حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: آیا مسئله ی رجعت از ضروریات دین است؟ میگویند در امور اعتقادی نباید تقلید کنیم. ما نیز امور اعتقادی مانند رجعت را از علماء میپرسیم و در جواب، انبوهی از ادله رجعت را می شنویم که ثابت می کند رجعت از ضروریات دین است. ولی هیچ یک از ایشان، آراء و شواهد مخالفان رجعت را بیان نمیکنند! چه کسی مرا مجبور کرده است که به این نظر خاص اعتقاد داشته باشم؟ آیا ممکن نیست که اندیشه دیگری را بپذیرم؟ ممکن است عقل قاصر من نسبت به ادله رجعت که دیگران – حتی امام خمینی – را قانع می کند قانع نشود یا لااقل توانایی درک آنها را نداشته باشد. آیا من چنین حقی را ندارم؟ و اینکه آیا رجعت از ضروریات دین است؟ آیا اگر به رجعت اعتقاد نداشته باشم در حق اهل بیت کوتاهی کرده ام؟ یا به خاطر عدم اعتقاد، فعل حرامی را مرتکب شده ام؟
پاسخ:
نخست: اعتقادی بودن یک گزاره – ولو به آن یقین داشته باشم – به این معنا نیست که از ضروریات دین یا مذهب است؛ رجعت نیز تا زمانی که ادله ای یقینی داشته باشد در حوزه ی اعتقادات میگنجد، ولی به این معنا نیست که از اصول مذهب یا دین به شمار آید. چنین پرسشی را از آیت الله خوئی پرسیده بودند و ایشان در پاسخ فرموده اند: « [رجعت] از اصول مذهب نیست، ولی به دلیل وجود روایاتی معتبر پیرامون آن امری ثابت و یقینی است، حتی بعید نیست که بگوییم دارای تواتر اجمالی است. والله العالِم»[2] آیت الله میرزا جواد تبریزی در حاشیه این استفتا تعلیقهای نداشتهاند و به نظر میرسد که ایشان هم با این پاسخ موافق هستند.
از آیت الله تبریزی پیرامون همین موضوع سؤال شده است که عین متن سؤال و جواب را در اینجا قرار میدهیم: «بسیاری پیرامون رجعت میپرسند که اساسا رجعت چیست؟ آیا رجعتی برای اهل بیت رخ میدهد؟ ماهیت این رجعت چیست و چگونه در آینده اتفاق خواهد افتاد؟ اگر احادیثی پیرامون آن وجود دارد، این احادیث کجا هستند؟ آیا رجعت از اموری است که تمام علما آن را پذیرفته اند؟ چه کسانی با آن مخالف هستند؟ کتابهایی که بایستی برای یافتن پاسخ این پرسشها به آنها مراجع کنیم را معرفی کنید.
باسمه تعالی: رجعت حتمی است، ولی از ضروریات نیست، اجمالا علما آن را از مُسَلّمات می دانند؛ و اگر کسی نداند رجعت از مسلمات است از ایمان و اسلام خارج نمی شود والله العالِم»[3] ولی آیت الله گلپایگانی بعید نمیدانست که رجعت از ضروریات مذهب باشد[4] البته در اینکه از گذشته ادعا میکردند که شیعه، بر این مسئله اتفاق نظر دارد اختلاف نظری نیست.
البته هستند کسانی که رجعت را به گونه ای دیگر تفسیر کردهاند و آن را به بازگشت قدرت سیاسی به دست اهل بیت علیهم السلام با ظهور حضرت مهدی عج معنی نمودند.[5] عدهی دیگری از علماء هم آن را انکار میکردند مانند شیخ محمد جواد مغنیه که میگوید: « … (حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون)[6] هنگام رسیدن اجلش تقاضای رجعت دارد! ولی دیگر چنین چیزی امکان ندارد (كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها)[7] کافی است! یعنی دیگر هیچ چیزی برایش کارساز نیست، چرا که هرکه بمیرد قیامتش به پا شده است (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون)[8] [منظور از یوم یبعثون] روز قیامت است، و برزخ در این آیه به معنای مانع است، معنای آیه این است که طبق اراده ی خداوند برای رجعت مردگان به دنیا مانعی وجود دارد، و این یعنی روایات رجعت با ظاهر این آیه مخالف است، در خطبه 107 نهج البلاغه امیرالمؤمنین میفرمایند «حیث لا اقالة و لا رجعة»[9] و در خطبه ی 188 بیان میکنند «فلا رجعة تنالون و لا عثرة تقالون …»[10] …»[11]
دوم: تحقیق در مورد جزئیات مباحث اعتقادی واجب نیست و نیازی به تقلید هم نیست بلکه صرفا ضروری است به آن چیزی که واقعیت دارد، به طور کلی اعتقاد داشته باشیم. ولی اگر انسان به ادله و شواهدی دست یافت، باید نسبت به آن تسلیم باشد و به آن معتقد شود. اینکه یک مطلب، با روحیه من سازگار نیست، دلیل نمیشود تا اجازه داشته باشم آن را کنار گذارم. این برخورد با شواهد و ادله در مباحث علمی هیچ جایگاهی ندارد، در نتیجه ما باید تمرین کنیم که اگر برای ما دلیلی ارائه شد و در آن، شرایط علمی و منطقی رعایت شده بود، آن را بپذیریم. ما نمیگوییم هر طور شده باید نسبت به گفته های علماء قانع شوید، بلکه صرفا میخواهیم آنها را بشنوید و اگر دلیل صحیحی ارائه شد آن را بپذیرید اما اگر دلیل قانع کننده نبود و شما هم در تعامل با ادله، تقصیر و کوتاهی نکرده بودید در اینصورت هیچ گناهی را مرتکب نشده اید و هیچ عذابی متوجه شما نخواهد بود هر چند گوینده سخن، شخص بزرگی باشد. البته اهل علم بایستی توجه داشته باشند که اگر فضا، فضایی علمی است و قرار است افراد، طی آن به نتیجه ای علمی برسند، عدم تبیین آراء متفاوت، قابل قبول نیست.
[1] حب الله، حیدر؛ اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 49
[2] ابوالقاسم خویی, صراط النجاة في أجوبة الإستفتاءات (قم: برگزيده, 1374), ج 3 ص 420.
[3] جواد تبریزی, صراط النجاة في أجوبة الإستفتاءات (قم: دار الصديقة الشهيدة سلام الله عليها, بدون تاریخ), ج 5 ص 290.
[4] محمدرضا گلپایگانی, ارشاد السایل (بیروت: دار الصفوة, بدون تاریخ), 203.
[5] سید مرتضی این تفسیر از رجعت را به عده ای منتسب کرده و آن را رد می کند.
[6] [دشمنان حق از دشمنى خود باز نمى ايستند] تا زمانى كه يكى از آنان را مرگ در رسد، مى گويد: پروردگارا! مرا [براى جبران گناهان و تقصيرهايى كه از من سر زده به دنيا] بازگردان
[7] [به او مى گويند:] اين چنين نيست [كه مى گويى] بدون ترديد اين سخنى بىفايده است كه او گوينده آن است،
[8] و پيش رويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى شوند.
[9] نه فسخ عهدى ممكن است نه راه باز گشتى
[10] نه به بازگشتی خواهید رسید و نه عقدی نسبت به شما فسخ خواهد شد
[11] محمد جواد مغنیه, التفسير المبين (قم: دار الکتاب الاسلامي, بدون تاریخ), 454.