• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
تنافی و انسجام بین «لا اکراه فی الدین» و فرهنگ اکراهِ موجود 2021-09-19 2021-09-19 0 748

تنافی و انسجام بین «لا اکراه فی الدین» و فرهنگ اکراهِ موجود

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: سید قطب در کتاب «فی ظلال القرآن» و در تفسیر «لااکراه فی الدین» می‌گوید:

«این اصل بزرگ، نشان دهنده‌ی تکریم خداوند متعال نسبت به انسان و محترم دانستن اراده‌ و فکر و احساسات وی می‌باشد و نیز بیانگر این نکته است که خداوند متعال، امر انسان را به خودش واگذار کرده و و البته تبعات عملش را نیز بر دوشِ خودِ انسان نهاده است. اینها خاص ترین ویژگی‌های آزادی انسانی است؛ زیرا اولین حق انسان، آزادی عقیده است و قبل از هر دین و مسلکی، این اسلام است که به سوی آزاد کردن خودِ انسانی و نیز تضمین حقوق او سبقت گرفته است. تعبیری که در این آیه‌ی شریفه به کار رفته، به صورت نفی مطلقِ جنس اکراه است؛ گویا انکارِ مطلق اکراه را از طریقِ انکارِ وجود آن تثبیت می‌کند و با این تعبیر دقیق – که هیچ تعبیری جای آن را نمی‌گیرد – اکراه را در عالَم واقعیت، بعید می‌شمارد و به جای اینکه بگوید: «کسی را بر دین، مجبور نکنید» فرمود: «هیچ اجباری در دین نیست». و نیز چنین به نظر می‌رسد که دلیلِ انکارِ اجبار بر دین را همان تبیینِ رشد و هدایت از گمراهی و نیز وضوح و آشکاریِ راه برای کسی که می‌بیند، می‌داند. پس باید انسان خودش حاکم بر خود بوده و نیز باید مختار باشد».

سوال من این است که آیا واقعیت مسلمین، با وجود این اجبارهایی که إعمال می‌شود، همین آزادی اعتقاد است؟ آیا مساله‌ی آزادی در نزد قانون گزار اسلامی واضح است؟ آیا برای شما واضح است؟

جواب: این موضوع را در بحثی که پیرامون جهاد ابتدایی و آزادی عقیده داشتم تحلیل و بررسی کردم.[2] می‌توانم بگویم مساله‌ی اکراه و اجبار، چندین سطح دارد که باید از یکدیگر تفکیک شوند. مهمترین آنها عبارتند از:

سطح اول: سطح اعتقادی. آنچه من می‌فهمم این است که اجبارِ افراد بر پذیرفتن دین و مذهب جایز نمی‌باشد. جهاد ابتدایی نیز یک مساله‌ی غیر شرعی است و حتی با توجه به نصوص قرآنی – که بیانگر عدم تسلط ما بر مردم می‌باشد مگر زمانی که اعلان جنگ و ستم بر علیه ما کنند و بر شهرها و اجتماعات ما هجوم آورند – باید جهاد ابتدایی را نفی کرد. ولی علمای اسلامی، بر اساس تفسیرات متعددی با آیه‌ «لا اکراه فی الدین» تعامل می‌کنند. در همان بحث جهاد، همه‌ی این تفسیرات – یا بیشتر آنها – را مورد مناقشه قرار دادیم. به گمان من، بیشتر این تفسیرات به منظورِ رفع تضاد میان «نفی اکراه» از یک سو و «قتل مرتد» از سوی دیگر بود آنهم بر اساس این نکته که آیه‌ی «لا اکراه فی الدین»، اجبار شخص بر دین اسلام را نفی می‌کند ولی اجبار مسلمان به باقی ماندن بر اسلام و خارج نشدن از این دین را – مانند وضعیتِ ارتداد – نفی نمی‌کند.

سطح دوم: سطح سلوکی و عملی؛ آیه‌ی فوق به معنای فقدانِ اکراه و اجبار در دین به صورت مطلق نیست بلکه به معنای عدم وجود اکراه بر تدین و گردن نهادن بر دینِ صحیح است. همه‌ی مردم نسبت به قوانین و اجرای آنها، اجبار می‌شوند. لذا اگر کسی، مالِ دیگری را غصب کند قانون و نیز قدرت حاکمه، وی را بر بازگرداندن مال، مجبور می‌کنند. اسلام نیز برای تنظیم زندگی مردم، از این قبیل اجبارهای قانونی دارد؛ زیرا زندگی بشر، با موعظه و خطابه سامان نمی‌گیرد. پس نفی اجبار در دین، به معنی «نفی اجبار بر قبولِ حقیقت» است، نه «نفی عقوبت و مجازات در دین»؛ زیرا واضح است که در قرآن و سنتِ متواتر، مجازات و عقوبت پیش بینی شده است مانند عقوبت زنا و مجازات دزدی و قتل و ترساندن مردم – محاربه – و … .

البته در کتاب «فقه امر به معروف و نهی از منکر» به این نتیجه رسیدم  که هیچ گونه زور و قهر و اجبار در عرصه‌ی امر به معروف و نهی از منکر، در دین اسلام تشریع نشده است مگر در موارد مجازات و عقوبت‌ها در قضاوت و … که آنهم نیازمند رعایت مسیرهای قانونی خاص در اثبات جرم می‌باشد.[3] لذا زدن مردم به خاطر انجام کاری که مرتکب شده‌اند، جایز نیست بلکه تنها راه، ارشاد و راهنمایی آنها از طریق راه‌های مختلف است.

سطح سوم: سطح مرجعیت شرعی؛ در اینجا بحثی مطرح می‌شود پیرامون این نکته که استفاده از مجازات، چه هنگام جایز است؟ آیا مشروعیتِ إعمال حاکمیت – با تمامِ توابعش همچون إعمالِ قدرت جهتِ عقوبت و مجازات – متفرع بر انتخابِ مرجعیت شرعی توسط مردم است و یا اینکه مردم مجبور به قبول مرجعیت شرعی می‌شوند؟ این بحث، مرتبط به فقه سیاسی اسلامی است.

به عقیده‌ی من، بسیاری از متدینین و مسلمین – دانسته یا نادانسته – با تجارب خشک و متکبرانه‌ای که با دین داشتند، به ارزشهای اسلامی جفا کردند و یک تلازم محکم بین وجهه‌ی ناخوشایند خود از یک سو و ارزشهای دینی از سوی دیگر ایجاد نمودند. مواردی همچون ریختن خونها و اجبار و زور در قالب‌های مختلف که پیوسته از سوی برخی جریانهای اسلامیِ سفاک مشاهده می‌شود ممکن است متاسفانه، باعث گردد اسلام از جانب خودِ مومنین، ضربه‌ی سختی بخورد. از خداوند عافیت دین و دنیا را مسألت داریم.

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 2 سوال 350.

[2] حب الله, “الجهاد الابتدائی نقاش فی اتجاهات اللامشروعیة.”

[3] حب الله, فقه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر, 470 الی 516.

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36549127       عدد زيارات اليوم : 16298