حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
سوال[1]: منظور فلاسفه از قاعده «بسیط الحقیقة کل الاشیاء» چیست؟
جواب: منظور از قاعده «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیء منها» این است که فقط خداوند متعال است که از همه جهات واحد است آنهم با وحدت حقه تامّه نه وحدت عددیه. پس او، همه اشیاء است و همه اشیاء، او می باشند. نه اینکه هر شیءای به تنهایی، خداوند متعال باشد. کل اشیاء، خداوند است نه اینکه فلان شیء، خداست.
استدلالی که برای این قاعده بیان میکنند این است که خداوند متعال، بسیط است و هیچ نوعی از انواع ترکیب را مطلقا ندارد. حال اگر فرض کنیم او واجب الوجود است و فرض کنیم که او عالَم نیست در این صورت خداوند از دو جهت، مرکب خواهد شد:
- اثبات خداوند برای خداوند یعنی اثبات ذات برای او
- نفی عالَم از او
این ترکیب هر چند یک ترکیب عقلی است ولی از واقعیت خارجی حکایت میکند. هر چیزی که از «ذات خود» و «سلب دیگری از ذاتش» ترکیب شده باشد مرکب است و جهتی از ترکیب را دارد. هر کدام از ما، از یک جهت سلب و از یک جهت ایجاب، ترکیب شدهایم. جهت ایجابی، همان اثبات ذات برای خود است. جهت سلبی، همان نفی دیگری از خود است. خداوند هیچ ترکیبی ندارد و به همین دلیل باید هیچ غیری نداشته باشد تا بسیط باشد.
البته معنای نفی غیر این نیست که خداوند، درخت و سنگ و … است؛ بلکه بدین معناست که تنها وجودی که عالَم می شناسد خداوند متعال است؛ زیرا درخت بودن و سنگ بودن و … وجود نیستند بلکه ماهیات اعتباری هستند. به همین دلیل نظریه «بسیط الحقیقة» ارتباط وثیقی به نظریه «اصالة الوجود» دارد.
ملاصدرا به شدت از این قاعده فلسفی دفاع می کند و معتقد است کسی غیر از او و ارسطو، این قاعده را نفهمیده است. البته این قاعده در عبارات فلاسفه موجود است و تفاوت ملاصدرا با آنها در این است که وی برای ثبیت آن تلاش کرد و در مباحث فلسفی به آن اهتمام ورزید. این قاعده، وحدت وجود را در معنای خاصی، ثابت می کند و الله العالم.
[1] اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع ج 1ص 144