تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
سؤال[1]: از سوی برخی سکولارها شبههای به صورت تناقض مطرح میشود با این مضمون که خداوند انسانهای مومن و صالح را به بهشت وعده میدهد و در آنجا لذتهایی وجود دارد که در دنیا، حرام است؛ مانند وجود رودهایی از شراب و لذات جنسی با غلمان – پسربچههای زیبا رو – و همبستری بدون حساب با حور العین – زنان زیبارو – که قرآن و علمای دینی در وصف آنها تخصص دارند. سؤال این است که چرا یک عمل – مانند شرب خمر – در این دنیا حرام میشود و برای کسانی که آن را انجام میدهند عقاب در نظر گرفته میشود در حالی که همین حرام قرار است در آخرت، مباح باشد و بدون حساب و کتاب در اختیار مومنین قرار گیرد؟ چرا انسانهای مومن و صالح در این دنیا به وسیلهی اموری شهوانی تحریک میشوند تا در آخرت از بهشتیان باشند؟ چرا از شهوات جنسی استفاده میشود تا مومن، خداوند را اطاعت کند؟
جواب: در اینجا ملاحظاتی وجود دارد که به ذکر برخی از آنها اکتفا میکنم:
اولا این عیب یا نقص نیست که کسی را از چیزی منع کنی تا بعدا به همان چیز برسد. شما خود را در ابتدای عمر، از راحتی و آسایش منع میکنید و با جدیت و تلاش فراوان، وضعیت اقتصادی مناسب و آسوده ای را برای خود فراهم میکنید تا همین آسایش اقتصادی را در هنگام پیری و کهنسالی به دست آورید و در آخر عمر به راحتی و آسودگی برسید. اینجا کسی به شما نمیگوید چرا خود را از آسودگی منع میکنید تا بعدا به آسودگی برسید و یا اینکه این کارهای تو، پر از تناقض است؟
هیچ مانعی وجود ندارد در اینکه یک فعل و عمل در زمان مشخصی، فساد نسبی داشته باشد ولی در لحظهی دیگری در اوج صلاح و نفع قرار گیرد. والدین، فرزند خود را که در سن بلوغ قرار دارد از تجارت و حضور در بازار منع میکنند تا به مدرسه برود و بیاموزد تا وقتی بزرگ شد به همان تجارت بپردازد؛ چون عمل اول – تجارت در سنین بلوغ – از نظر والدین، موقت بوده و نتیجهی قابل ذکری در طولانی مدت ندارد در حالی که عمل دوم – تجارت در سنین بزرگسالی – مستمر و ثابت و از روی آگاهی بوده و در دراز مدت، دارای نتیجه میباشد و مفید است.
پس نکتهی اصلی در این است که خداوند متعال برای ما چنین اراده کرده که درطولِ عمرِ خویش، زندگی سعادتمندی داشته باشیم و این عمر،دو مرحله دارد: مرحلهی ساختن خویش و کاشتن محصول (که مانند سن آموزش در مدرسه است) و مرحلهی چیدن محصول (که مانند سن بزرگسانی بعد از فارغ التحصیل شدن است). خداوند میخواهد ما در مرحلهی ساختنِ خویش – که اسم دینی این مرحله همان حیات دنیا است – برخی از امور را بر خود حرام کنیم تا به نسخهی بهتر و پایدارترِ همین امور در مرحلهی چیدن محصول – که اسم دینیِ آن، حیات آخرت است – برسیم. در نگاهِ دینی، این عالَم با همین شیوه، ترکیب شده است دقیقا همان گونه که ادوار زندگی ما همچون بلوغ و بعد از آن، به شیوهای که اشاره کردیم ساخته میشود. لذا در این مساله، تناقضی وجود ندارد.
خداوند متعال به انسان میگوید این لذاتها را برای لحظاتی به خاطر من ترک کن – یک یا چند روز – تا به تو همین لذتها را عطا کنم آنهم در یک عمر دائمی که از آنِ تو خواهد بود. علت شیوهی مذکور نیز این است که وقتی انسان برای مدت محدودی، برخی لذتها را ترک کند باعث میشود نفس او رفعت و بزرگی یابد و به خداوند نزدیک شود که در این صورت، خداوند به خاطر این خویشتنداری، خیر معنوی و مادی به او در روز قیامت عطا میفرماید.
برای همین در قرآن کریم چنین آمده است: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعَمِ وَ الْحَرْثِ ذَالِكَ مَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَابِ؛ قُلْ أَ ؤُنَبِّئُكمُ بِخَيرٍ مِّن ذَالِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تحَتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَ أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بِالْعِبَادِ»[2]
منظور آیاتِ فوق، این نیست که لذتها و خوشیها در دنیا هیچ قیمتی ندارند بلکه این آیات در صدد هستند تا انسان به عقل خویش مراجعه کند و این لذتهای ناقص و موقت را در مقایسه با بهشت و همسران پاک و رضوان خداوند متعال بسنجد تا از این طریق، متوجه شود با رها کردنِ لذتهای دنیوی، میتواند بهتر از آن لذات را در آخرت بیابد و از وی خواسته شده از راحتی دنیا در مقابلِ کسب آسایش آخرت چشم بپوشد همانطور که از راحتی جوانی میگذرد تا در مقابلِ آن، آسایش در دوران پیری را به دست آورد.
ثانیا خیلی از افراد تصور میکنند بهشت چیزی جز لذّات مادی نیست در حالی که با توجه به نصوصِ دینی، بهشت هم لذات مادی دارد و هم لذات روحی مانند قرب و نزدیکی روحی به خداوند متعال و دیدار با او. پس عیش و زندگی ما در بهشت منحصر در جوانب مادی – مانند طعام و شراب و همبستری و … – نیست بلکه ما یک عیش و زندگی روحی و معنوی هم خواهیم داشت مانند تفکر و طمأنینه و راحتی نفس و رستگاری و راحتی ضمیر انسان و رشد اخلاقی و … .
فلاسفه متعرض ابعاد روحی در ثواب و عقاب شدهاند و از طریقِ برهانهایی که برای آنها قانع کننده است ثابت میکنند که عالم آخرت، در ابعاد مادیِ امور خلاصه نمیشود بلکه در آنجا ابعاد روحی و غیبی نیز حضور دارد.
دلیل تمرکز و تاکیدِ نصوص دینی بر ابعاد مادیِ بهشت، این نیست که لذات اخروی، منحصرِ در مادیات است بلکه به این دلیل است که طبع مردم بر انس و علاقه به این لذات مادی سرشته شده است؛ لذا خداوند متعال آنها را برای رسیدن به چنین لذاتی، ترغیب به عمل صالح میکند والبته نه فقط برای رسیدن به این لذتها بلکه به همراه این لذتهای مادی، لذت حقیقیِ لقاء معنویِ خداوند متعال را نیز درک کنند. شما فرزند خود را ترغیب میکنید که اگر جدیت کند و در درس هایش موفق شود اموالی به او میدهید؛ این وعده بدین معنی نیست که آنچه فرزند شما به دست میآورد فقط همین اموال است بلکه با این مال، به رستگاری و موفقیتی میرسد که برتر از این مال است. پس ترغیب و تشویق خداوند متعال به لذات مادیِ آخرت، بدین معنی نیست که آنچه در آخرت یافت میشود فقط همین لذات است؛ بلکه خداوند ما را برای رسیدن به این لذات تشویق میکند تا آنچه را که موجب تقرب ما به او میشود انجام دهیم و از این طریق هم به آن لذات برسیم و هم به این رستگاری – قرب خداوند – نائل آئیم. عجیب است که اگر خداوند متعال مردم را به این لذات مادی وعده نمیداد بلکه فقط آنها را به مفاهیمی روحی – همچون قرب به خدا و اطمینان قلب و … – وعده میداد برخی از منتقدین، ایراد میگرفتند که خداوند، انسانها را به چیزهایی وعده میدهد که نفس انسان رغبتی به آنها ندارد و در مقایسه با تمایلاتِ نفسانیِ انسان و عناصر و عواملِ جذب آن به سوی انجام کار خوب، انگیزههای واقعی نیستند. در هر صورت، وعدهی لذات مادی در آخرت، به معنای فقدانِ دیگر انواع لذتها – همچون لذتهای روحی – نیست که اگر چنین بود، پس معنای لقاء خداوند متعال چیست؟ ما در این دنیا نیز در لقاء و جوار خداوند زندگی میکنیم؛ خداوند در این دنیا از ما دور نیست تا او را در آخرت ملاقات نماییم بلکه او دائما با ماست. مفهوم لقاء خداوند یک مفهوم روحی و حقیقی و وجودی است که در آن، یک حالت قُربی و نزدیکی روحی از سوی ما حاصل میشود و قرب به خداوند را احساس میکنیم. در قرآن نزدیک به پانزده مرتبه یا بیشتر از لقاء خداوند سخن گفته شده و اینکه روز قیامت، روز ملاقات با خداوند است. چرا از این گونه تعابیر استفاده شده است؟ ما از خداوند دور نیستیم تا او با ما ملاقات کند بلکه این ما هستیم که او را ملاقات میکنیم؛ پس خداوند در کنار ماست ولی ما او را ملاقات نمیکنیم در حالی که او محیط به ماست؛ در آخرت این لقاء الهی حاصل میشود گویا حجابی از چشمان ما کنار زده میشود و قرب خداوند و در نتیجه ملاقات با او حاصل میشود. زیرا حجابهایی که جلویِ ملاقات ما با خداوند متعال را میگرفت در آنجا، به برکت ایمان و عمل صالح، کنار میروند. خداوند متعال در قرآن میفرماید:«وَ نُفِخَ فىِ الصُّورِ ذَلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ؛ وَ جَاءَتْ كلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائقٌ وَ شهَيدٌ؛ لَّقَدْ كُنتَ فىِ غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»[3] پس مومنین با خداوند ملاقات میکنند.
در قرآن میبینیم که چگونه از آخرتِ مومنین به لقاء خداوند تعبیر میشود در حالی که از آخرتِ کافرین اینگونه تعبیر میشود که ملاقات امروزشان با خداوند را از یاد بردند و فراموش کردند. پس در آنجا اتفاق بزرگی میافتد که غیر از بودن در بهشت و باغها و خوردن میوهها و ازدواج با حورالعین و … است. آن حادثهی بزرگ، همان مفهوم ملاقات با خداوند است. در آنجا حالتی معنوی و عُلُوِّ روحیای وجود دارد که ما در بهشت از آن برخوردار میشویم و از این حالت، به لقاء خداوند متعال تعبیر شده است.
برای همین اگر ملاحظه کنید میبینید که سورهی واقعه، مردم را به «اصحاب یمین» و «اصحاب شمال» و «مقرّبین» تقسیم میکند. اگر ما باشیم و لغت عربی، معنای «مقرَّب» – بعد از کنار رفتنِ قُرب مکانی – چیست؟ بین «اصحاب یمین» و «مقرّبین» چه تفاوتی است؟ بین اهل درجات در بهشت چه فرقی وجود دارد؟ آیا تفاوتِ آنها بر اساسِ عدد حورالعین است یا بر اساسِ عدد میوهها و درختان و … ؟ قرآن همه را اینگونه توصیف میکند که «هر چه میخواهند را مییابند و در نزد ما – یعنی خداوند – البته نعمتهای بیشتری است». این درجات، همان درجات روحی و عقلی و نفسی است که در ارتباط با خداوند، متعالی و متکامل میشوند.
ثالثا خیلیها تصور میکنند دین به لذت هایی همچون لذت خوردن و آمیزش، نگاه منفی و سلبی دارد. به همین دلیل، تعجب میکنند که چگونه این لذتها در اینجا مذمت و نکوهش میشوند ولی در عین حال، به عنوان غایت و هدفِ نهایی در بهشت معرفی میگردند؟ چگونه است که این لذتها مذمت شده اند و در عینِ حال، ما واجبات را انجام میدهیم تا به آنها برسیم؟
جواب این است که این لذتها، به تنهایی مذموم و نکوهیده نیستند. اگر به نصوص قرآنی مراجعه کنیم میبینیم که قرآن، طعام و شراب و آمیزش را مذمت نمیکند بلکه این امور را با توجه به دو شرطِ زیر، مذمت میکند:
- این لذتها در دنیا واقع شود. ما نصی نداریم که فقط آمیزش را – با قطع نظر از هر چیز دیگر – تقبیح کند بلکه نصوص دینی، فقط آمیزش در دنیا را تقبیح میکند.
- این لذتها در خارج از چارچوبِ مشخص و مقرر، واقع شوند. باز هم نصی در قرآن وجود ندارد که اصلِ طعام و شراب و آمیزش را حتی در دنیا تقبیح کند بلکه نصوص دینی این امور را در صورتی که خارج از چارچوبِ معیّن شده توسطِ شرع، واقع شوند، تقبیح میکنند.
پس آمیزشِ غیرِضابطهمند در دنیا، از نظر دینی قبیح است نه اصل آمیزش. همچنین لذت طعام به صورت بی ضابطه و قانون در این دنیا از نظر دین، قبیح است نه اصل لذت اکل و شرب. البته قبح این امور از نگاه صوفیان شاید به این جهت باشد که میخواهند خفت و خواری این لذات را در مقایسه با لذات معنوی بیان کنند لذا این لذات مادی را به گونهای بیان میکنند که گویا زشت و قبیح است. در حالی که اصلا اینگونه نیست و این لذات، جزیی از قوای ما بوده و تقبیح هم نشده است. معنای انس و الفت رسول الله صلی الله علیه و آله با زنان به چه معنی است؟ معنی نهی از رهبانیت[4] چیست؟ آنچه حرام است اتلاف عمر در این مسائل و طمّاع و آزمند بودن نسبت به این لذتها است؛ ولی طلب این لذات و متنعم شدن به آنها و یا خوشنود شدن به وسیلهی آنها قبیح نیست.
این مقارنه و مقایسهی موجود بین دو آیهی زیر را ملاحظه بفرمایید:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتىِ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الاَيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «32» قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبىّ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنهْا وَ مَا بَطَنَ وَ الْاثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيرْ الْحَقّ وَ أَن تُشركُواْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنزَّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَ أَن تَقُولُواْ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ «33»»[5]
آیهی اول این ادعا را که «خداوند چیزهای طیّب و پاک را حرام کرده» نفی میکند و برای همین تاکید میکند این امور، از جمله لذتهایی است که مومنین در روز قیامت از آن برخوردار خواهند بود. در حالی که آیه دوم، حرام بودن را متوجه به اموری میداند که نه تنها طیب و پاک نیستند بلکه همهی آنها از نظر وجدان، مذموم و قبیح میباشند مانند فواحش و ظلم و ستم و شرک و دروغ بستن بر خداوند. به آیات فوق، آیهی زیر را نیز ضمیمه کنید:
«وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُواْ عَلىَ النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكمُ فىِ حَيَاتِكمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بهِا فَالْيَوْمَ تجُزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبرِونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَيرْ الحقّ وَ بمِا كُنتُمْ تَفْسُقُون»[6]
میبینیم که دین اسلام، اصلِ طیبات و لذتهای پاک را حرام نکرده است ولی بهره مند شدن تام و تمام از این لذات در دنیا را حرام کرده است.
خلط بین مفاهیم باعث میشود در اینجا احساس تناقض کنیم. مشکلِ واقعی و اصلی (از نظرِ دین) این است که تنها هدف و غایت ما در این دنیا، همین لذتهای مادی باشد و این لذتها، معبود ما قرار گرفته و آنها را به جای خداوند بپرستیم؛ وگرنه لذات مادی، به تنهایی مورد تقبیح و ذمِّ دین قرار نگرفته است. چگونه ممکن است این لذتها (به تنهایی و قطع نظر از هر چیز دیگری) مذموم و قبیح باشد در حالی که در برخی روایات، آمیزش زیاد از سنتهای انبیاء معرفی میشود؟ قرآن از کسانی که میگویند خداوند، لذتهای پاک و طیب را حرام کرده است انتقاد میکند و آنها را تکذیب مینماید. لذا باید ذهنیتِ خود دربارهی نگاه دین به این مسائل را تصحیح کنیم و سپس آن مسائل را در مکان مشخص و معیّنشان قرار دهیم و آنها را نه بیش از مقدار و اندازهی واقعی شان بزرگ جلوه دهیم و نه کمتر از آن، کوچک نماییم. این گونه میتوانیم به امور مورد نظر، به گونهی بهتری نگاه اندازیم.
رابعا بسیاری از مردم گمان میکنند چون در بهشت تکلیفی وجود ندارد پس بهشت، محل فسق و فجور است گویا بهشت یک میکده و یا عشرتکدهای شبانه و بزرگ است که میتوان در آن زشت ترین کارها را انجام داد.
این نگاه از نظر دینی اصلا درست نیست. در قرآن کریم، آیاتی وجود دارد که به تکامل نفس انسانهای مومن در آخرت اشاره میکند. خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَا نُكلَّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُوْلَئكَ أَصحْابُ الجْنَّةِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(42) وَ نَزَعْنَا مَا فىِ صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تجَرِى مِن تحَتهِمُ الْأَنهْارُ وَ قَالُواْ الحْمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدَئنَا لِهَاذَا وَ مَا كُنَّا لِنهَتَدِىَ لَوْ لَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالحْقّ وَ نُودُواْ أَن تِلْكُمُ الجْنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُون»[7]
همچنین میفرماید:
«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فىِ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ(45)ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ءَامِنِينَ(46)وَ نَزَعْنَا مَا فىِ صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلىَ سُرُرٍ مُّتَقَبِلِينَ(47)لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَ مَا هُم مِّنهْا بِمُخْرَجِينَ(48)»[8]
از آیات فوق چنین متوجه میشویم که مفاهیمی همچون عداوت، در آن عالَم از بین میروند و در آنجاست که کینهها از دلها و نفوس کنده میشوند. تعبیر به «نزع» در این آیات، تعبیری جدی است و بسیار نزدیک به معنای «اجتثاث: از ریشه برکندن» میباشد. بهشت را یک جامعهای تصور کنید که بین افراد آن هیچ کینه و بدخواهی و حقد و دشمنی وجود نداشته باشد نه از این جهت که قانون، چنین چیزی را بر آنها الزام کرده بلکه از این جهت که در نفوس و قلبهای آنها چنین حالتهایی یافت نمیشود. این نفوس از طریق همین «نَزع»، به مرتبهای از رشد رسیدهاند که بسیار متفاوت با همین نفوس در دنیا میباشند که آکنده از این رذایل اخلاقی بودند.
این، فضای عام قرآنی است که با هم دیدیم. متوجه میشویم که قرآن دائما از کسانی خبر میدهد که داخل بهشت میشوند و خداوند متعال را حمد میکنند و او را تسبیح نموده و از او تشکر مینمایند در حالی که بر آنها تشکر و حمد و تسبیح، واجب نیست؛ چون در آخرت تکلیفی وجود ندارد. اینان در بهشت در جوار خداوند متعال زندگی میکنند و تسبیح و شکر او را به جای میآورند. این، مضمون بسیاری از آیات قرآن است. اینان دائما با خداوند متعال صحبت میکنند و او را میخوانند و مخاطب خود قرار میدهند. مومن در بهشت، آزاد و رها نیست نه از این جهت که در بهشت نیز شرعا مکلف است و باید تکالیفش را یا از روی اضطرار یا جهاد با نفس و یا اجبارِ قانون انجام دهد؛ بلکه آزاد نیست از این جهت که روح وی کمال یافته است. این، همان فرق بین دنیا و آخرت است. در دنیا، نفس در حال تمرین و تکامل است و لذا خیر و شر بر سرِ تصاحب نفس، نزاع میکنند. اما نفس مومن در آخرت، به مرتبهی والایی از تکامل میرسد. به همین دلیل در نصوص دینی هیچ صحبتی از این نیست که اهل بهشت، مرتکب معصیت و گناه در آخرت میشوند و یا به خداوند کافر گشته یا ارتباط خود را با خداوند متعال قطع میکنند؛ حتی اگر فرض کنیم در بهشت، تکلیف – به معنی قانونی و دنیاییِ آن – وجود ندارد باز هم در نصوص دینی هیچ نشانهای از این حالت نیست.
مایلم در این امر کمی تامل کنید؛ بسیار مهم است. قرآن هیچ اشارهای به این نکته ندارد که اهل بهشت – با اینکه هیچ تکلیفی ندارند – مرتکب حتی یکی از محرمات قبیح میشوند. بهشتیان مرتکب قتل، کذب، سرقت، شرک به خدا، بخل و عداوت نمیشوند. در قرآن ذکر نشده که بهشتیان با «غلمان» مرتکب لواط میشوند. هر آنچه در قرآن پیرامون پسران زیبارو آمده در دو سورهی «واقعه» و «انسان» است و اینکه اینان برای خدمت، دور بهشتیان میگردند نه اینکه میان این پسران زیبارو و بهشتیان، علاقهی جنسی وجود دارد.
همین مطلب دربارهی حور العین هست. در قرآن صحبت از شیوع جماع و آمیزش در بهشت نیست. ملاحظه کنید که قرآن از مفهوم ازدواج با حور العین در بهشت استفاده کرده است و از مفهوم اباحیگریِ مطلق و ولنگاری جنسی استفاده نمیکند. خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلينَ؛ كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ»[9] (دخان: 53 و 54) و نیز میفرماید:«إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ نَعيمٍ؛ فاكِهينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقاهُمْ رَبُّهُمْ عَذابَ الْجَحيمِ؛ كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ مُتَّكِئينَ عَلى سُرُرٍ مَصْفُوفَةٍ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عينٍ»[10] (طور: 17 الی 20) و نیز میفرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً»[11] (نساء: 57) و همچنین میفرماید: « إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ في شُغُلٍ فاكِهُونَ؛ هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ في ظِلالٍ عَلَى الْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ؛ لَهُمْ فيها فاكِهَةٌ وَ لَهُمْ ما يَدَّعُونَ؛ سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ»[12] (یس: 55 الی 58)
تعبیر «ازواج» و همسران، هر چند از نظر معنایی، مساوی با عقد ازدواج به معنی قانونی و امروزیِ آن نیست ولی اشارهی واضحی به زوجیت دارد و از مفهوم همسر در بهشت حکایت میکند.
از همین روی خداوند میفرماید:« لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِيمًا؛ إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا»[13] (واقعه: 25 و 26). در بهشت، لغو – یعنی گفتار بی فایده – وجود ندارد؛ تمام کلام و گفتار بهشتیان، مفید است و یکدیگر را ناراحت نکرده و به گناه یاد نمیکنند. بهشت همچون یک جامعهی ایمن و پایدار و سالم و آرام است و اهالی آن به سوی فساد یا لغو یا باطل نمیروند بلکه به یکدیگر را چنین خطاب قرار میدهند و یا اینکه به آنها چنین گفته میشود: «سلام علیک» که اشاره به عنصر سلامتی و دوستی و پیوستگی و هماهنگی دارد.
این امر – اگر اجازه دهید اینچنین تعبیر کنم – به بررسی علمِ جامعه شناسیِ بهشت نیاز دارد تا ببینیم طبیعت این جامعه که کاملا با جوامع امروزیِ ما در دنیا مختلف است چگونه میباشد.
چه بسا به همین دلیل و به خاطر تکامل نفوس بهشتیان، امیال و گرایشات آنها با یکدیگر تناقض ندارد. خیلیها میپرسند: چه اتفاقی میافتد اگر شخص مومنی در بهشت وجود چیزی را بخواهد و مومن دیگر در آن بهشت، عدم همان چیز را بخواهد؟ مثلا زید میخواهد درختی در اینجا باشد و عمرو میخواهد درختی در آنجا نباشد. چه اتفاقی میافتد؟ نفوس مومنین با هم در تناقض و تضاد نیستند؛ زیرا در آنجا تکامل یافتهاند و تناقض در آنجا مرتفع شده است و انسجام و تکامل بین افراد جامعهی بهشت، حکمفرماست.
این، تصویری است که دین اسلام از بهشت به ما ارائه میدهد. (البته عارفان تفسیر دیگری برای جمع متناقضها در آخرت ارائه میکنند که الآن وارد آن نمیشویم).
آیهی دیگری را ملاحظه بفرمایید. این آیه اشاره میکند به کاسه و جامی که مومنین در بهشت مییابند و خداوند آن را اینگونه توصیف میکند: «يُطَافُ عَلَيهْم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِينِ؛ بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ؛ لَا فِيهَا غَوْلٌ وَ لَا هُمْ عَنهْا يُنزَفُون»[14] (صافات: 45 الی 47) این آیه تاکید میکند آنچه مومنین مینوشند هیچ ارتباطی به مستی و زائل شدن عقل و فاسد شدن بدن ندارد.
شاید از خود بپرسیم چرا چنین اشارهای در آیه وجود دارد؟ چه مشکلی پیش میآید اگر بهشتیان مست شوند و خمر بنوشند و عقل آنها زائل شود؟ آنها که مکلف نیستند.
به احتمال زیاد، آیهی فوق میخواهد اشاره کند که مومن در بهشت از هرگونه لذتی استفاده نمیکند؛ بلکه مومنین در بهشت از لذاتی بهرهمند میشوند که موجب فساد آنها نمیگردد. البته اینکه از لذات فساد آور استفاده نمیکنند به این دلیل نیست که آن لذات در بهشت بر آنها حرام است بلکه به این دلیل است که اصلا بهشتیان چنین لذاتی را نمیخواهند. خداوند متعال در قرآن میفرماید: «ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَالِكَ يَوْمُ الخْلُودِ؛ لهَم مَّا يَشَاءُونَ فِيهَا وَ لَدَيْنَا مَزِيد»[15] (ق: 34 و 35) پس برای بهشتیان هر چه بخواهند وجود دارد و در عین حال اشاره میکند به اینکه هنگام نوشیدن شراب بهشتی، عقل آنها زائل نمیشود.
وقتی این دو مفهوم را کنار هم قرار میدهیم نتیجه این میشود که مومنین در بهشت، به خاطر کمال نفوس و عقولشان، فقط چیزی را طلب میکنند که خیر و حَسَن و نیکو است. نبودن تکلیف در آن دنیا به این معنی نیست که اهل بهشت هر کاری بخواهند انجام میدهند بلکه به این معنی است که ساختار نفسی و محیط عمومی انسان مومن، در آخرت به مقامی ارتقاء پیدا میکند که از او فقط و فقط، کار خیر صادر میشود و نیز به او چیزی جز خیر نمیرسد. مومن در بهشت آزاد و مطلق العنان است و هیچ تکلیف الزام آوری ندارد زیرا نفس و جان او کامل شده و به هر چه که شایستهی انجام است روی میآورد و از هر چه که ذاتا قبیح است روی بر میگرداند.
شاید به همین دلیل باشد که آیهی دیگری، شرابهای بهشتی را، «طهور» توصیف میکند و میفرماید: «عَلِيهَمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبرْقٌ وَ حُلُّواْ أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَ سَقَئهُمْ رَبهُّمْ شَرَابًا طَهُورًا»[16] (انسان: 21) همچنین میفرماید: «وَ أَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِّمَّا يَشْتهَون؛ يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَ لَا تَأْثِيم»[17] (طور: 22 و 23) این جام شراب، به زائل شدن عقل ویا سخن گفتن لغو و بی فایده نمیانجامد. در این نکته خوب دقت کنید. این خمر، غیر از خمری است که جلوی روی ما قرار دارد.
برخی از علماء به آیهی دیگری استناد میکنند که به وجود مقام بالاتر از بهشت مادی اشاره دارد و مومنین از آن بهرهمند میشوند. خداوند متعال میفرماید:«وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم»[18] (توبه: 72)
از آیهی فوق چنین فهمیده میشود که مومنین به بهشت وعده داده شدهاند ولی چیز دیگری هم غیر از بهشت وجود دارد که اعظم و برتر از آن است و مومنین از آن نیز در روز قیامت منتفع میشوند. آن مقام عبارت است از رضوان و رضایت الهی. این آیه، کلمهی «رضوان» را به صورت مرفوع و در نقش مبتدا و البته به حالت نکره آورده است که اشاره به بزرگی و تعظیم این رتبه دارد و بعد از آن، خبر را آورده است که بگوید این رضوان و مقام رضا، بزرگتر و والاتر از بهشت است. سپس در پی این مبتدا و خبر، چنین میگوید که رسیدن به این رضوان و بهشت، همان رستگاری عظیم است. این یعنی در آخرت، یک بُعد مادی وجود دارد که مومنین از آن بهره میشوند که همان بهشت به همراه رودها و منازل پاک و پاکیزه است؛ ولی در آنجا بُعد دیگری وجود دارد که بالاتر و والاتر از بهشت است که همان رضایت الهی است.
اینجا سوالی به ذهن میرسد و آن اینکه چگونه رضایت الهی، اعظم و والاتر از بهشت است؟ آیا بهشت همان رضایت الهی نیست؟
آیه فوق در صدد انتقالِ این معنی است که آنچه به عنوانِ بهشت، نصیب مومنین میشود غیر از آن رضوانی است که به آنها عطا میگردد؛ بلکه آنجا مقامِ رضوان است که بزرگتر از آن بهشت میباشد و این مقام، غیر از رضایت الهی است که در اعطایِ بهشت به مومنین وجود دارد. اگر قرار باشد رضوانِ الهی، همان رضایتِ خداوند در اعطایِ بهشت به مومنین باشد دیگر معنی نداشت که این رضوان در آیهی فوق به «بزرگتر بودن از جنت» توصیف شود. با توجه به این توضیحات، در آیهی فوق اشاره به یک امر معنوی است که مومن در روز قیامت و در بهشت به همراه آن زندگی میکند و آن امر معنوی عبارت است از احساس رضایت الهی. در اینجاست که وارد عرصهی معنویات میشویم و به عناصر مادی موجود در بهشت اکتفا نمیکنیم.
برخی از علماء، این آیهی کریمه را به صورتِ فوق، تفسیر کردهاند.
در انتها اشاره میکنم که بحث فلسفی و کلامی نیاز به «فقه نظریهی عقاب و ثواب» دارد به گونهای که از خلال قرآن و نیز سنتِ صحیح، در قالب یک نظام استخراج شود و برای ما قوانین آن عالَم را شرح دهد. برخی از فلاسفهی متاخر سعی کردهاند به این دغدغه در برخی سطوح جواب دهند. عدهای از مفسران نیز به این مساله پرداختهاند مانند علامه طباطبایی در برخی از مباحث و اشاراتی که در تفسیر المیزان دارد. علی رغم نتایج خوبی که ارائه کردهاند – و البته در برخی جزئیات آنها مناقشاتی وجود دارد – نیاز بیشتری به شرح تمام این نظام اخروی آنهم به شیوهای قانونی و قاعدهمند و واضح – به جایِ تصویری پراکنده و عوامانه – احساس میشود. امید است خداوند توفیق دهد تا برخی از آنچه نیاز است ارائه شود.
[1] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع، ج 3 ص 70
[2] . محبت مشتهيات (دنيا) از زنان و فرزندان و اموال انبوه فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشت و زرع، براى مردم مزيّن و آراسته شده است، حال آنكه اينها وسيله برخوردارى زندگى دنياست، و خداست كه بازگشت نيكو نزد اوست؛ بگو: آيا شما را بهتر از اينها خبر بدهم؟ براى كسانى كه پروا پيشه كردهاند در نزد پروردگارشان بهشتهايى است كه از زير (ساختمان و درختان) آنها نهرها جارى است در حالى كه در آنجا جاودانهاند، و نيز همسرانى پاكيزه (از پليدىهاى جسمى و روحى) و خوشنوديى از سوى خداست، و خداوند به بندگان خود بيناست. (آل عمران: 14 و 15)
[3] . و در صور (به نفخه دوم) دميده مىشود، آن (روز) روز (منجّز شدن) وعدههاى تهديدآميز (خداوند) است؛ و هر كسى (در آن روز) مىآيد در حالى كه سوقدهنده و گواهى (بر اعمالش) همراه اوست؛ (به او گفته مىشود) حقّا كه از اين (روز) در غفلت بودى، پس ما پرده (غفلتت) را از (جلو فكرت) كنار زديم پس چشمت امروز تيزبين است (اوضاع محشر و اعمال خود و جزاى آن را خواهى ديد) (ق: 20 الی 22)
[4] . رهبانیت یعنی گوشه گیری از دنیا و ترک لذات آن مانند ترک ازدواج و … . این رهبانیت در میان دین مسیحیت مخصوصا در کشیشها دیده میشود. (مترجم)
[5] . بگو: چه كسى زينتهاى خدا را كه براى بندگانش پديد آورده و روزىهاى پاكيزه را حرام نموده؟! بگو: آنها در زندگى دنيا از آن كسانى است كه ايمان آوردهاند (هر چند كفار هم با آنها شركت جويند) در حالى كه در روز قيامت مخصوص آنها خواهد بود؛ بگو: جز اين نيست كه پروردگار من كارهاى زشت را چه آنچه از آنها ظاهر باشد و چه آنچه پنهان باشد (مانند عقايد فاسد و عملهاى بد نهانى) حرام كرده و نيز هر گناه و تعدّى به ناحق (به حقوق ديگران) را و نيز اينكه چيزى را كه خداوند بر آن حجت و برهانى نازل نكرده شريك خدا سازيد و آنچه را كه نمىدانيد به او نسبت دهيد. (اعراف: 32 و 33)
[6] . و روزى كه كافران بر آتش عرضه مىشوند (به آنها گفته مىشود) شما همه خوشىها و لذتهايتان را در زندگى دنيايتان (به وسيله ارتكاب گناهان) برديد و در آنجا برخوردار شديد، پس امروز به خاطر آنكه در روى زمين به ناحق تكبر مىورزيديد و به كيفر آنكه نافرمانى مىكرديد با عذاب خواركنندهاى مجازات مىشويد. (احقاف: 20)
[7] . و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردند- (و البته) ما هيچ كس را جز به اندازه توانش مكلف نمىكنيم- آنها ياران بهشتند كه در آنجا جاودانند.(43) و ما آنچه در سينههاى آنها از كينه و عداوت است همه را بر مىكنيم، از زير (پاى) آنها نهرها روان است، و گويند: ستايش و سپاس از آن خدايى است كه ما را به اين (جايگاه پسنديده) راهنمايى كرد، و اگر خدا ما را رهنمون نمىشد ما هرگز راه نمىيافتيم، حقّا كه رسولان پروردگار ما به حق و درستى (به منظور اين هدف) آمدند. و ندا داده مىشوند كه اين بهشت به پاداش آنچه (در دنيا) مىكرديد به شما داده شد، و آن بهشت (هم كه سهم كفار و در معرض انتفاع آنها بود) به سبب اعمالتان به ارث به شما رسيد (كفر آنها به حكم مرگ و سهم آنها از آن شما شد) (اعراف: 42 و 43)
[8] . حقّا كه (در آن جهان) پرهيزكاران در باغها و چشمهسارها هستند. (به آنان هنگام ورود گفته مىشود) با درودى (از سوى خدا و فرشتگان) به آنجا درآييد در حالى كه (از هر آسيبى خاصّه از فنا و انقضاء مدت) ايمن خواهيد بود. و هر چه از كينهها (و پندارهاى باطل و غرايز فاسد) در دل آنها بود بركنديم، در حالى كه برادرانه بر روى تختها در مقابل هم قرار گيرند. آنها را هرگز در آنجا رنجى نمىرسد و آنها هرگز از آنجا بيرون رانده شدنى نيستند (حجر: 45 الی 48)
[9] . از لباسهاى ابريشم نازك و ضخيم مىپوشند در حالى كه (براى انس و صحبت) روياروى هم مىنشينند؛ اين گونه است (حال آنها)، و حور العين (زنان بهشتى سفيداندام و درشتچشم) را همسر آنها مىكنيم.
[10] . پرهيزگاران در باغهايى و [در] ناز و نعمتند. (17)
به آنچه پروردگارشان به آنان داده دلشادند، و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است.[به آنان گويند:] «به [پاداشِ] آنچه به جاى مىآورديد بخوريد و بنوشيد؛ گواراتان باد!». بر تختهايى رديف هم تكيه زدهاند و حوران درشتچشم را همسر آنان گرداندهايم.
[11] . و به زودى كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، در باغهايى كه از زير [درختانِ] آن نهرها روان است درآوريم. براى هميشه در آن جاودانند، و در آنجا همسرانى پاكيزه دارند، و آنان را در سايهاى پايدار درآوريم
[12] . در اين روز، اهل بهشت كار و بارى خوش در پيش دارند. آنها با همسرانشان در زير سايهها بر تختها تكيه مىزنند. در آنجا براى آنها [هر گونه] ميوه است و هر چه دلشان بخواهد. از جانب پروردگار [ى] مهربان [به آنان] سلام گفته مىشود.
[13] . در آنجا نه بيهودهاى مىشنوند و نه [سخنى] گناهآلود.سخنى جز سلام و درود نيست.
[14] . با جامى از باده ناب پيرامونشان به گردش درمىآيند؛[بادهاى] سخت سپيد كه نوشندگان را لذّتى [خاص] مىدهد؛ نه در آن فساد عقل است و نه ايشان از آن به بدمستى [و فرسودگى] مىافتند.
[15] . به سلامت [و شادكامى] در آن درآييد [كه] اين روزِ جاودانگى است.هر چه بخواهند در آنجا دارند، و پيش ما فزونتر [هم] هست.
[16] . [بهشتيان را] جامههاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر در بَر است و پيرايه آنان دستبندهاى سيمين است و پروردگارشان بادهاى پاك به آنان مىنوشاند
[17] . با [هر نوع] ميوه و گوشتى كه دلخواه آنهاست آنان را مدد [و تقويت] مىكنيم.در آنجا جامى از دست هم مىرُبايند [و بر سرش همچشمى مىكنند] كه در آن نه ياوهگويى است و نه گناه.
[18] . خداوند به مردان و زنان با ايمان باغهايى وعده داده است كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود، و [نيز] سراهايى پاكيزه در بهشتهاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى خدا بزرگتر است. اين است همان كاميابى بزرگ.