ترجمه: مجمع علمی طور سینا
سوال[1]: گفته میشود شهید سید محمد باقر صدر منطق ارسطو را نقد کرده است. از طرفی علوم دینی فعلی نیز تماما مبتنی بر منطق ارسطو است و این یعنی نظریه شهید صدر به نابودی علوم دینی فعلی می انجامد و شهید صدر بدون آنکه متوجه باشد، نقد بزرگی به دین وارد کرده است. نظر شما چیست؟
پاسخ: این ادعا دقیق نیست. سید محمد باقر صدر منطق ارسطوئی را کاملا نفی نکرده است بلکه با بعضی مطالب مهمِ آن مخالف و با بسیاری نیز موافق است. او قیاس، مباحث مربوط به تصورات و بسیاری از مطالب بخش تصدیقات را رد نکرده است و به همین دلیل بسیاری از پژوهش هایش را مبتنی بر ذهن ارسطوئی نوشته است. شهید صدر پروژهی منطق ذاتیاش را صرفا مکمل پروژهی منطق ارسطوئی میداند و میگوید:«هدف ما از این مباحث تاسیس منطقی جدید است که فعلا نامش را منطق ذاتی میگذاریم تا از منطق عقلی ارسطوئی و منطق تجربی تفکیک شود. ناکافی بودن این دو منطق برای ایفای کامل رسالت علم منطق، ما را به طرح این مباحث واداشت. برای تکمیل علم منطق ناگزیر از اضافه کردن منطق ذاتی هستیم. منطقی که از سویی تکمیل کننده ی منطق ارسطو و از سوی دیگر تئوری پرداز منطق تجربی است. پس نسبت منطق ذاتی با منطق ارسطوئی، تکمیل آن است در حالی که نسبتش با منطق تجربی، تاسیس بنیان های عقلی و فلسفی برای آن است».[2]
تصریح شهید صدر بر اینکه رسالت منطقش تکمیل منطق ارسطوئی است یعنی او به این منطق باور دارد اما در عین حال آن را نیازمند اصلاح و تحقیقات بیشتری است.
اگر با صدر همراه باشیم و پروژهی فکری استقراءش را پیگیری کنیم، تغییراتی در دستگاه فکر دینی اتفاق میافتد اما این به معنای فروپاشی دین نیست. با نگاه صدر، راه اثبات بعضی از گزاره های دینی عوض میشود. شهید صدر خداوند متعال را از طریق استقراء ثابت میکند. او نتایج روش خود را تایید کننده ی دین میداند نه نافی آن. بعضی از دلایل مباحث دینی را نفی میکند تا دلایل دیگری را اثبات کند. سنت علمی و فلسفی همین است و مشکلی ندارد. همچنین او بعضی از مفاهیم دینی را به شیوه ی دیگری توضیح میدهد. مثلا اصل تواتر را میپذیرد اما با تفسیری غیر از تفسیر رایج و دلایل حجیت آن را نیز عوض میکند. پس او با ارسطوئی ها و عموم علمای اصول، در نتیجه مشترک است فقط گاهی در چگونگی، تحلیل و شکل گیری تواتر با برخی از ایشان اختلاف نظرهایی دارد.
گاهی اوقات مردم به اشتباه گمان میکنند که مناقشه در یکی از دلایل یک نظریه مساوی رد آن نظریه است. اگر شخصی یک دلیل خاص بر اعجاز قرآن کریم را صحیح ندانست و دلیل دیگری اقامه کرد -که شما آن را درست نمیدانید- این به معنای رد اعجاز قرآن از سوی آن شخص نیست. بخشی از مسئله شهید صدر از این نوع است. همانطور که تمرکز و اشتغال یک نفر به مسئله ای ضرورتا به معنای نفی دیگر مسائل نیست. برخی تصور کرده اند تمرکز شهید صدر بر فقه نظریه، تفسیر موضوعی یا استقراء به معنای نفی فقه مسائلی، تفسیر ترتیبی یا قیاس مرسوم است. البته که چنین نیست و این صرفا توسعه و افزودن بر آنهاست.
[1] حب الله، حیدر؛ اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 108
[2] سید محمد باقر صدر, محاضرات تاسیسیه, ج 21, مجموعه آثار, بدون تاریخ, 37.