• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
سوالاتى پيرامون ولايت تكوينى 2020-06-03 2020-06-03 0 1199

سوالاتى پيرامون ولايت تكوينى

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايى

سوال[1]: یکی از علماء درباره‌ی ولایت تکوینی اهل بیت علیهم‌السلام چنین می‌گوید: «گاهی وقتها مقصود از ولایت تکوینی این است که خداوند متعال، ولایت بر عالَم هستی را برای ائمه علیهم‌السلام قرار داده و جعل کرده است به این معنی که زمام امر عالَم تکوین، در دست ایشان است و سلطه و حاکمیت تام بر تمام کائنات از طریق تصرف در آن به هر صورت که بخواهند – چه در قالب ایجاد و چه در قالب إعدام – دارند و می‌توانند کاری کنند تا خورشید به جای طلوع از مشرق، از مغرب طلوع کنند و کوه‌ها را از بین ببرند و … البته بر این مطلب، دلیلی نیست».

ولی برخی دیگر این مطالب را قبول ندارند و معتقدند اهل بیت علیهم‌السلام نمی‌توانند حرکت کنند مگر در مسیرِ مشیّت الهی و رضای او؛ و هیچ کس در این نکته، اختلاف نظر ندارد و خداوند متعال می‌فرماید: «و ما تشاءون الا أن یشاء الله».

  1. نقد شما بر این مطالب چیست در حالی که قبلا در کتب شما خوانده‌ایم که مفهوم ولایت تکوینی در نزد شما نیز ثابت نیست؟
  2. در جواب سوال قبلی، فرمودید که اعتقادی به ولایت تکوینی ندارید و کسی که آن را اثبات می‌کند باید دلیلی بر آن بیاورد. این در حالی است که نفی این ولایت نیز – همچون ثبوت آن – احتیاج به دلیل دارد. چگونه شما این ولایت را بدون دلیل نفی می‌کنید؟
  3. از آیت الله حائری نقل کردید که ایشان قائل به ولایت تکوینی به معنای واسطه‌ی در فیض و اداره‌ی عالَم و هدایت آن نبودند. آیا می‌توانید منبع این نقل قول را برای ما بیان فرمایید؟

جواب: می‌توان به سوالات فوق به صورت زیر پاسخ داد:

  1. مناقشه و نقدی که در متن سوال از یکی از علماء نقل کردید به نظر من درست نیست؛ چون مجرد اینکه افعال پیامبر و ائمه علیهم‌السلام به امر خدا صورت می‌گیرد ثابت نمی‌کند که پس ایشان قدرت تاثیر بر عالَم را دارند. به عنوان مثال همین حالا از نظر تکوینی هیچ کاری از شما صادر نمی‌شود مگر اینکه خداوند شما را بر انجام آن کار قادر سازد و اگر هم بخواهد، در یک لحظه، قدرت انجام آن کار را از شما سلب می‌کند؛ زیرا هیچ نیرو و قدرتی وجود ندارد مگر اینکه از ناحیه‌ی خداوند متعال است. ولی چنین چیزی، ثابت نمی‌کند خداوند به شما قدرت بلند کردن هزار تُن آهن به وسيله دست‌های تان داده است. لذا ما الآن درباره‌ی این بحث نمی‌کنیم که آیا اهل بیت علیهم‌السلام می‌توانند کوه‌ها را به اذن خداوند جابجا کنند؟ بله این ممکن است حتی برای شما البته به اذن خداوند متعال. اگر خداوند به شما این اجازه را بدهد به این معنی است که خداوند متعال برای شما قدرت انجام این کار را فراهم کرده است. صحبت در این است که آیا خداوند متعال، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل بیت ایشان قدرت جابجا کردن کوهها و ستارگان را عطا فرموده و آیا به ایشان اذن و اجازه‌ی انجام این کار را داده است یا خیر؟ محل بحث ما این است و بر این ادعا، باید دلیل اقامه کرد.

به عبارت دیگر، این عالِمِ دینی – که در متن سوال، کلامش توسط دیگران نقد شد – می‌خواهد بگوید «ثابت نشده که خداوند متعال به اهل بیت علیه‌السلام قدرت تسلط بر این عالَم را عطا فرموده است». لذا در جواب وی نمی‌توان گفت که قدرت تسلط اهل بیت علیهم‌السلام بر عالَم، به اذن و اجازه‌ی خداوند است. زیرا ما از این اذن و اجازه می‌پرسیم و سوال می‌کنیم که آیا این اذن و اجازه از سوی خداوند صادر شده یا خیر؟ این اذن، یک اذن تشریعی نیست؛ لذا ما در اینجا بحث فقهی نمی‌کنیم. بلکه مراد از آن، اذن و اجازه‌ی تکوینی است یعنی قادر ساختن اهل بیت علیهم‌السلام بر انجام این کارها در عالَم خارج به گونه‌ای که بتوانند این کارها را در خارج بالفعل انجام دهند. این، ادعایی است که نیاز به دلیل دارد و اگر با دلیلی ثابت نشد که خداوند متعال ایشان را قادر بر انجام این کار کرده است در این صورت می‌گوییم این معنی از ولایت تکوینی برای آنها ثابت نشده است.

  1. بنابراین صرف نظر از هر معنایی که برای ولایت تکوینی در نظر بگیریم ما در مقابل سه حالت قرار خواهیم داشت:
  • اول اینکه دلیلی بر اثبات چنین ولایتی – به این معنی یا هر معنای دیگر – بیابیم؛ در این حالت، ولایت تکوینی را به مقداری که دلیل ثابت می‌کند قبول می‌کنیم.
  • حالت دوم این است که دلیل بر نفی ولایت تکوینی – به این معنی یا هر معنای دیگر – پیدا کنیم؛ در این صورت، قائل به عدم ولایت تکوینیِ اهل بیت علیهم السلام می‌شویم به همان مقداری که این دلیل، نفی می‌کند. این، همان چیزی است که در نزد من نسبت به ولایت تکوینی – به معنی واسطه‌ی تام در فیض – ثابت است. آیات قرآن و نیز برخی از احادیث، این معنی از ولایت تکوینی را نفی می‌کنند. قبلا اشاره‌ای گذرا به برخی از این مواضع کردم مانند آنچه که درباره‌ی علم غیب اهل بیت علیهم‌السلام گفتم.[2]حتی برخی همچون آیت الله سید کاظم حائری معتقدند که ادله‌ی قرآنی بر فقدان چنین قدرتی – یعنی قدرت بر انجام هر کاری که اراده می‌کنند – برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل بیت علیهم‌السلام دلالت می‌کنند.آیت‌الله‌ حائری می‌فرماید:«اگر منظورِ قائلین به ولایت تکوینی این است که اهل بیت علیهم‌السلام دائما این قدرت را دارند که هر کاری که بخواهند انجام دهند – یعنی از انجام هیچ کاری عاجز نیستند – این معنی از ولایت تکوینی، به صراحت خلاف آیات قرآن است».[3]
  • حالت سوم این است که دلیلی بر اثبات یا نفیِ ولایت تکوینی پیدا نکنیم. در این حالت، آنچه بایسته است، عدمِ اعتقاد به ولایت تکوینی است. زیرا دلیلی وجود ندارد تا این اعتقاد را اثبات کند. از طرف دیگر – بر اساس همین دلیل – عدمِ اعتقاد به فقدان چنین ولایتی نیز لازم است. بنابراین، شایسته این است که بگوییم ولایت تکوینی، صفت و یا ویژگی‌ای است که برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و نیز امام علیه‌السلام ثابت نشده است. برای همین در جواب سابق گفتم کسی که قائل به ولایت تکوینی است باید دلیل بیاورد؛ زیرا او، یک حیثیت وجودی و اضافی را ادعا می‌کند و اگر دلیلی بر ادعایش – یعنی تحقق این خاصیت وجودی و اضافی در پیامبر و ائمه علیهم‌السلام – اقامه نکند، اصل علمی،[4] عدمِ ثبوتِ چنین ولایتی است. بنابراین، درست است که ما در حال حاضر نمی‌توانیم دلیلی بر نفی ولایت تکوینی بیاوریم ولی مدعی وجود این ولایت در پیامبر و ائمه علیهم‌السلام نیز قادر بر اثبات این ولایت نیست. پس کسی که این ولایت را قبول ندارد در وضعیت بهتری نسبت به مدعی وجود این ولایت قرار خواهد داشت؛ زیرا کسی که این ولایت را قبول ندارد می‌تواند بگوید این خاصیت و ویژگیِ اضافی برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در نزد من ثابت نشده است و لازم نیست این را بدون دلیل به دین نسبت بدهم. پس آنچه باقی می‌ماند فقط و فقط احتمال است و نه بیشتر.
  1. برای بررسی ادله‌ی آیت الله سید کاظم حائری در موضوع ولایت تکوینی، می‌توان به کتاب معروف ایشان یعنی «الامامة و قیادة المجتمع»[5] رجوع کرد. ایشان علاوه بر نفی ولایت تکوینی به معنای پیشین – که کلام ایشان را نقل کردیم – معتقد است دلیلی بر اثبات و یا نفی ولایت تکوینی به معنای واسطه در فیض وجود ندارد. ایشان می‌فرماید: «گاهی منظور از ولایت تکوینی این است که خداوند متعال، عالَم و آنچه در آن است را به امام علیه‌السلام تفویض کرده است؛ لذا امام علیه‌السلام کسی است که وقایع را رهبری و اداره می‌کند. اگر مقصود از ولایت تکوینی این است باید بگوییم که این معنی از ولایت تکوینی دو قسم و یا به تعبیر دیگر دو احتمال دارد: طرفداران این معنی از ولایت تکوینی یا معتقدند امام علیه‌السلام وقایع را مطابق علتهایی که از دیده‌گان ما غایب هستند و خداوند به وی این علتها را شناسانده است اداره می‌کند و در نتیجه امام علیه‌السلام مطابق علتها، وقایع را رهبری می‌کند و یا اینکه معتقدند – همانطور که مفوضه می‌گفتند – خداوند تبارک و تعالی، امور عالَم را به امام علیه‌السلام سپرده است و اراده‌ی ائمه علیهم‌السلام به جای اراده‌ی خداوند نشسته و آنچه که ائمه علیهم‌السلام اراده می‌کنند واقع می‌شود به گونه‌ای که می‌توان گفت این، امام علیه‌السلام است که اراده‌ی حیات می‌کند برای کسی که زنده است و اراده‌ی موت می‌کند برای کسی که می‌میرد و … و با اراده‌ی مستقیم امام است که آنچه را می‌خواهد انجام می‌دهد.

بنا بر فرض اول – که عبارت بود از اینکه خداوند متعال، ائمه علیهم‌السلام را به علتهای حوادث و وقایع راهنمایی می‌کند و در نتیجه ایشان، در عالَم، مطابق این علتها، تصرف می‌کنند – باید گفت نه دلیلی بر اثبات چنین معنایی از ولایت تکوینی داریم و نه دلیلی بر نفی آن. همچنین هیچ ضرورت دینی‌ای وجود ندارد که مانع اعتقاد به چنین ولایتی شود. اما در رابطه با معنی و فرض دوم – که عبارت بود از تفویض امور عالَم به ائمه علیه‌السلام و اینکه همانطور که خداوند متعال هرچه می‌خواهد را انجام می‌دهد و با اراده‌ی خویش، عالَم را اداره می‌کند امام علیه‌السلام نیز این چنین است و گویا امام به اذن و مشیت خداوند در جای او نشسته است – این معنی از ولایت تکوینی، به تفویض و یا به برخی از اقسامِ تفویض برمی گردد؛ همان تفویضی که مانند جبر، انکارش می‌کنیم و می‌گوییم: لاجبر ولا تفویض[6]»[7].

[1] . جلد پنجم اضاءات، سوال 679

[2] . رک: اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 93 تا 96. سوال شماره‌ی 22.

[3] الحائری, الامامة و قیادة المجتمع, 148 و 149.

[4] . منظور اصل و قاعده‌ای است که در هنگام فقدان دلیل بر یک ادعا، باید به آن رجوع کرد.

[5] الحائری, الامامة و قیادة المجتمع, 135 الی 153.

[6] . اشاره به متن یک روایت است که می‌فرماید نه جبر درست است نه تفویض.

[7] الحائری, الامامة و قیادة المجتمع, 148 و 149.

إرسال

you should login to send comment link

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36592312       عدد زيارات اليوم : 18709