• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
دیدگاه‌های مختلف پیرامون علم معصومین علیهم‌السلام به غیب 2022-06-15 2022-06-15 0 727

دیدگاه‌های مختلف پیرامون علم معصومین علیهم‌السلام به غیب

حیدر حب الله

ترجمه: مجمع علمی طور سینا

سؤال[1]:

می دانیم که ائمه علیهم‌السلام در بسیاری از تجارب خویش، مطابق طبیعت بشری خود رفتار می‌کردند و از علم غیب استفاده نمی‌کردند. با این وصف، آیا دلیل عقلی‌ای وجود دارد که بر ضرورت علم امام علیه‌السلام به امور غیبی دلالت کند؟ به عبارت دیگر، چه حکمت و فائده‌ای نصیب جامعه‌ای می‌شود که امام و رهبر آن، عالم به امور غیبی – در آینده و گذشته و حال حاضر – است؟ نقش این علم خاص در تکامل جوامع انسانی چیست؟ چه نظریاتی در این رابطه وجود دارد؟ مهمترین ادله‌ی کسانی که علم غیب امام علیه‌السلام را نفی می‌کنند چیست؟

جواب:

بحث درباره‌ی علم غیب ائمه علیهم‌السلام در دو مرحله قابل پی گیری است:

مرحله‌ی اول، ضرورت وجود چنین علمی

مرحله‌ی دوم: وقوع آن.

اما نسبت به مرحله‌ی اول باید بگوییم دلیلِ عقلی قانع کننده‌ای وجود ندارد که ضرورت علم ائمه علیهم‌السلام به امور غیبی را به آن وسعتی که برخی از امامیه مطرح می‌کنند ثابت نماید.

اما نسبت به مرحله‌ی دوم، مرجع نهایی در رابطه با علمِ غیبِ ائمه علیهم السلام،نصوص دینی و نیز تاریخ است. زیرا عقل نمی‌تواند واقعیت علم ایشان در این حالت را شناسایی کند مگر بنا بر نظریات برخی از متصوفه و عرفاء در مساله‌ی انسان کامل که البته این نظریات، از نظر من، قانع کننده نیست. لذا مرجع نهایی در اینجا، نصوص دینی است و باید این نصوص بررسی شود که آیا بر علم وسیع ائمه علیهم‌السلام به امور غیبی، دلالت دارند یا نه؟ نمی‌توان گفت چون ضرورتی برای علم غیب امامان علیهم‌السلام پیدا نمی‌کنیم پس این خصوصیت، از ایشان منتفی است؛ زیرا چه بسا اموری در اسرار این عالَم وجود داشته باشد که بر ما پوشیده است.

در اینجا دو نظر و دیدگاه وجود دارد.

در دیدگاه اول، علم به غیب با استناد به برخی روایات، ثابت می‌شود. همین گروه، با توجه به وجود دو دسته از روایات، به دو گروه تقسیم می‌شوند:

گروه اول معتقدند امامان علیهم‌السلام به صورت مطلق و البته فعلی،[2] علم غیب دارند؛ لذا امام علیه‌السلام اکنون هر آنچه که در عالم حادث می‌شود و اتفاق می‌افتد و نیز حرکت هر ذره‌ای از ذرات جهان را، مستقیما و در هر لحظه، می‌داند. واضح است که قائلین به ولایت تکوینی – به معنی واسطه در فیض – به صورت خودکار، باید به این دیدگاه، اعتقاد داشته باشند.

اما گروه دوم، کسانی هستم که معتقدند ائمه علیهم‌السلام، فعلا و در هر لحظه، عالم به غیب نیستند ولی اگر بخواهند به صورت مستقیم، عالم به غیب می‌شوند. اینان علم به غیب را معلّق بر اراده‌ی امام علیه‌السلام کرده اند.

در مقابل دیدگاه اول – که خود به دو گروه تقسیم شده بودند – دیدگاه دیگری وجود دارد که علم غیب مطلق را از معصومین علیهم‌السلام نفی می‌کند مگر در مواردی که نص و روایتِ خاصی، این علم غیب را در یک حادثه و واقعه‌ای ثابت نماید. این گروه،از ادله‌ی قرآنی و سنت، برای نفی ولایت تکوینی و نیز نفی علم مطلق پیامبر و اهل بیت ایشان علیهم‌السلام استفاده می‌کنند و یا حداقل، ادله‌ی اینان، با ادله‌ی ولایت تکوینی در تعارض است. از افرادی که چنین دیدگاهی در رابطه با مساله‌ی ولایت تکوینی دارند آیه الله سید کاظم حائری است؛ ایشان بعد از جستجو در ادله‌ی دو گروه، به این نتیجه رسیده که ولایت تکوینی، ثابت نیست ولی در عین حال، این ولایت را نفی نمی‌کند؛ یعنی در نزد او، دلیلی بر اثبات یا نفی این ولایت، وجود ندارد.

یکی از ادله‌ی متعارض در نزد نگاه طرفداران این دیدگاه، این آیه‌ی شریفه‌ی قرآن است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را مخاطب خویش قرار داده و می‌فرماید:

«وَ مِمَّنْ‏ حَوْلَكُمْ‏ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى‏ عَذابٍ عَظيمٍ ».[3]

اگر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برخی از منافقینِ پیرامونش را نمی‌شناسد پس چگونه علم به تمام عالَم دارد و هستی را اداره می‌کند و ولایت تکوینیِ کامل به او عطا شده است؟

همچنین این آیه شریفه که می‌فرماید:«قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ‏ عِنْدي‏ خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُون‏»[4]

آیا این آیه، منسجم با وجودِ علم غیب مطلق است؟

همچنین این آیه شریفه:«قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ».[5]

آیا در این آیه، قید استقلال از خداوند وجود دارد؟[6] پیامبر، علم غیب خود را نفی می‌کند با این تعلیل که اگر علم غیب داشت، هیچ بدی به او نمی‌رسید و خیر فراوان برای خود فراهم می‌کرد. آیا نرسیدن بَدی به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، متوقف بر وجودِ علمِ غیب به صورت مستقل از خداوند است و یا اینکه علم غیب ولو به صورت غیر مستقل از خداوند نیز باعث می‌شود هیچ بدی‌ای به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نرسد؟

همچنین این گفتار خداوند متعال که «وَ يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالاً إِنْ‏ أَجرِيَ‏ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُون؛ وَ يا قَوْمِ مَنْ‏ يَنْصُرُني‏ مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ؛ وَ لا أَقُولُ‏ لَكُمْ‏ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذينَ تَزْدَري أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما في‏ أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمين‏».[7]

آیا لسان این آیه‌ی شریفه از قول حضرت نوح، متناسب با شخصی است که ولایت تکوینی بر عالَم داشته و علم مطلق دارد؟

آیه دیگر:«قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ‏ الرُّسُلِ‏ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي‏ وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبين؛ قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ‏ بِهِ‏ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَني‏ إِسْرائيلَ عَلى‏ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ».[8]

آیا اینگونه سخن گفتن، متناسب با کسی است که علم به تمام امور غیبی دارد؟ در حالی که خود پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ادعا می‌کند با بقیه‌ی پیامبران فرقی ندارد و فقط بشارت دهنده و ترساننده است و به آنچه بعدا اتفاق می‌افتد علم ندارد؛ در حالی که ما می‌گوییم پیامبران، به تقدیر و سرنوشت و نیز بلاها و اتفاقات ناخوشایند و حتی آنچه که هست و آنچه تا روز قیامت خواهد بود عالم هستند. آیا این ادعاها، با روح آیات پیشین سازگار و منسجم است؟

خداوند متعال می‌فرماید: «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ‏ نُوحيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقين‏».[9]

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، قبل از نزول این آیات، حتی برخی از داستان‌های پیامبران را نیز نمی‌دانست! پس چگونه ایشان، صادر اَوّلی[10] است که وجود و صورت‌های نوعیه را از ابتدای خلقت، بر عالَم افاضه می‌کند در حالی که برخی از وقائع و داستانهای انبیای پیشین را نمی‌داند؟ و چگونه ایشان در حالی که جنینی در شکم مادر است – طبق ادعایی که می‌کنند – عالِم به غیب مطلق می‌باشد؟ چگونه می‌توان ادعا کرد مخاطب این آیات، افراد دیگر – غیر از پیامبر صلی الله علیه و آله – است در حالی که خودِ پیامبر، صراحتا علم خود را – در کنار علمِ قومش – نفی می‌کند؟

گروه دوم اما از ادله‌ی همچون آیات فوق و نیز برخی از روایات استفاده می‌کند تا بگوید روایاتی که علم غیب را برای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم اثبات می‌کنند یا جعلی هستند و توسط غالیان ساخته شده‌اند که به دلیل مخالفت با قرآن، باید کنار گذاشته شوند و یا اینکه باید این روایات را به اهلش واگذار کرد. این در حالی است که گروه اول، آیات فوق را به نفی علم امام به صورت مستقل از خداوند – و نه نفی علم امام به صورت مطلق – تفسیر می‌کنند.

آنچه گذشت دیدگاه‌هایی بود که پیرامون موضوع علم امام وجود دارد و نظرات فرقه‌های مختلف را عرضه کردم و هر کسی می‌تواند نظر خویش را برگزیند.

[1] حب الله، حیدر؛ اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 93

[2] . منظور از فعلی یعنی هر لحظه این علم را دارند در مقابل گروهی که می‌گویند اگر بخواهند این علم را داشته باشند واجد آن خواهند شد.

[3] . و از باديه ‏نشينان عرب كه در اطراف (شهر) شما هستند گروهى منافق ‏اند، و از اهل مدينه نيز كسانى با نفاق خو گرفته‏ اند؛ تو آنها را نمى‏ شناسى، ما آنها را مى‏ شناسيم، به زودى آنان را دو بار عذاب مى‏كنيم (عذاب دنيا و عذاب مرگ و برزخ) سپس (در قيامت) به سوى عذابى بزرگ بازگردانده مى ‏شوند (توبه: 101)

[4] . بگو: من به شما نمى‏ گويم كه خزينه‏ ها و گنجينه‏ هاى خدا نزد من است، و نيز غيب هم نمى‏ دانم، و نمى ‏گويم كه فرشته ‏ام؛ فقط از آنچه به من وحى شده پيروى مى ‏كنم. بگو: آيا [اعراض كننده از وحى كه‏] نابينا [ست‏] و [پيروِ وحى كه‏] بينا [ست‏] يكسانند؟! پس چرا نمى ‏انديشيد؟! (انعام: 50)

[5] . بگو: من قدرتِ [جلبِ‏] سودى و [دفعِ‏] زيانى را از خود ندارم جز آنچه خدا خواهد، و [غيب هم نمى ‏دانم‏] اگر غيب مى‏ دانستم، يقيناً براى خود ازهر خيرى فراوان و بسيار فراهم مى ‏كردم وهيچ گزند وآسيبى به من نمى ‏رسيد؛ من فقط براى گروهى كه ايمان مى ‏آورند، بيم دهنده و مژده رسانم. (اعراف: 188)

[6] . به عبارت دیگر، آیا این آیه‌ی شریفه، علم غیب را مطلقا نفی می‌کند – چه علم غیب مستقل از خداوند و چه علم غیب به اذن خداوند – و یا اینکه فقط علم غیب مستقل از خداوند را نفی می‌کند؟ آیا در آیه، قید استقلال از خداوند وجود دارد؟

[7] . و اى قوم من! من از شما [در برابر ابلاغ رسالتم‏] هيچ پاداشى نمى ‏خواهم؛ پاداشم فقط بر عهده خداست، و من [براى به دست آوردن دل شما] طرد كننده كسانى كه ايمان آورده‏ اند [و شما آنان را فرومايه مى ‏دانيد] نخواهم بود؛ زيرا اينان ديداركنندگان [پاداش و مقام قرب‏] پروردگار خويش‏اند. ولى من شما را گروهى مى‏ بينم كه جهالت مى‏ ورزيد. (29) و اى قوم من! اگر آنان را از خود طرد كنم، چه كسى مرا در برابر [عذاب‏] خدا يارى مى ‏دهد؟ آيا متذكّر نمى ‏شويد؟ (30) و من به شما نمى‏ گويم كه گنجينه‏ هاى [عنايات و الطاف‏] خدا نزد من است و ادعا نمى‏ كنم كه غيب هم مى‏ دانم، و نمى‏ گويم كه من فرشته ‏ام و درباره آنان كه چشمانتان فرومايه و خوارشان مى‏ نگرد، نمى‏گويم كه خدا هرگز خيرى به آنان نخواهد داد؛ خدا به آنچه در دل آنان است آگاه‏تر است؛ اگر چنين گويم از ستمكاران خواهم بود. (هود: 29 و 30 و 31)

[8] . بگو: از ميان فرستادگان خدا فرستاده ‏اى نوظهور نيستم [كه گفتار و كردارم مخالف گفتار و كردار آنان باشد، بلكه به من هم چون آنان وحى مى ‏شود] و نمى ‏دانم با من و شما [در دنيا و آخرت‏] چه خواهد شد، من فقط از آنچه به من وحى شده پيروى مى‏ كنم، و من جز بيم دهنده ‏اى آشكار نيستم. (9) بگو: به من خبر دهيد كه: اگر اين قرآن از ناحيه خدا باشد و شما به آن كفر ورزيده باشيد و شاهدى هم از بنى اسرائيل به نظير آن [كه تورات واقعى و تصديق كننده قرآن است‏] شهادت داده باشد [كه: همان طورى كه تورات وحى خداست، قرآن هم وحى خداست و] پس [از شهادتش به قرآن‏] ايمان آورده باشد و شما از ايمان به آن تكبّر ورزيده باشيد [آيا گمراه نبوده ‏ايد؟] بى ‏ترديد خدا گروه ستمكار را هدايت نمى ‏كند. (احقاف: 9 و 10)

[9] . اينها از خبرهاى غيبى است كه آن را به تو وحى مى ‏كنيم، نه تو آنها را پيش از اين مى‏ دانستى و نه قوم تو؛ پس [در ابلاغ پيام ما با بهره‏ گرفتن از اين خبرها] شكيبايى ورز؛ يقيناً فرجام [نيك‏] براى پرهيزكارن است‏ (هود: 49)

[10] . اولین مخلوق

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36553010       عدد زيارات اليوم : 20181