حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
سوال[1]: اگر پیامبر و یا امام، از همه جهات در صغیره و کبیره، معصوم از خطا و اشتباه و نسیان هستند و هیچ مستحبی را ترک نمیکنند و مرتکب هیچ مکروهی نمیشوند و به عنوان بشیر و نذیر و هادی و چراغی روشن به سوی مردم فرستاده شدهاند و ممکن نیست مرتکب خطا شوند چون اگر مرتکب خطا شوند غرض از بعثت آنها – همانطور که ادعا میشود – حاصل نمیشود و قطعا خودِ پیامبر و یا امامان میدانند که چنین عصمتی را دارند در این صورت چرا از ارتکاب ذنوب می ترسند و از ترس، گریه میکنند؟ اگر گناهان آنها مانند گناهان ما نیست پس به چه انگیزهای چنین گریههای طولانی بر گناهانی که گناه نیست انجام می دهند؟ این در حالی است که امام علیه اسلام در دعاهای خود از همین گناهانی که ما مرتکب می شویم سخن می گوید. مگر اینکه بگوییم گریههای آنها به شیوه گریههای کسانی است که دائما در مراتب بالایی قرار دارند و به کمتر از رتبهای که در آن هستند راضی نمیشوند و دائما در حال تکامل هستند و تا رسیدن به زمان تکامل هیچ عقبگردی ندارند. ولی مساله این است که چنین وضعیتی، گریههای طولانی از شب تا صبح را نمیطلبد. شاید بگوییم آنها دائما در حالت اشتیاق فراوان برای لقاء محبوب هستند و برای این دیدار، دائما گریه میکنند. قطع نظر از عالم ماده و خیال و مثال، آیا مردمانی هستند که به چنین مقاماتی برسند؟ آیا از ما خواسته شده که به این مراتب برسیم؟
جواب: اصولا و از حیث نظری، گریه طولانی و شدید بر گناهانِ مراحل عالیِ کمال و یا گریه طولانی به خاطر ترس از وقوع در این گناهان، اشکالی ندارد. انسان هایی که کمال گرا هستند این مساله را درک می کنند. شما می توانید این حالت را نسبت به شدت اشتیاقی که نسبت به یک مساله دارید درک کنید. البته می دانیم که مقصود در اینجا، چیزی است که با بقیه اشیاء متفاوت است.
البته اشکال اصلی که شما در متن سوال به آن اشاره کردید این است که در دعاها، غالبا به همان گناهانی اشاره می شود که ما آنها را می شناسیم؛ نه گناهان خاص و ویژه. در اینجا تنها راه حلی که باقی می ماند – بعد از فرض اثبات قطعی عصمت – این است که ادعا شود کسی که قائل به عصمت است به وجود مجاز اعتراف کند. مثلا زنا همانطور که برای فلان کار معروف است برای چشم و قلب و … هم هست. و یا اینکه فرض شود اینها از باب مجاز لفظی نیست بلکه از باب وجود مصادیق متعدد برای کلام و تجلیات مختلف برای آن است.
البته عارفان می گویند آنها این طریق را پیموده و از آن عبور کرده اند ولی به همه مقاماتی که معصومان به آنها رسیده اند نرسیدند. شرع هم پیمودن این مقامات را واجب نکرده است. البته بنا بر واقعیت داشتن آنها، این مقامات را مطلوب می داند.
[1] اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع ج 1ص 142