• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
در پشتِ زبانِ مبالغه آمیز و نامفهومِ مذهبی، چه چیزی نهفته است؟ 2021-03-27 2021-03-27 0 1029

در پشتِ زبانِ مبالغه آمیز و نامفهومِ مذهبی، چه چیزی نهفته است؟

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: عرض سلام و ارادت دارم خدمت استاد عزیز و گرانقدر. دوست دارم ابتدا از جانب خودم و همه‌ی برادرانی که از فکر و روش علمی شما در میانِ این جوّ آمیخته به تندروی و خرافه استفاده می‌کنیم از شما تشکر کنم. سوال من این است: چه نکته‌ای در وراء این غلوّ در حق حضرت زهراء سلام الله علیها – که در برخی جریانات شیعی رواج یافته – وجود دارد؟ این غلوّ به گونه‌ای است که باعث شده گفتارها و سخنانی پیرامون ایشان شکل بگیرد که گمان می‌کنم حتی برای کسانی که این سخنان را بر زبان می‌آورند نا مفهوم است. برخی مواقع فکر می‌کنم لغت و تعابیری که به کار می‌برند اینان را به جایی هدایت می‌کند که برای آن کلام هیچ معنایی جز همان الفاظ باقی نمی‌ماند. دلیل اینها چیست؟

جواب:

قطع نظر از مثالی که ذکر کردید و قطع نظر از حتی مذهب خاصی، آنچه به نظر من، سبب چنین پدیده هایی می‌تواند باشد یکی از امور زیر است:

  1. ورودِ ادبیات صوفیانه و عرفانی (و احساسات درونی و وجدانی) به عرصه‌ی مذهب. وقتی ما لغت و ادبیات عرفانی را برای موضوعات مذهبی به کار ببریم چنین مشکلاتی به وجود می‌آید و با یک زبان و ادبیات نامفهوم مواجه می‌شوید که آکنده از طلسم‌ها و رمزهاست تا جایی که شک می‌کنید آیا خود کسانی که از این ادبیات استفاده می‌کنند واقعا آنچه را می‌گویند به درستی می‌فهمند یا خیر؛ حتی احتمال می‌دهید که آنها فقط الفاظی را که بر زبان می‌آورند درک می‌کنند نه معانی آنها را. وقتی کسی که واقعا نه صوفی است و نه عارف، به نزد شما می‌آید و در مسائل دینی و مذهبی از ادبیات اهل عرفان استفاده می‌کند – آنگونه که امروزه رواج دارد – قابل پیش بینی است که ما را وارد یک گفتمان مغلق و ترسناک می‌کند و مثلا می‌گوید – بابت این مثال از شما عذرخواهی می‌کنم – «فلان پیامبر، صادر اولی است که در مقام وجود، منعکس شده است و در صُقع عدمیِ موجود در افق ملکوت اسفل، سایه افکنده است که کُنهِ ذاتش، همان غیب اوست و کُنهُ غیب او همان جمع اوست؛ و ذات جمع او، تفرّق اوست؛ پس او رب است و عبد ولی نه عبد است و نه رب؛ او اوست ولی او او نیست و او هویتش غیر غیریتش است و … ».

گاهی انسان چنین خیال می‌کند که برخی از مردم، اصلا فلان نظریه را نمی‌فهمند و برای همین، نمی‌توانند به شکل منطقی آن را شرح دهند و لذا در دریایی از الفاظ وارد می‌شویم که ما در یک اغلاق و پیچیدگی وارد می‌کند. برای همین، مکرر گفته‌ام فقها و اصولیین، واضح سخن می‌گویند و بر ما لازم است از تجربه‌ی آنها در واضح نمودنِ بحث و سلامت آن و تنظیم و تفکیک افکار و موضوعات و ترتیب مفاهیم استفاده کنیم نه اینکه به صورت کورکورانه و بی هدف – که امروزه احیانا چنین چیزهایی مشاهده می‌شود – عمل نماییم. به همین دلیل در برخی سخنرانی‌ها گفته‌ام ما به عقلِ منظم نیاز داریم نه فرهنگِ تفکر بی‌هدف و کورکورانه‌ی رایج که شما را از الف به جیم منتقل می‌کند بدون اینکه خود را مسئولِ اثبات باء بداند و به همین دلیل، مقدمات بحث را مفروض گرفته و بیان نمی‌کند و به نتایج می‌رسد بدون اینکه آن مقدمات را تبیین و توضیح دهد. گمان می‌کنم شما نیز در آن سخنرانی که یکی از علماء تقریبا نه سال پیش در شهر قم در یکی از مراکز معروف، ایراد کرد حضور داشتید آنهنگام که با ادبیات عرفانی از یک موضوع عقائدی سخن می‌گفت و در وسط سخنرانی چنین گفت «از من الآن دلیلی نخواهید؛ اینجا در این عالم، دلیلی نیست». گویا این روش، هر گونه سوال از دلیل و هر نقدی را همچون یک پدیده‌ی غریب و شک آلود تلقی می‌کند به گونه‌ای که تفکر و اندیشه از حالتی همچون تسلیم و ناخودآگاه نشأت گرفته و لذا ارزش کلام، در گوینده‌ی آن است و بس. ما به چه مرحله و وضعیتی رسیدیم که در وسط طلاب حوزه‌ی علمیه گفته می‌شود از من نسبت به آنچه که می‌خواهم بگویم دلیل نخواهید؟! سخنران می‌خواهد در ایجاد و خلق مفاهیم به صورت آزاد و رها از هر گونه الزامات اثبات منطقی، حرکت کند؛ در حالی که این سخنران، عالمی است معروف به گرایشات روحی و معنوی. مردم از انبیاء سوال می‌کردند و آنها تا آن مقدار که علم داشتند جواب می‌دادند و یا منتظر می‌ماندند که خداوند متعال بر آنها وحی نازل کند.

ما انتظار داریم ادبیات علمی و واضح و مشخص و منطبق با اصطلاحات علم کلام بشنویم و نیز در تبیین عقائد مردم نیز اینگونه سخن بگوییم و به شدت از ادبیات موهم و مغلق و پیچیده اجتناب کنیم. قبلا از برخی علمای نواندیش در ایران و جهان عرب به خاطر ادبیات رمزآلود و پیچیده‌شان انتقاد می‌کردم. ادبیات مغلق و پیچیده در چنین مسائلی، ممکن است به آشفتگی‌های فراوانی بیانجامد.

  1. بازار مزایده‌های مذهبی. وقتی این بازار، فعال می‌شود متوجه می‌شوید که معامله کنندگان در این بازار، به بالابردن نرخ حراج‌های عمومی و علنی مشغول می‌شوند و گاهی برای خلق مفاهیم غریب و نامأنوس از یکدیگر سبقت می‌گیرند. این اتفاق، در زمان‌های اخیر رواج یافته و با این شیوه، با یکدیگر مسابقه می‌دهند. اگر کسی بتواند یک روایت شاذ و گمگشته و یا قصه‌ای فراموش شده و یا حکایتی از این عالِم یا آن دیگری، و یا از فلان شخص متقی و پرهیزگار نقل کند و یا خوابی در این باره پیدا کند، در افزودن چنین مواردی به منظومه‌ی فکری ما هیچ کوتاهی‌ای نمی‌کند. در اینجا، داده‌ها متراکم می‌شوند و عقل شروع به بزرگ نمودن یک نظریه می‌کند که در ابتدا بسیط و ساده بود و ناگهان به کوه بزرگی تبدیل می‌شود.

در عرصه‌ی دینی، این اتفاقات زیاد می‌افتد و وظیفه‌ی علمای آگاه، ممانعت از این گونه وقایع است که غالبا رنگ و بوی دنیوی دارد و گاهی هم عوامانه است. ولی متاسفانه کسی را نمی‌بینیم که جلوی بسط و گسترش و بزرگ شدن مفاهیم را بگیرد و نگذارد یک مساله‌ی فقهی، بزرگتر و مهمتر از یک اصل اعتقادی گردد و یا یک مساله‌ی جزیی در اعتقادات، از اصل توحید، مهمتر و عظیم تر جلوه کند و باعث شود معیارهای اندازه‌گیری – که وضعیت طبیعی هر چیز را نشان می‌دهد – مختل گردد. هیچ کس جلوی این بی نظمی و آشفتگی نمی‌ایستد حتی برخی می‌ترسند جلوی این وقایع را بگیرند و یا در مقابل این اتفاقات، احتیاط می‌کند و یا حتی برخی از ترس به وجود آمدن وضعیت دین ستیزی و دین گریزی، ترجیح می‌دهند این وضعیت باقی بماند. ما امروز نیاز داریم جلوی این مزایده‌ها و حراج‌های دینی و مذهبی را – که برخاسته از عواطف مردم بوده و از فضای بسته‌ی مذهبیِ کنونی تغذیه می‌کند – بگیریم تا سنجشِ مسائل دینی بر اساسِ موازین و معیارهای دقیق علمی صورت پذیرد. من می‌دانم برخی از علمای بزرگ و مراجع دینی در قم و نجف و … از این وضع راضی نیستند ولی !!

  1. از دیگر عوامل این اتفاقات، ورودِ این مباحث در نزاع‌های سیاسی و اجتماعی و فضاهای مرتبط با قدرت – به معنی عام کلمه – است. مثلا قوّت و قدرت من، از قوت و قدرت فلان نظریه و فکر ناشی می‌شود و هر مقدار آن نظریه، حجیم‌تر و بزرگ‌تر باشد می‌توانم برای آن نظریه، حمایت‌هایی را تامین کنم و از این طریق، حمایت‌هایی را برای خودم فراهم نمایم. وقتی شما یک شیء را بزرگ و حجیم می‌کنید و ده‌ها مساله را به آن اضافه و محلق می‌نمایید دیگر به راحتی نمی‌توان اصل نظریه را نقد کرد؛ زیرا شخص منتقد، ابتدا سعی خواهد کرد آن زوائد و ملحقات را بفهمد سپس مشغول نقد همان زوائدی می‌شود که شما به نظریه‌ی اصلی اضافه کردید. این، همان روشی است که امروزه به کار می‌گیرند و مثلا به شما می‌گویند «اجازه‌ی نقد این روایت را – مثلا – نمی‌دهیم هر چند آن نقد، صحیح باشد». و دلیل جلوگیری از نقد آن روایت، پرهیز از پاره شدن نخ و پخش شدنِ دانه‌های تسبیح (و از بین رفتنِ سامانِ فلان منظومه‌ی فکری) است؛ چون نقد این روایت باعث از بین رفتن آن منظومه و ایجاد حالت شک و تردید خواهد شد و موجب سرازیر شدنِ سیل نقدها به سویِ تعداد بیشتری از افکار و نظریات می‌گردد. همین مسائل، باعث می‌شود آدمی نسبت به حمایت از اعتقادات خود حریص شود آنهم به وسیله‌ی بزرگ‌نمایی و حجیم نمودن این اعتقادات به صورت مبالغه آمیز و بیش از حالت عادی و نیز تحریم تفکر درباره‌ی این اعتقادات به دلیل هراس از نقد آنها؛ این گونه است که یک نظریه‌ی اعتقادی در زمره‌ی محرمات نظری و فکری قرار می‌گیرد. همچنین بدین‌گونه، نگرانی نسبت به هویت مذهبی – که در زمان ما وجود دارد – تبدیل به عامل مساعدی می‌شود برای اغراق کردن در این افکار مذهبی. کسی که نسبت به مساله‌ای نگران است سعی می‌کند آن مساله را فراتر از حالت عادی و طبیعی‌اش جلوه دهد تا دیگران را به حمایت از آن و نیز اعطای چیزهای گرانبها و نفیس برای آن وادار کند.
  2. از دیگر عوامل، احادیث شریفه است. تا زمانی که یک تصمیم تاریخی و جسورانه برای بررسی انتقادی سند و متن احادیثِ کلامی نگیریم – دقیقا همانگونه که با احادیث فقهی برخورد می‌کنیم – در میان احادیثی گرفتار می‌شویم که مشخص نیست از ائمه علیهم السلام صادر شده‌اند و تا زمانی که تصمیم بر کنار گذاشتنِ حتی یک حدیث را – هر قدر هم که ضعیف باشد – نداشته باشیم ظهورات آیات قرآنی از بین خواهد رفت بدون اینکه پلک ما تکان بخورد.

لازم است طرح و برنامه‌ای برای تجمیع تمام احادیث کلامی – که به روایات معارفی نیز معروف هستند – داشته باشیم و تک تک آنها را بررسی کرده و مصادر و منابع آنها را واکاوی نموده و تمامی اَشکال آنها را از نظر گذرانده و سندهای آنها را تبیین کنیم و این سندها و راویان آنها را با روشی علمی مورد ارزیابی قرار دهیم و نیز متن این روایات را بررسی نماییم؛ همچنین باید احادیث معارض را ببینیم و به تحلیل آنها بنشینیم و آنها را با هم مقایسه کنیم تا به نتایج درستی برسیم. اما روش متداول کنونی در تعامل با این روایات، به این صورت است که هر شخصی به کتاب بحار الانوار مثلا مراجعه می‌کند و سه یا چهار روایت از آن را گرفته و بدون هیچ بحث علمیِ حدیثی و متنی، یک مفهوم مرتبط با عقائد را استخراج کرده و تعمیم می‌دهد. این روش به نظر من از نظر علمی درست نیست. وقتی می‌خواهیم در سند این گونه احادیث به روشی علمی مناقشه کنیم – با همان روشی که خود این اشخاص در روایات غیر اعتقادی به کار می‌برند – بهانه‌ها و تکلّف‌ها و تاویل‌ها، همچون سیل سرازیر می‌شوند که انتها هم ندارند! در آنجا می‌بینی کسی می‌گوید:«اگر از این قواعد علمی استفاده کنیم دیگر چیزی برای ما در عقائد باقی نمی‌ماند»!! این، خطرناک ترین سخنی است که می‌شنویم. آیا این سخن، اعتراف به غیر علمی بودن عقائد شما نیست؟ با این وصف، چگونه این عقاید را بنا نهادید و از کجا آنها را آوردید؟ من ساحت عالمان و غیر ایشان را بابت بر زبان آوردن چنین کلامی منزه می‌دانم. آیا ما ابتدا یک عقیده را تصور می‌کنیم و سپس به دنبال دلیل آن می‌رویم و یا اینکه هر عقیده را بعد از یافتن دلیلِ آن می‌پذیریم؟ پس سخنِ فوق، سخنِ درستی نیست؛ بلکه اکثر روش‌های سخت گیرانه‌ی نقد سندِ در نزد شیعیان امامی، منظومه‌ی عقائدی را از بین نمی‌برند؛ البته این روش‌ها برخی از مسائلی را که اصرار داریم به عنوان یک اصل اعتقادی بپذیریم – در حالی که نهایتا یکی از فروعات اعتقادی است – از بین می‌برد.

چگونه است که «استبراء از بول و تطهیر محل خروج بول و غائط»، از جمله اموری است که باید روایات آنها را با نهایت دقت و حرص، مورد نقد و ارزیابی و تحلیل قرار دارد و اگر کسی این کارها را نکند گرفتار فتوای به غیر علم می‌شود و جزای او، جهنم است ولی درباره‌ی روایات مرتبط با مفاهیم اعتقادی می‌توان با تساهل برخورد کرد و به هر روایتی که درباره‌ی این مفاهیم برخورد کنیم باب احتمالات را در باره‌ی معنای آن می‌گشاییم و به صحت احتمال آن اکتفا می‌کنیم آنهم با این استدلال که وقتی درباره‌ی اهل بیت علیهم‌السلام سخن می‌گوییم نیازی به بحث و تحقیق نیست؟

یکی از علمای مورخ و البته معاصر ما در شهر مقدس قم، در پاسخ به سوالی درباره‌ی سریال مختار – و اینکه آیا مطابق با حقائق تاریخی است یا خیر؟ – گفت: «در این سریال، مشکلات زیادی وجود دارد ولی چون برای اهل بیت و به نفع این بزرگواران ساخته شده است اشکالی ندارد»! این سخن، بدین معناست که هر نقد علمی، وقتی به امور مرتبط با فضای حماسی مذهبی می‌رسد باید کنار گذاشته شود. وقتی مردم چنین رویکردی را می‌بینند و چنین چیزهایی را می‌شنوند جرأت پیدا می‌کنند هر مفهوم عقائدی جدیدی را خلق کنند و یا حتی برخی مفاهیم اعتقادی را حذف کنند به شرط اینکه این حذف‌ها و اضافه ها، به نفع اهل بیت علیهم‌السلام باشد.

این همان نگرانی ما در سلامت و صحتِ معارف عقائدی و خالص بودن آنهاست. البته دیگران هم حق دارند در مقابل ما و روش تفکر ما نگران باشند.

در انتها اشاره می‌کنم که آنچه گفتم، به هیچ عنوان، حالت رایج و متداول حوزه‌های دینیِ ما نیست. بلکه یک حالت و روش موجود در این حوزه هاست و جریانی است که اعوان و انصاری در میان شیعیان دارد. ولی بیشتر علماء و جریانات دیگر در حوزه ها، موافق این رویکرد نیستند بلکه برخی از آنها در صدد مقابله با این وضعیت برآمده‌اند. به این نکته باید تذکر داده شود تا مخاطب عزیز ما، دچار یک تصور اشتباه نشود.

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 3 ص 501.

إرسال

you should login to send comment link

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36627271       عدد زيارات اليوم : 6431