• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
تناولِ غذای مومن و منعِ پزشکی از انتقالِ امراض 2021-11-18 2021-11-18 0 846

تناولِ غذای مومن و منعِ پزشکی از انتقالِ امراض

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]:در کتاب وسائل الشیعه و چه بسا در دیگر کتب حدیثی، قسمتی وجود دارد تحت عنوان «استحباب الشرب من سور المومن تبرکا».[2] در ذیل این عنوان، مجموعه روایاتی ذکر شده مانند این حدیث از عبدالله بن سنان که می‌گوید امام صادق علیه السلام فرمود:«فی سور المومن شفاء من سبعین داء».[3] و یا روایتی از محمد بن اسماعیل به صورت مرفوع که در آن چنین آمده است:«من شرب سور المومن تبرکا به خلق الله بینهما ملکا یستغفر لهما حتی تقوم الساعة»[4]. در حدیثِ «اربعمائة» چنین آمده است:«سور المومن شفاء».[5] سوال من این است که این احادیث تا چه میزان – از نظر سندی و متنی – صحیح هستند؟ آیا مضمونِ اینها با علومِ پزشکی نوین، در تعارض نیست؟ حتی در روایاتِ دیگری، بر دوری و اجتناب از هر آنچه که – حتی به صورت احتمالی – باعث بیماری می‌شود تاکید شده است. برخی می‌گویند اگر دین، از دمیدن در طعام و نوشیدنی‌ها نهی می‌کند[6] پس چگونه استفاده از باقیمانده‌ی نوشیدنیِ یک مومن را مستحب می‌داند در حالی که نمی‌دانیم آن مومن، مریض است یا نه؟! تنها چیزی که از وی می‌دانیم این است که مومن است. اگر این روایات، صحیح باشند و با علمِ قطعی نیز در تعارض نباشند سوال دیگری مطرح می‌شود و آن اینکه منظور از مومن در این روایات، چه کسی است؟ آیا صفات و و ویژگی‌هایی دارد که در روایاتِ ذکر نشده باشد؟ مانند نظافت و … ؟

جواب: روایاتِ مرتبط با این موضوع، به شکل زیر است:

  1. روایتی صحیح[7] از عبدالله بن سنان از امام صادق که می‌فرماید:«فِي سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ‏ سَبْعِينَ‏ دَاءً».[8] مهمترین روایت در این موضوع، همین روایت است که بر اساس آن، علماء فتوی داده‌اند نوشیدن و تناولِ باقیمانده‌ی غذا و نوشیدنی مومن، مستحب است.
  2. روایتی است به صورتِ مرفوع[9] از محمد بن اسماعیل که البته «مضمره»[10] است:«مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ رَفَعَهُ قَالَ: مَنْ شَرِبَ سُؤْرَ الْمُؤْمِنِ تَبَرُّكاً بِهِ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ بَيْنَهُمَا مَلَكاً يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ».[11] این روایت، مرسل است.[12] علاوه بر اینکه، سند این روایت به خاطرِ وجودی «السَّیَّاری» ضعیف است. علماء علم رجال، این شخص را تضعیف کرده‌اند. همچنین در این روایت، نامِ امام ذکر نشده و نمی‌دانیم از کدام امام، چنین عبارتی نقل شده است.

عین این حدیث در کتابِ «الاختصاص» – که منسوب به شیخ مفید است – بدین صورت آمده:

قال رسول الله صلی الله علیه و علی آله و سلم: «مَنْ شَرِبَ مِن سُؤْرَ أخیهِ تَبَرُّكاً بِهِ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ بَيْنَهُمَا مَلَكاً يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ».

حدیثِ فوق که طبقِ نقلِ «الاختصاص» منسوب به پیامبر می‌باشد کلاً فاقد سند است.

  1. در حدیثِ «اربعمائة» چنین آمده است: «سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ».[13] حدیث «اربعمائة» سند ندارد. با وجودِ این، برخی از علماء آن را قبول می‌کنند.
  2. «جعفر بن محمد مستغفری» در کتاب «طب النبی» ذکر می‌کند:«قَالَ ص‏ مِنَ‏ التَّوَاضُعِ‏ أَنْ‏ يَشْرَبَ‏ الرَّجُلُ مِنْ سُؤْرِ أَخِيهِ الْمُؤْمِن‏».[14] هیچ سندی برای این حدیث، ذکر نشده است.[15]

اینها، روایاتی است که درباره‌ی موضوعِ مورد نظر شما وارد شده و در کتاب هایی همچون تفصیل وسائل الشیعة و مستدرک الوسائل و … – نگاشته‌ی شیخ حر عاملی و محدث نوری و … – ذکر شده است. برخی از علماء اهل سنت، احادیثِ «سُؤْرِ الْمُؤْمِن‏» را جعلی می‌دانند و یا آن را از احادیثی می‌دانند که مشهور شده ولی اصل و ریشه‌ای ندارند.

فقهاءِ امامیه، به صورت مطلق، حکم به استحباب داده‌اند. ولی آیة الله سیستانی در فتوای خود، قیدی را ذکر می‌کند:«اما درباره‌ی مومن، ظاهرا تناولِ باقی مانده‌ی غذای او، مستحب است؛ البته ممکن است عنوانی دیگر بر این کار، منطبق شود که خلافِ این استحباب را نتیجه دهد».[16] گویا ایشان متوجه مساله‌ی سرایتِ بیماری و مواردی از این نوع بوده و لذا قید فوق را ذکر کرده که مرجع آن به این بر می‌گردد که اگر عنوانِ دیگری بر تناول سُؤْرِ مُؤْمِن‏ صدق کرد ممکن است استحبابِ آن و یا حتی جوازِ آن، به طور کلی، ساقط شود. طبق فرض، نتیجه‌ی این فتوی بدین صورت خواهد بود که استفاده و تناول از سُؤْرِ مُؤْمِن‏ – یعنی باقی مانده‌ی غذای مومن – مستحب است مشروط به اینکه چنین کاری، طبق توصیه‌های اکیدِ پزشکی – به هر دلیلی – ممنوع نباشد.

برای ارزیابی مساله‌ی «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» می‌توان برخی از نکات را ذکر کرد:

  1. قطع نظر از آنچه در ادامه خواهد آمد باید به این نکته اشاره کنم کسانی که حجیتِ خبر واحد ثقه را قبول دارند با استناد به روایتِ صحیحِ عبدالله بن سنان، اکل و شرب سُؤْرِ مُؤْمِن‏ را مستحب می‌دانند. این روایت در نزد آنها معتبر بوده و به وسیله‌ی روایاتی دیگر نیز تایید می‌شود هر چند قسمتِ طبیِ این روایات[17] ممکن است مشمولِ ادله‌ی حجیت خبر واحد نشود؛ زیرا مساله‌ی حجیت – همانطور که برخی از علماء علم اصول گفته اند – مختص به عرصه‌ی تنجیز و تعذیر است و خبرِ طبی، اثرِ عملی ندارد تا صلاحیت برای تنجیز و تعذیر داشته باشد. همچنین کسانی که قاعده‌ی تسامح در ادله‌ی سنن را قبول دارند می‌توانند به روایاتِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» عمل کنند ولو اینکه همه‌ی آنها از نظر سندی، ضعیف باشند. اما کسانی که فقط روایات اطمینانی[18] را حجت و معتبر می‌دانند – که صحیح هم همین است – در این صورت، با توجه به اینکه روایاتِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» فاقد سند هستند – هر چند در میانِ آنها یک روایت صحیح هم یافت می‌شود – و با توجه به تعداد کمِ آنها، به سختی می‌توان علم یا اطمینان به صدورِ آنها پیدا کرد. لذا بر اساس این مبنی، تا زمانی که علم به صدورِ روایاتِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» نداشته باشیم این روایات، حجت و معتبر نخواهند بود؛ این روایات، در هیچ کدام از کتب اربعه[19] وجود ندارند و در نزد اهل سنت نیز، مورد قبول و اعتماد نیستند. کسی که علم به صدورِ این روایات پیدا کند می‌تواند ادعا نماید این روایات در نزد او، حجت و معتبر هستند. اما به نظر می‌رسد از نظر علمی، خیلی سخت و دشوار است که نسبت به صدورِ این روایات – با این وضعیتی که دارند – علم و اطمینان پیدا کنیم؛ روایاتی که در میانِ آنها، فقط یک روایتِ صحیح – از نظر سندی – وجود دارد و بقیه‌ی آنها – که نهایتا سه روایت بیشتر نیستند – از نظر سندی، به شدت مشکل دارند و مرسل هستند. در سندِ یکی از این روایات، شخصی وجود دارد که متهم به وضع و جعلِ حدیث و کذب می‌باشد. به همین دلیل، من شخصا در چنین مواردی، به این مقدارِ کم از روایات – که مویدی هم برای آن یافت نمی‌شود – استناد نمی‌کنم. این ایراد، فارغ از اشکالاتی است که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد. البته این شیوه‌ی من در تعامل با روایات، احتمالا از سوی بیشتر افراد، عجیب و نادر تلقی شود و مورد قبول نباشد.
  2. برای این احادیث، می‌توان چندین تفسیر احتمالی ذکر نمود:

تفسیر اول: که یک تفسیرِ معنوی است بدین صورت که روایاتِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» را به شفاء روحی تفسیر کنیم. مثلا بگوییم تناولِ باقی مانده‌ی غذای مومن، ارتباطِ روحی بین مومنین را تقویت می‌کند و تواضع بیشتری را به ارمغان می‌آورد و … . لذا منظور از بیماری در این عبارت که«سُؤْرِ مُؤْمِن‏ شفای هفتاد بیماری است»، بیماری‌های بدنی نیست بلکه مقصود، بیماری‌های روحی مانند تکبر و دوری از برادران ایمانی و معاشرتِ کم با آنها و … است. شاید یکی از مویداتِ این تفسیر، تعابیری باشد که در برخی از روایاتِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» آمده است؛ روایاتی که در آنها اشاره به تواضع و یا استغفار ملائکه – به خاطرِ تبرک جستن به «سُؤْر برادر مومن» – شده است. با این توضیح، می‌توان گفت این احادیث، ناظر به بُعدِ معنوی و ارتباطی بین مومنین است نه بُعدِ مادی.

در صورتِ صحیح بودنِ این تفسیر، ممکن است ادعا شود اصلِ موضوعِ مطرح در این روایات، ثابت نمی‌کند که «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» بهداشتی است؛ بلکه پیش فرضِ این روایات، عدمِ وجود مشکلِ بهداشتی – در رتبه‌ی قبل از تناول و شربِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» – است؛ نه اینکه از عدمِ وجودِ چنین مشکلی، خبر دهند تا با داده‌ها و اطلاعات و راهنمایی‌های پزشکی در تعارض باشد. لذا اگر علم پزشکی در جایی تشخیص دهد که مثلا این کار – در اینجا یا هر جای دیگر – ضرر دارد و یا اینکه اجتناب نکردن از آن، مضر است در اینجا لازم است و یا خوب است از انجامِ آن – مثلا خوردنِ سُؤْرِ مُؤْمِن‏ – اجتناب نمود؛ این اجتناب از «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» هم به خاطرِ ملاحظه‌ی جهت دیگری – مثلا توصیه‌های پزشکی – است.

بنا بر این تفسیر، بین این احادیث از یک سو و توصیه‌های علمی از سوی دیگر، تعارضی نخواهد بود؛ زیرا این احادیث گویا چنین می‌گویند: در هر جایی که نوشیدن و خوردنِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏»، ضرری – با لحاظ جوانبِ دیگر مانند پزشکی – نداشته باشد چنین کاری با توجه به تاثیر مثبتی که در حالاتِ روحی و ارتباطی دارد نیکو و پسندیده است. دقیقا مانند این است که بگویید زیارتِ مومن، مستحب است. در اینجا، استحبابِ زیارتِ مومن، ناظر به حالتی نیست که شخصِ مومن، مریض و بیمار است و ملاقاتِ با او موجب، سرایتِ بیماری‌اش می‌شود؛ و یا این استحباب، شاملِ هنگامی که راهِ منزلِ او، ناایمن است نمی‌شود؛ بلکه این استحباب، ناظر به حالتی است که از جهاتِ دیگر، محذوری در این ملاقات و زیارت نباشد.

البته اگر همیشه و یا غالبا، نوشیدن و خوردنِ باقی مانده‌ی غذای مومن، منجر به بیماری و ضررهای بهداشتی – که مهم و قابل توجه است – شود می‌توان بر این حدیث، ایراد گرفت. اما فقط به خاطرِ احتمالِ ضرر – حتی ضرر ساده – آنهم به اندازه‌ی یک در هزار، نمی‌توان بر این حدیث ایراد گرفت و این مقدار احتمال، نمی‌تواند یک توجیهِ عقلی مناسب برای لزومِ ترک و اجتناب از این کار و رها کردنِ مصالح معنویِ این رفتار باشد.

البته قبل از بیانِ این مطالب و کلا سخن گفتن درباره‌ی این حدیث، باید علم جدید برای ما مشخص کند بروز ضررِ قابل اعتنا به خاطر انجام چنین کاری در حالاتِ عادی تا چه میزان، احتمال دارد؛ منظور از حالات عادی، حالاتی است که نه می‌دانیم و نه احتمال قوی می‌دهیم که طرف مقابل، مرض مُسری دارد و یا حالتِ عمومیِ وی – از نظر بهداشتی – جالب نیست و به طور کلی نباید به وی زیاد نزدیک شد. علم جدید باید میزانِ این احتمالات را برای ما مشخص کند تا بر اساس آنها، بتوانیم نتایجِ روحیِ خوب و پسندیده‌ای را که از این کار عائد ما می‌شود با نتایج بهداشتی بدی که بدنِ ما گرفتارش می‌شود بسنجیم و مقایسه کنیم و بدین وسیله، از کلی گویی و اغراق نمودن در موضوع، پرهیز نماییم.

تفسیر دوم: که تفسیری مادی و بدنی از این حدیث است. در این تفسیر گفته می‌شود این احادیث، از فوائد بهداشتیِ موجود در تناول «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» خبر می‌دهند؛ همچنین می‌گویند حالتِ عمومی و عادی به همین صورت است که تناول«سُؤْرِ مُؤْمِن‏»، فوائد بهداشتی دارد مگر در شرایط خاص که باید از این کار اجتناب کرد؛ دقیقا مانند هر حالت و وضعیتِ عمومی که احکامِ آن در شرایط خاص و استثنایی، تغییر می‌کند.

در این حالت – قطع نظر از دیدگاه طبی – ممکن است متن حدیث، نامفهوم و غیر منطقی به نظر برسد؛ زیرا این سوال به ذهن انسان می‌رسد که چه ارتباطی بین ایمان و عافیتِ بدنی برقرار است در حالی که مومن نیز مانند غیر مومن، به انواع بیماری‌ها مبتلی می‌شود؟ از طرفی، با نگاه به زندگیِ مومنان، می‌بینیم که آنها برخوردار از یک زندگیِ بهداشتیِ خاص و ویژه – آنهم فقط به خاطرِ مومن بودنشان و قطع نظر از ویژگی‌های دیگر – نیستند. لذا اگر صفات و ویژگی‌های دیگری – همچون رعایت جوانب بهداشتی و نظافت و … توسط مومن – را به این روایات، اضافه نکنیم و از سوی دیگر، میزانِ علم و یا احتمالی را که نسبت به وجود ضرر در چنین رفتاری داریم لحاظ نماییم در این صورت، مضمونِ این روایات، دور از منطق و واقعیت به نظر می‌رسد. باید توجه داشته باشیم که بین دو گزاره‌ی زیر، تفاوت است:

  1. «تناولِ باقی مانده‌ی غذایی کسی که از نظر بهداشتی، مشکلی ندارد و نظافت و بهداشت را رعایت می‌کند نیکو و پسندیده است»
  2. «تناولِ باقی مانده‌ی غذای مومن، نیکو و پسندیده است».

در جمله‌ی اول، نهاد و گزاره[20] با هم متناسب هستند و به تعبیر دیگر، حکمِ «پسندیده بودنِ»، متناسب است با موضوعِ «تناولِ باقی مانده‌ی غذای کسی که چنین ویژگی هایی دارد». این گزاره، به نظر منطقی است. اما جمله دوم، به نظر می‌رسد از منظرِ واقعیتِ خارجی، گزاره‌ای نامفهوم به دور از منطق بوده و حتی تاکیدش بر خصوصیتِ ایمان در موضوعِ آن گزاره، غیر واقعی است. همین نکات، باعث می‌شود این احادیث، غامض و مشکل به نظر آیند. در واقع مانند این است که بگویید:«به منظور حفظِ سلامتی از خطر مرگ، سوارِ هواپیماهایی شوید که خلبانِ آنها مسلمان است»! واقعا چه ارتباطی بین مسلمان بودنِ خلبان و سلامت مسافرین وجود دارد؟ مگر اینکه فرض کنیم مقصودِ این عبارت – مثلا – تقویتِ ناوگانِ هوایی در کشورهای اسلامی است که چنین چیزی در واقع، ما را به سویِ بُعدِ معنوی قضیه راهنمایی می‌کند نه بُعدِ مادی. به این مساله خوب دقت کنید.

البته ممکن است کسی بگوید علمِ همه‌ی اشیاء و وقایع، در نزد خداوند متعال است و کسی هم ثابت نکرده که «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» – به جز در موارد نادر – مضر است؛ مخصوصا اگر بپذیریم که شفاء بودنِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» در صورتی است که شخص، باقی مانده‌ی غذای مومن را به نیتِ اینکه «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» است بخورد و بیاشامد.

تفسیر سوم: در تفسیر سوم گفته می‌شود این روایات، ناظر به جنبه‌ی بهداشتی قضیه نیست. شاهد این مطلب هم این است که روایاتِ «الآسار»[21] بر دو نوع هستند: برخی از آنها درباره‌ی حیوانات است و برخی هم درباره‌ی انسان. اما روایاتی که درباره‌ی انسان است نیز اقسامی دارد:برخی از آنها متعلق به عنوانِ «مومن» است و برخی دیگر متعلق به غیرِ این عنوان می‌باشد. حال اگر به روایاتی نگاه کنیم که درباره‌ی باقی مانده‌ی غذای انسان سخن می‌گوید چه بسا به این نتیجه برسیم که مقصود از صفتِ مومن در این روایات، کسی باشد که نسبت به طهارتِ غذای او – و عدم وجود نجاست در آن غذا – مطمئن هستیم؛ در مقابلِ کافر که گاهی شراب می‌خورد و گاهی گوشت خوک و یا مردار … را استفاده می‌کند. لذا شاید این احادیث، ما را به احتیاط در مورد نجاست و … فرامی‌خواند و به همین دلیل است که درباره‌ی زنِ حائض و یا کسی که جنب است چنین آمده که از باقیمانده‌ی آبی که خورده‌اند وضو نگیرید مگر اینکه نسبت به آنها ایمن باشید؛[22] به نظر می‌رسد منظور از قیدِ «ایمن بودن» در این نصوص، همان اجتناب از نجاست و رعایتِ طهارتی می‌باشد که در آنجا مطرح شده است. گویا این نصوص دینی، می‌خواهند بگویند:

«از باقیمانده‌ی غذا و نوشیدنی‌های کسانی که در طعام و وسائلِ پیرامون‌شان،[23] مراعاتِ طهارت و نجاست را نمی‌کنند اجتناب کنید».

گویا این روایات، در صدد انتقال این معنی هستند؛ مخصوصا اگر مفهومِ «سُؤْر» را تعمیم داده و آن را شاملِ تمام چیزهایی بدانیم که با جسم انسان و یا حیوان در تماس است – که برخی، چنین نظری دارند – نه اینکه این مفهوم را مختص به مایعاتی بدانیم که با دهانِ انسان در تماس است. اما باقیمانده‌ی غذا و نوشیدنی‌های مومنین، از این جهت – یعنی رعایت طهارت و نجاست – مورد اطمینان است. لذا نگاهِ مطرح در این روایات یک نگاهِ غالبی است؛ به همین دلیل، اگر بفهمیم یک مومن، در مساله‌ی طهارت و نجاست، اهل مراعات نیست باید از باقیمانده‌ی غذا و نوشیدنی هایش، اجتناب کنیم همانطور که درباره‌ی زن حائض و جنب – ولو اینکه مومن باشند – آمده است.

اما این تفسیر، برای ما این مساله را واضح نمی‌کند که چرا تا این حد، بر «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» تاکید شده است؟ اگر روایت، در صدد تجویزِ استفاده از «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» بود تفسیر سوم با توجه به تحلیل فوق، قابل فهم بود؛ اما این روایات، ما را تشویق و ترغیب به تناولِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» می‌کند و حتی فوائدی را برای آن برمی شمارد و  این، چیزی نیست که تحلیل فوق، بتواند جوابگوی چراییِ آن باشد.

تفسیر چهارم: در این تفسیر، حدیث اول – که سند صحیحی داشت – و حدیث سوم را می‌پذیریم و دو حدیث دیگر را کنار می‌گذاریم؛ زیرا سندِ آنها واقعا ضعیف است. سپس می‌گوییم این دو حدیث – یعنی حدیث اول و سوم – از شرب و یا تناولِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» سخن نمی‌گویند؛ بلکه درباره‌ی شفا بودنِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» صحبت می‌کنند. و اگر به روایاتِ «الآسار» توجه کنیم می‌بینیم که این روایات، بر دو قسم هستند: یک قسم از آنها مُتَعَرِّضِ شربِ «سُؤْرِ حیوان یا انسان» می‌شوند و قسم دیگر، متعرضِ وضو گرفتن با «سُؤْر»[24] می‌شوند. از سوی دیگر، روایاتِ مربوط به «سُؤْرِ زنِ حائض» بر مساله‌ی وضو – و نه نوشیدن از آن – بسیار تاکید می‌کند و نیز سوالاتِ برخی از افراد، پیرامونِ وضو گرفتن از «سُؤْر‏» است نه نوشیدن از آن.

با این وصف ممکن است گفته شود منظور این حدیث،ضرورتا شرب از «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» نیست؛ بلکه شاید منظورش، وضو گرفتن از هر چیزی باشد که با بدن مومن، تماس داشته و یا اینکه مقصودش، وضو گرفتن از آبی باشد که مومن نوشیده و مقداری از آن باقی مانده است. درمان بیماریها به وسیله‌ی چیزهایی که خوردنی یا نوشیدنی نیست امر رایجی است مانند درمان به وسیله‌ی گل ارمنی و … که از قدیم الایام و در زمانِ نص، شایع بود. لذا این حدیث ارتباطی به اِشکالِ پزشکیِ مورد نظر – البته در صورت اثباتِ چنین اشکالی – ندارد؛ چون این حدیث، اطلاق نداشته و لذا ممکن است معنای آن، فقط مواردی باشد که مخالف با علم نیست و حاکی از توجهِ شریعت به دوری از امراض و … است.

این تفسیر، تفسیر معقولی است ولی به سختی می‌توان آن را به عنوان تفسیر نهایی، ارائه کرد مخصوصا با توجه به اینکه بقیه‌ی روایاتِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» – هر چند سند آنها ضعیف است – متناسب با این تفسیر نیستند.

تفسیر پنجم: این حدیث، با یک نگاه اجتماعی – و نه فردی – در صدد انتقال یک معنی است. به تعبیر دیگر این حدیث، ناظر به عرصه‌ی عمومی بوده و می‌گوید استفاده و تناولِ آنچه مردم خورده و یا آشامیده‌اند – اگر تبدیل به یک پدیده‌ی وسیع و عادت جاری از همان کودکی گردد – نوعی مناعت طبع به ارمغان می‌آورد. حال اگر چنین باشد و مقصود از قید «مومن»، عدم انجام این کار[25] با غیر مسلمان – یا به خاطر نجاستش و یا به خاطر مستحب بودن اجتناب از سُؤْرِ او – باشد در این صورت، معنای حدیث بدین صورت خواهد بود:

برای یک جامعه‌ی ایمانی، مناسب است که مومنین از یکدیگر، اجتناب نکنند؛ زیرا عدم اجتناب از یکدیگر، موجب می‌شود مناعت طبع و استحکام و مقاومتِ آنها در آن جامعه تقویت شود؛ اگر قرار است از کسی اجتناب کنند این کار را با غیر مسلمین انجام دهند؛ همان کسانی که عادتا از نجاسات یا چیزهایی مانند خمر و خوک و … دوری نمی‌کنند.

طبیعی است که این رویکرد عام، اختصاص به حالات و وضعیت‌های عادی دارد و شاملِ حالات استثنایی نمی‌شود؛ منظور از این حالات و وضعیتهای استثنایی، حالاتی است که حکمِ آنها  به وسیله‌ی یک دلیلِ دیگر، مشخص شده است مانند امراض مُسری و یا مناطقی که مردمِ آنجا، از برخی مشکلاتِ بهداشتی – که عادتا هم مُسری است – رنج می‌برند و … . می‌توان مضمونِ این روایات را بر «حالتِ غالب و رایج» و «تاییدِ یک اصلِ عامِ اجتماعی» حمل نمود.

امکان دارد این تفسیر از احادیث، تفسیر درستی باشد و من نمی‌دانم دیدگاهِ علم جدید نسبت به این تفسیر، چیست. لذا این مساله به جستجو و بحثی علمی و واقعی نیاز دارد و نباید به مطالبِ مذکور در رسانه‌های گروهی و روزنامه‌ها و مجلاتِ غیر تخصصی و نامعلوم در این رابطه اکتفا کرد؛ اما در عین حال، این تفسیر به عنوان یک احتمالِ ممکن، قابل توجه است هر چند شاهد و تاییدِ واضح و استواری بر این تفسیر، نیافتم.

همچنین شاید کسی پیدا شود و بین برخی از این احتمالاتِ تفسیری، جمع کند و مثلا جمعِ بین تفسیر اول و سوم و پنجم را ممکن بداند.

نتیجه: به نظر من، استحباب و یا شفاء بودنِ استفاده از «سُؤْرِ مُؤْمِن‏»، ثابت نیست. البته این دیدگاه من، ناشی از مبنایی است که در مساله‌ی حجیتِ احادیث، پذیرفته‌ام. اما اگر این احادیث را قبول کردیم باید – همچون آیت الله سیستانی – مضمونِ آنها را مقید به حالتی بکنیم که پای عنوانِ دیگری – که حکمی مخالف با استحباب تناولِ «سُؤْرِ مُؤْمِن‏» را ثابت کند – در میان نباشد؛ علاوه بر اینکه تفاسیرِ مختلفی هم برای این احادیث مطرح شده که به عنوان احتمال – فقط برای غنا بخشیدن به موضوع – آنها را بیان کردیم.

[1] . الاضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع ج 5 سوال 773

[2] . یعنی مستحب بودنِ تناولِ غذایِ مومن از بابِ تبرک

[3] . در پس مانده‌ی غذای مومن، شفای هفتاد نوع درد و بیماری وجود دارد.

[4] . کسی که باقیمانده‌ی غذای یک مومن را از روی تبرک، استفاده کند خداوند متعال بین او و آن مومن، فرشته ای را خلق می‌کند که تا روز قیامت برای آنها استغفار می‌کند.

[5] . باقی مانده‌ی غذای مومن، شفاء است.

[6] . که حکمت آن را ما نمی‌دانیم و چه بسا این منع، به خاطر جلوگیری از انتقالِ امراض باشد. باید به روایات مراجعه کنیم تا مطمئن شویم.

[7] . منظور از صحیح در اینجا، روایتی است که راویانِ مذکور در سندِ آن، همه از شیعیانِ اثنی عشری بوده و در کتب رجالی نیز توثیق شده باشند. (مترجم)

[8] . ترجمه‌ی این روایت، قبلا گذشت.

[9] . منظور از حدیث مرفوع در اینجا، حدیثی است که بینِ راوی و بین امام، یک یا چند راوی وجود داشته باشد که نام آنها در سند ذکر نشده است. چنین حدیثی، مرسل نیز نامیده می‌شود. (مترجم)

[10] . منظور از مضمره، روایتی است که نامِ امام در آن نیامده است و معلوم نیست آن روایت از کدام امام نقل شده است. (مترجم)

[11] . ترجمه‌ی این روایت، قبلا گذشت.

[12] . یعنی مقداری از سند، در آن ذکر نشده است. (مترجم)

[13] . باقی مانده‌ی غذای مومن، شفا است.

[14] . یکی از مصادیق تواضع، این است که انسان، باقی مانده‌ی طعامِ برادر مومن خود را تناول کند.

[15] المستغفری, طب النبی, 22.

[16] السیستانی, منهاج الصالحین, ج 1 ص 29.

[17] . یعنی آن قسمتی که سخن از شفاء بودن و دفعِ امراض دارد نه آن قسمتی که سخن از اکل و شرب است.

[18] . یعنی روایاتی که اطمینان به صدورِ آنها داریم

[19] . یعنی کتاب الکافی، التهذیب، من لایحضره الفقیه، الاستبصار

[20] . منظور همان حکم و موضوع است

[21] . جمعِ «سُؤْر» یعنی باقی مانده‌ی غذا و نوشیدنی.

[22] .یعنی اطمینان داشته باشید که در این حالاتِ خاص، طهارت و نجاست را رعایت می‌کنند.

[23] . از این جهت که با آنها در تماس هستند.

[24] . لازم به ذکر است که منظور از «سُؤْر» در روایات، بیشتر ناظر به باقی مانده‌ی آبی است که مثلا شخص دیگری یا کلا حیوان از آن نوشیده است. البته شامل غذای باقی مانده از دیگران هم می‌شود.

[25]  یعنی تناول و یا وضو با «سُؤْر» غیر مسلمان.

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 35684506       عدد زيارات اليوم : 8283