتند: همانا ما قرآن شگفت آورى شنيديم* كه به سوى راه راست هدايت مى‏ كند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز احدى را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد

[11] و [ياد كن‏] هنگامى كه گروهى از جن را به سوى تو متوجه كرديم كه قرآن را بشنوند، پس وقتى كه نزد قرائت آن حاضر شدند، گفتند: [براى شنيدن قرآن‏] خاموش باشيد. پس چون قرائت پايان يافت به سوى قومشان در حالى كه بيم دهنده بودند، بازگشتند.* گفتند: اى قوم ما! به راستى ما كتابى را شنيديم كه پس از موسى نازل شده است، تصديق كننده همه كتاب هاى پيش از خود است، به سوى حق و به سوى راه راست هدايت مى‏ كند.

[12] جنیان عصیان­گر را از اطراف انسان­ها دور می­کنم، و آن­ها را در اطراف زمین، در آسمان مستقرشان خواهم کرد، تا نزدیک نوع بشر نباشند، و بین انسان و جن پرده­ای را قرار می­دهم تا انسان جن را نبیند، با او مأنوس و دمخور نشود و نشست و برخاست نداشته باشد.

[13] محمد بن علی ابن بابویه, علل الشرایع (قم: کتاب فروشی داوری, 1966), ج 1 ص 105.

[14] و [ياد كن‏] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه سجده كردند، جز ابليس كه از گروه جن بود، پس او از دايره فرمان پروردگارش بيرون رفت. [با اين حال‏] آيا او و نسلش را به جاى من سرپرست و ياور خود مى‏ گيريد، در حالى كه آنها دشمن شمايند؟! [ابليس ونسلش‏] براى ستمكاران، بد جايگزينى [به جاى خدا] هستند.

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36552803       عدد زيارات اليوم : 19974