• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
توجیه نظریه‌ی عصمت بعد از اکمال دین توسط پیامبر «ص» 2020-12-30 2021-01-01 0 1134

توجیه نظریه‌ی عصمت بعد از اکمال دین توسط پیامبر «ص»

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: اگر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تمام احکام را بیان کرده پس چرا شیعه، قائل به عصمت ائمه شده است و آنها را به این شیوه‌ی غریب و نامانوس تقدیس می‌کند در حالی که علم آنها منحصر در تطبیق احکام بر موضوعات است؟ دقیقا مانند کاری که هر عالمی در عملیات استنباط می‌کند؟ چرا شیعیان کمی واقع گرا نیستند و از این تصورات وهمی نسبت به ائمه علیهم‌السلام دست نمی‌کشند؟

جواب: البته بین بیان آن دسته از احکام شرعی که پیامبر بیان نکرده از یک سو و عصمت ائمه علیهم السلام از سوی دیگر، هیچ ملازمه‌ی قهری وجود ندارد تا بگوییم اگر بیان تاسیسی احکام[2] منتفی شد عصمت نیز منتفی خواهد شد. برخی از عالمان شیعی، حق تشریع احکام جدید که توسط پیامبر (ص) بیان نشده را برای امامان قبول ندارند – این مساله را که درست هم هست به صورت مفصل در کتاب «حجیة السنة فی الفکر الاسلامی» بحث کردیم[3] – در عین حال همین علمای امامیه که برای ائمه علیهم‌السلام حق تشریع قائل نیستند ایشان را معصوم می‌دانند؛ زیرا نظریه‌ی عصمت، فقط مرتبط با بیان احکام جدید نیست. قائلین به نظریه‌ی عصمت، همانطور که به عصمت ائمه علیهم‌السلام در بیان احکام جدید نیاز دارند باز هم به عصمت ایشان در شرح احکامی که توسط پیامبر (ص) بیان شده و زدودن ابهاماتی که با مرور زمان به وجود آمده نیز نیاز دارند؛ همانطور که به عصمت ائمه علیهم‌السلام در تطبیق احکام بر موضوعات‌شان و شرح احکام عام و تطبیق آنها بر موارد و مصادیقِ متعدد، محتاج هستند.

امام علیه‌السلام حکمی که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله صادر شده را می‌گیرد و پس از دو قرن و نیم مثلا، به شرح و تطبیق آن بر مصادیق زمانی متعددی، می‌پردازد و جلوی هر تفسیر خطا از این حکم را (که ممکن است به دلیل گذشت زمان، به وجود آمده باشد) می‌گیرد و به سوالات پیرامون این حکم – درباره‌ی شرح یا نقد و یا تفصیل آن – جواب می‌دهد. تمام اینها بدین معنی است که نظریه‌ی عصمت در نزد قائلین به آن،اختصاصی به تاسیس احکام جدید ندارد؛ چه بسا برخی از انبیاء علیهم‌السلام احکام جدیدی (که پیامبران پیشین نگفته اند) نیاورد؛ بلکه احکام پیامبران سابق را برای هدایت مردم به سوی حق بیان کند.

حتی پیروان نظریه‌ی عصمت، بیش از این را می‌گویند و مساله‌ی عصمت را مختص به بیان احکام نمی‌دانند بلکه سلوک عملی و اداری معصوم را نیز مشمول این نظریه می‌دانند. اینان معتقدند حضورِ معصوم در رأس جامعه‌ی اسلامی – آنهم نزدیک به سه قرن[4] – برای تعمیق و نهادینه کردنِ مفاهیم اسلامی در عرصه‌ی اجرا و تطبیق و نیز هدایت جامعه اسلامی به سوی تکامل لازم است. تکامل، فقط با بیانِ مفاهیم حاصل نمی‌شود بلکه نیازمند مدیریتِ تطبیقِ این مفاهیم در زندگی نیز هست و به هر میزان که اداره و مدیریتِ جامعه، معصوم باشد فرآیند تکاملِ جامعه نیز بهتر و سریعتر خواهد بود.

اینجاست که مشخص می‌شود اهل بیت علیهم‌السلام – از دیدگاه قائلین به عصمت ایشان – از سازوکارِ اجتهاد همچون سایر فقها استفاده نمی‌کردند؛ بلکه ایشان، دین را از مصادر اصلی‌اش به گونه‌ای می‌فهمیدند که خطایی نداشت؛ امامان شیعه، جامعه‌ی خویش را همچون بقیه‌ی حاکمان، مدیریت نمی‌کردند بلکه شیوه‌ی مدیریتی آنها متقن و به دور از خطا بود. لذا به صرفِ اینکه ایشان برای فهم دین، به کتاب و سنت روی می‌آورند بدین معنی نیست که آنها نیز از هر جهت همچون سایر مجتهدین هستند.

آنچه گذشت در رابطه با اصلِ عصمت بود و واجب است بدانیم کسانی که پیامبران و نیز ائمه علیهم‌السلام را قبول دارند نسبت به درجه‌ی عصمت اینان، اتفاق نظر ندارند. هر چند عصمت در تبلیغ از جمله مسائل مورد اتفاق است ولی رویکردهای کلامیِ متعددی وجود دارند که برخی از آنها، عصمت را فراتر از عرصه‌ی تبلیغ دین معرفی می‌کنند و برخی هم محدوده‌ی عصمت را تقلیل می‌دهند. می‌توان به کتابهای کلامی – به ویژه کتابهای کلامی قدیمی – در این باره رجوع کرد.

مثلا همه در مساله‌ی سهو معصومین علیهم‌السلام – مخصوصا در امور غیر شرعی همچون مسائل خارجی – اتفاق نظر ندارند. حتی برخی مانند شیخ صدوق (381 ه ق) قائل به امکان سهو معصوم علیه السلام و بلکه وقوع آن می‌شود. همچنین در رابطه با مساله‌ی خطای معصوم در مسائلی که ارتباطی با دین ندارد اتفاق نظر نیست؛ مانند پرتاب تیر و نخوردن به هدف توسط امام معصوم. برخی عصمت را شامل این محدوده از افعال معصوم علیه السلام نمی‌دانند. باید عرصه و محدوده‌ی عصمت را به شکل دقیقی مشخص کرد.

حتی برخی از معاصرین، معتقدند عصمت، امری نسبی است به این معنی که زندگی هر یک از انبیاء و ائمه علیهم‌السلام نسبت به زندگی مردم، گناه کمتری دارد. به عبارت دیگر، معصومین علیهم‌السلام نسبت به مردم، کم گناه تر هستند نه اینکه به هیچ عنوان گناهی از آنان سر نمی‌زند. گروهی دیگر نیز معتقدند ائمه علیهم‌السلام ضرورتا در هر فعلی از افعال جزئی که انجام می‌دهند معصوم نیستند بلکه در سیره‌ی عمومی و آنچه به عنوان روش و منش خود انجام می‌دهند معصوم هستند. این گروه، نظریه خود را بهترین نظریه در تفسیر نصوص قرآنی و حدیثی‌ای می‌دانند که برخی از خطاها و ذنوب را به انبیا و ائمه علیهم‌السلام نسبت می‌دهند و با این تفسیر، خود را از شر تاویلات ناخوشایندی که بر این نصوص تحمیل می‌شود می‌رهانند. می‌توانید با رجوع به اکثر کتب کلامی، این رویکردها و تفاصیل را در جای خود مشاهده کنید.

همچنین حدود و ثغورِ این مساله، متاثر از موضوعات دیگری نیز می‌باشد؛ موضوعاتی همچون علم ائمه علیهم‌السلام به امور غیبی، ولایت تکوینی، خلقت ایشان قبل از خلق عالَم، نظریه‌ی خلقت نوری ایشان، مساله وجود لاهوتی و ناسوتی ایشان و قضایای دیگری که حتی در بینِ قائلین به عصمت ائمه علیهم السلام نیز مورد اختلاف است.

در انتها خوب است به این مساله نیز اشاره کنیم که موضوع عصمت، به تدریج و به مرور زمان، تبدیل به یکی از موضوعات بیشماری شده که عموما تفکر درباره‌ی آنها در فضای اسلامی، ممنوع است؛ این در حالی است که در قرنهای ابتدایی، مساله‌ی عصمت، یک موضوع مورد بحث و بسیار اختلافی بین مسلمانان بود. در حال حاضر هیچ کسی نمی‌تواند از مواردی صحبت کند که منافات با عصمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و نیز امام علیه السلام دارد ولو اینکه دیدگاهش، محدود باشد. به نظر من، این حالت – یعنی حرمت تفکر در چنین موضوعاتی – مخالف با فتح باب اجتهاد در علم کلام است. پرونده اینگونه موضوعات باید در نزد متخصصین و علمای تیزبینِ علم کلام – تا زمانی که فرآیند تولید نظریات جدید و افکار انتقادی پیرامون آنها ادامه دارد – پیوسته باز باشد. نباید از این موضوع – عصمت امام – غفلت کرد و آن را جزو خطوط قرمز قرار داد و آن را از دسترس اذهان اهالی فکر و اندیشه و متخصصان نقّاد خارج کرد. البته این حالت، اختصاصی به مساله‌ی عصمت امام علیه السلام ندارد بلکه شامل عصمت انبیاء و عدالت صحابه نیز می‌شود.

نتیجه‌ی آنچه گفتیم – همانگونه که در «رسالة سلام مذهبی» متذکر شده ام[5] – این است که به دانشمندان علم کلام و علمای مباحث عقیدتی و متخصصین این مباحث، مصونیت و امنیتی داده شود تا بتوانند در رابطه با این مسائل و امثالِ آنها، با هم اختلاف نظر داشته باشند؛ نه اینکه فضایی بسته و خوفناک و سرکوب گر به وجود آوریم که هر گاه، اهالی فکر و اندیشه و متخصصان علم کلام در این موضوعات، به نتایجی خلافِ نظر رایج برسند بر علیهِ آنها، نفرت اجتماعی و دینی، روا داریم.

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 5 سوال 710.

[2] . منظور از بیان تاسیسی، بیان احکامی است که توسط پیامبر بیان نشده است. گویا سوال کننده می‌پندارد که اگر تمام احکام، توسط پیامبر ارائه شده، دیگر لازم نیست قائل به عصمت امامان شویم و وقتی می‌توان صحبت از عصمت ائمه کرد که بیان برخی از احکام به ایشان واگذار شده باشد. (مترجم)

[3] حب الله, حجیة السنة فی الفکر الاسلامی, 517 و 569.

[4] . پیامبر نیز، ملحق به عصر ائمه علیهم السلام محسوب می‌شود.

[5] حب الله, رسالة سلام مذهبی, 154 الی 157.

إرسال

you should login to send comment link

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36680985       عدد زيارات اليوم : 4877