ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: از شما خواهش میکنم مطالبی را پیرامون حدود تسلط شیطان بفرمایید. آیا این صحیح است که او (شیطان) یا جن میتواند به لباس انسان درآید؟ به این معنی که داخل جسم او شود و به او فرمان دهد؟
پاسخ: هنگامی که قرآن کریم از شیطان سخن میگوید، به ما یادآوری میکند که او به انسان امر میکند تا مرتکب فحشا شود و در حالی که خداوند به فحشاء امر نمیکند: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون»[2] (اعراف: 28) و آیات دیگری از قرآن را میتوانیم ببنیم که به وضوح نشان میدهند که شیطان انسان را به پیروی از فحشا امر می کند، و همان آیات به ما میگویند که امر کردن شیطان به معنای تسلط، اجبار و یا استفاده از زور و قدرت نیست. طبق آیات قرآنی، مهمترین روشهایی که شیطان در امر به فحشا و انحراف انسان به کار میگیرد عبارت است از:
الف) ترساندن و ایجاد نگرانی، خداوند میفرماید: «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين»[3] (آل عمران: 175)
ب) وعده دادن و ایجاد آرزوها، خداوند میفرماید«يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»[4] (نساء: 120)
ج) زیبا جلوه دادن اعمال زشت برای انسان، خداوند میفرماید: «…ْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون»[5] (انعام: 43) «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُم…»[6] (انفال: 48) «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْم…»[7] (نحل: 63) و … .
پس هنگامی که شیطان به انسان امر میکند، هیچ کنترل و تسلطی بر او ندارد. خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم…»[8] (ابراهیم: 22) پس شیطان مانند یک دوست، تنها انسان را فرامیخواند، گمراهش میکند، آرزوهایی را در قلبش میکارد و به او میگوید دزدی فلان مال، تو را به این آرزوها میرساند و شأن اجتماعی بهتری را برایت فراهم میکند، و در مقابل اگر بخواهی حقوق شرعی را بپردازی و به فقرا و نیازمندان کمک کنی، آینده ات نابود خواهد شد. شیطان همیشه این چنین تصویری از آینده را پیشروی انسان قرار میدهد. تلاش شیطان در گفتگوی با انسان، به همان شیوهای است که یک انسان منحرف با دوستش سخن میگوید و اینگونه اسباب انحراف او را فراهم میسازد. تفاوتشان در این است که روش شیطان در نشر این افکار انحرافی، پنهانی است و سکوتی تکوینی به همراه دارد و به همین دلیل، نام آن را وسوسه گذاشته اند؛ چرا که وسوسه سخنی پنهانی، درگوشی صحبت کردن یا چیزی شبیه به اینهاست.
برخی علما و دانشمندان معتقد هستند که شیطان یک مخلوق غیبی و غیر مادی است ولی کسانی مانند علامه شیخ محمد تقی مصباح یزدی هم این قول را نپذیرفته اند و معتقد هستند که شیطان موجود مادی است. منتهی مواد تشکیل دهنده او به گونه ای است که با چشم عادی دیده نمی شود. در واقع چیزی شبیه اشعه ها و چیزهایی است که دستگاه های ارتباطی و ماهواره ها منتشر می شوند. لذا قدرت او بر انتشار افکار چیزی از قبیل توسعه فنی و تکنولوژی – اگر تعبیر درستی باشد – است؛ نه به این معنی که قدرت فناورانه ی او باعث می شود که بر انسان مسلط شود و تصرفات او را در دست گیرد. این معنی، خلاف آیات قرآن است که تصریح می کنند بر اینکه شیطان در روز قیامت، در گفتگوی با کفار به آنها یادآور میشود که هیچ تسلطی بر آنها نداشته است و عبارت «من سلطان» – در سیاق انکار – در این آیات به این معناست که او هیچ تسلطی بر آنها نداشته است.
اما درباره جن – با صرف نظر از اینکه شیاطین از آنها هستند – آنها مخلوقاتی اند که وجودشان از طریق آیات قرآنی ثابت میشود. آنها میتوانند با انسان ارتباط برقرار کنند که البته گستره ی این ارتباط شناخته شده نیست. قرآن کریم از ارتباط آنان با حضرت سلیمان سخن میگوید و اینکه او فرمانروای جنیان بوده است. قرآن کریم برخلاف اعتقاد خیلی از مردم، علم غیب آنها را انکار میکند، خداوند تبارک و تعالی – از جانب جنیانِ خدمتگذار حضرت سلیمان در ماجرای وفات رهبرشان – میفرماید: «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعيرِ* يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحاريبَ وَ تَماثيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور* فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلاَّ دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهين»[9] (سبأ» 12-14)
به همین صورت قرآن کریم از ارتباط جمعی از جنیان با حضرت محمد – صل الله علیه و آله- سخن میگوید. آیات قرآنی میگویند، هنگامی که ایشان قرآن را تلاوت میکردند، جنیان تلاوت ایشان را میشنیدند، خداوند می فرماید: «قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَبا* يَهْدي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً»[10] (جن: 1-2) «وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى قَوْمِهِمْ مُنْذِرين* قالُوا يا قَوْمَنا إِنَّا سَمِعْنا كِتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَريقٍ مُسْتَقيم»[11] (احقاف: 29-30) این آیات بیانگر این مطلب هستند که جنیان میتوانند در فرصتهایی خاص، با انسان ارتباط داشته باشند. حال اگر آنها مخلوقاتی مادی از جنس اثیر باشند، به نظر میرسد که این ارتباطات، چیز خارق العاده ای نباشند، و برای اثرگذاری در محیط زندگی انسان، مانعی نداشته باشند، اثراتی چون گفتگویِ از طریق صدا، حرکات فیزیکی که موجب خوشحالی یا ترس انسان شود، تأثیر در نیروی جسمانی و امثال آن. البته همانطور که گفته شد، عادی بودن این ارتباط، در صورتی است که مخلوقاتی مادی بوده، و در نتیجه در حیطه ی قوانین طبیعی فعالیت داشته باشند هر چند علم هنوز نتوانسته باشد آنها را کشف کند.
البته در حدیثی قدسی که از امام علی –علیه السلام – نقل شده است، خداوند تبارک و تعالی میفرمایند: «… وأنقل مردة الجن العصاة عن بريّتي و خلقي و خيرتي، وأسكنهم في الهواء، وفي أقطار الأرض، لا يجاورون نسل خلقي، وأجعل بين الجنّ وبين خلقي حجابا، ولا يرى نسل خلقي الجنّ ولايؤانسونهم، ولا يخالطونهم، ولا يجالسونهم[12]»[13] در این صورت این حدیث بر قطع ارتباط میان جن و انسان دلالت میکند و با وجود اینکه آنها روی زمین هستند بین این دو موجود، مانعی وجود دارد. پس این روایت، با فرض معتبر بودن، هر گونه ارتباط میان این دو را انکار میکند.
ولی به دلایلی ما نه میتوانیم به این روایت اعتماد کنیم و نه مطمئن میشویم که از جانب امام علی علیه السلام صادر شده است؛ نخست: این روایت خبر واحد است و روایت دیگری وجود ندارد که بتواند با مضمونش این روایت را تقویت کند دوم: عمرو بن ابی المقدام را در سند این روایت میبینیم که وثاقت یا صداقت یا عدالت وی در هیچ کتابی ثبت نشده است.
شاید بتوان به این نتیجه رسید که هنگامی که قرآن تسلط شیطان را نفی میکند، به این معناست که جنیان نمیتوانند داخل جسم انسان شوند تا اینگونه بر آن فرمانروایی کنند؛ چرا که به گواهی قرآن کریم، شیطان از جنیان است، خداوند میفرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُوني وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلا»[14] (کهف: 50)
ولی به نظر میرسد که نمیتوان از این تحلیل و استدلال دفاع کرد؛ زیرا شیطان قدرت تصرف در بشر را ندارد و نمی تواند وی را مجبور به انجام معاصی کند به گونه ای که تمام انحرافات دینی و اخلاقی انسان محصول فرآیند جبری شیطان – که فرع تسلط ثابت او بر بشر است – باشد. آیات قرآن، تسلط شیطان بر وسوسه بر مردم را نفی میکند. لکن از طرفی دیگر آفریده هایی غیر شیطانی به نام جن وجود دارند که میتوانند نسبت به انسان اثر گذار باشند و قدرت تسلط بر انسان را دارند یا حتی خود شیطان هم میتواند چنین قدرتی داشته باشد، البته نه در وادار کردن انسان به نافرمانی و معاصی؛ چرا که وقتی آیات قرآن در مورد سلب قدرت شیطان سخن میگویند، تنها ناظر بر موضوع وسوسه و انحراف سخن می گویند نه دیگر مسائلِ تکوینی. ممکن است شیطان یا جن اثراتی بر بدن انسان داشته باشند که موجب بیماری او شوند. آیات قرآنی به این بُعد از قدرت شیطان به هیچ وجه اشاره ای نمیکنند. لذا وقتی قرآن تسلط شیطان بر انسان را این چنین نفی میکند: «…ٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ…» (ابراهیم: 23) بحث بر سر گستره ی تسلط شیطان از همان جهتی است که انسان با خداوند ارتباط دارد و ممکن است در این ارتباط دچار انحراف شود؛ لذا در این آیات، از تمامی امکانات شیطان، سخنی به میان نیامده است.
بر همین اساس، همانطور که شرایط تکوینی در جسد انسان اثرگذار هستند و باعث می شوند انسان قدرت تسلط بر خود را از دست بدهد – مانند زمانی که در نتیجهی موج انفجاری مهیب، دچار بیماری عصبی مزمنی میشود – به نظر میرسد که جنیان هم میتوانند چنین تأثیراتی داشته باشند، هر چند هیچ دلیلِ دینی نداریم که ثابت کند چنین اتفاقی افتاده است؛ همانطور که دلیلی هم بر نفیِ چنین اتفاقی نمی یابیم.
پس هنگامی که با ادعاهایی از این دست مواجه میشویم، متخصصان دین به تنهایی نمیتوانند پاسخگوی ما باشند؛ به این دلیل که این موارد، اموری صرفا دینی نیستند، بلکه دین و علم با مشارکت یکدیگر، میتوانند تصویر صحیحی از این قضایا ارائه دهند. چه بسا بسیاری از این امور، امراض عصبی باشند و در نتیجه روانشناسان، روانپزشکان و متخصصان اعصاب بتوانند این پدیده ها را به صورتی عادی و بدون توجه به وجود جن و تأثیرات آن تفسیر کنند. با وجود این تفاسیر شایسته نیست که بدون ارائه ی هیچ دلیل سلبی یا ایجابی، وجود چنین موجوداتی انکار شود.
خلاصه اینکه من هیچ دلیلی – در منابع دینی- نیافتم که بتواند مطلقا تمامی صُوَر گوناگون تأثیر یا حلول جن بر انسان را تأیید یا انکار کند، و در نتیجه برای درک بیشتر این ارتباط بایستی به علوم دیگر نیز مراجعه کنیم.
[1] حب الله، حیدر؛ اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 80
[2] چون كار زشتى مرتكب مى شوند، مى گويند: پدرانمان را بر آن [كار] يافتيم و خدا ما را به آن فرمان داده. بگو: يقيناً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد، آيا چيزى را كه نمى دانيد [از روى جهل و نادانى] به خدا نسبت مى دهيد؟!
[3] در حقيقت اين شيطان است كه دوستانش را [با شايعه پراكنى و گفتار وحشت زا، از رفتن به جهاد] مى ترساند پس اگر مؤمن هستيد از آنان نترسيد و از من بترسيد.
[4] شيطان به آنان وعده [دروغ] م ىدهد، و در آرزوها [ى سرابوار] مى اندازد، و جز وعده فريبنده به آنان نمى دهد
[5] اعمال ناپسندى كه همواره مرتكب مى شدند در نظرشان آراست.
[6] و [ياد كنيد] هنگامى را كه شيطان اعمالشان را [كه در راه دشمنى با پيامبر و لشكركشى بر ضد اهل ايمان بود] در نظرشان آراست
[7] به خدا سوگند پيامبرانى به سوى امتهاى پيش از تو فرستاديم، پس شيطان كارهاى [زشت] شان را در نظرشان آراست [تا انجامش براى آنان آسان گردد]، او امروز ولىّ و سرپرست اينان است [كه در عقايد و رفتار پيرو مشركان پيشاند]
[8] و شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مى گويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مى بينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعده ام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بىپايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد
[9] و باد را براى سليمان [مسخّر و رام كرديم]، كه رفتن صبحگاهش [به اندازه] يك ماه و رفتن شام گاهش [به اندازه] يك ماه بود و چشمه مس را براى او روان ساختيم، و گروهى از جن به اذن پروردگارش نزد او كار مى كردند، و هر كدام از آنان از فرمان ما سرپيچى مى كرد از عذاب سوزان به او مى چشانديم. *[گروه جن] براى او هرچه مى خواست، مى ساختند از نمازخانه ها، و مجسمه ها، و ظروف بزرگى مانند حوضها، و ديگهايى ثابت. اى خاندان داود! به خاطر سپاس گزارى [به فرمانها حق] عمل كنيد و از بندگانم اندكى سپاس گزارند. *پس هنگامى كه مرگ را بر او مقرّر كرديم، جنيان را از مرگش جز موريانه اى كه عصايش را مىخورد، آگاه نكرد زمانى كه به روى زمين در افتاد، جنّيان [كه ادعاى علم غيب داشتند] فهميدند كه اگر غيب مى دانستند در آن عذاب خواركننده [كه كارهاى بسيار پرزحمت و طاقت فرسا بود] درنگ نمى كردند.
[10] بگو: به من وحى شده كه: گروهى از جنّ [به قرآن] گوش دادند و گفتند: همانا ما قرآن شگفت آورى شنيديم* كه به سوى راه راست هدايت مى كند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز احدى را شريك پروردگارمان قرار نخواهيم داد
[11] و [ياد كن] هنگامى كه گروهى از جن را به سوى تو متوجه كرديم كه قرآن را بشنوند، پس وقتى كه نزد قرائت آن حاضر شدند، گفتند: [براى شنيدن قرآن] خاموش باشيد. پس چون قرائت پايان يافت به سوى قومشان در حالى كه بيم دهنده بودند، بازگشتند.* گفتند: اى قوم ما! به راستى ما كتابى را شنيديم كه پس از موسى نازل شده است، تصديق كننده همه كتاب هاى پيش از خود است، به سوى حق و به سوى راه راست هدايت مى كند.
[12] جنیان عصیانگر را از اطراف انسانها دور میکنم، و آنها را در اطراف زمین، در آسمان مستقرشان خواهم کرد، تا نزدیک نوع بشر نباشند، و بین انسان و جن پردهای را قرار میدهم تا انسان جن را نبیند، با او مأنوس و دمخور نشود و نشست و برخاست نداشته باشد.
[13] محمد بن علی ابن بابویه, علل الشرایع (قم: کتاب فروشی داوری, 1966), ج 1 ص 105.
[14] و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس همه سجده كردند، جز ابليس كه از گروه جن بود، پس او از دايره فرمان پروردگارش بيرون رفت. [با اين حال] آيا او و نسلش را به جاى من سرپرست و ياور خود مى گيريد، در حالى كه آنها دشمن شمايند؟! [ابليس ونسلش] براى ستمكاران، بد جايگزينى [به جاى خدا] هستند.