• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
تفسیر حدیث شیعی از امام باقر که در آن ابوبکر را صدیق توصیف کرده و بر آن تاکید می کند 2022-09-15 2022-09-15 0 359

تفسیر حدیث شیعی از امام باقر که در آن ابوبکر را صدیق توصیف کرده و بر آن تاکید می کند

حیدر حب الله

ترجمه: سعید نورا

سوال[1]: در حدیثی از عروة بن عبد الله این چنین آمده است: قال: سألت أبا جعفر محمّد بن علي عليه السلام عن حلية السيوف، فقال: «لا بأس به، قد حلي أبو بكر الصدّيق رضي الله عنه سيفه»، قلت: فتقول: الصدّيق؟! قال: فوثب وثبةً، واستقبل القبلة، وقال: «نعم، الصدّيق، نعم الصدّيق، نعم الصدّيق، فمن لم يقل له الصدّيق، فلا صدّق الله له قولاً في الدنيا ولا في الآخرة». این حدیث در کتاب کشف الغمة إربلی، ج: 2، ص: 147 (در نسخه دیگری ص 360) در باب ذکر ولد أبی جعفر محمد بن علی علیه السلام، آمده است. چطور از این روایت پاسخ بگوییم؟ علمای اهل سنت به خاطر این روایت بر شیعه طعن می زنند و این روایت در کتاب های ما واقعا موجود است؟

پاسخ: این حدیث شیعی نیست بلکه سنی می باشد، هر حدیثی که در مصادر شیعه آمده باشد به این معنی نیست که حدیثی شیعی است. همچنان که هر حدیثی که در مصادر سنی باشد به این معنی نیست که حدیثی سنی است. غیر متخصصین در تاریخ حدیث و تحولات آن، گاهی از این قضیه غفلت می کنند. تعدادی از احادیث شیعی در بعضی از کتب اهل تسنن آمده است همچنان که برخی از احادیث سنی به بعضی از کتب شیعه ورود کرده اند.

راه تشخیص این امر مراجعه به مصدر و منبع اصلی این روایت و همچنین توجه به راویان و مخرج حدیث می باشد همچنان که تاریخ کتاب اول و اقدم از این روایت نزد شیعه و تعداد کتاب هایی که این روایت را نقل کرده و مقایسه ی آن با اهل تسنن راه های دیگری برای تشخصی این امر می باشد. امری که نسبت به این روایت تطبیق داده می شود:

این روایت را ابن عساکر (571 هـ ) در تاریخ دمشق به سند خود از عمرو بن جابر نقل می کند (تاریخ دمشق 5: 454 ـ 455 و 54: 283). ذهبی (748 هـ ) این روایت را در (سیر أعلام النبلاء 4: 408) به سند خود از عروة بن عبد الله نقل کرده همچنان که ابن کثیر (774 هـ) در (البدایة والنهایة 9: 340) به همین سند آن را نقل می کند. محمد بن طلحة شافعی (652 هـ) در (مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول: 428) و ابن الصباغ مالکی (855 هـ ) در (الفصول المهمة 2: 895) نیز این حدیث را نقل کرده اند. مصدر این حدیث با این سند که به عروة ختم می شود، به کتاب های زیر برمی گردد: (حلية الأولياء 3: 184 ـ 185)، (المنتظم 7: 161) و (صفوة الصفوة) از ابن جوزی (597هـ)، ابن حجر هیثمی این حدیث را از دارقطنی نقل کرده و آن را از مخرجات او دانسته است. (الصواعق المحرقة: 53)، چه بسا این حدیث به فضائل الصحابة ابن حنبل (241 هـ) نیز بازگردد.

با توجه به آن چه که گذشت این حدیث دارای دو سند می باشد: سند اول به جابر ختم می شود که مصدر این حدیث ـ بر اساس آن چه به ما رسیده ـ ابن عساکر است. سند دوم به عروه ختم می شود که مصدر آن ـ با صرف نظر از دارقطنی و ابن حنبل ـ به ابن جوزی می رسد.

اگر این فضا را با فضای شیعی مقایسه کنیم به این نتیجه می رسیم که این حدیث تا زمان اربلی در کتب شیعه اصلاً نیامده است. بعد از إربلی نیز این حدیث در کتب شیعه دیگر نقل نشده است. به خلاف اهل سنت که این حدیث قبل از إربلی در میان آن ها مطرح بوده و بعد از او نیز در کتب حدیث، رجال و.. متداول بوده است. تاریخ وفات إربلی سال 693 هـ قمری مباشد یعنی نزدیک به یک قرن بعد از وفات ابن جوزی (597 هـ ) و بیشتر از یک قرن بعد از وفات ابن عساکر (571 هـ ). از آن جا که إربلی این حدیث را از عروه نقل کرده است بی آن که هیچ طریق یا سندی یا مصدری (به صرف نظر از آن چه که خواهد آمد)، این احتمال تقویت می شود که وی در برخی از معلومات خود از مصادر اهل تسنن بهره گرفته است و صرف ظهور این حدیث به این صورت، به این معنی نیست که این حدیثی شیعی است.

افزون بر این که وقتی به سلسله ی راویان سند این روایت در دو مصدر اساسی آن مراجعه می کنیم، اغلب راویان آن نزد شیعه مهمل هستند و هیچ ذکری از آن ها در کتب حدیث یا رجال و جرح و تعدیل شیعه نخواهیم یافت. درحالی که نزد اهل تسنن کم و بیش مطرح هستند. بنابراین طبیعت راویان نیز به ما کمک می کند تا بفهمیم آیا راویان حدیث، نزد شیعه متداول هستند و تشکیل دهنده اسانید شیعی در کتب حدیث هستند یا آن که این راویان تنها در کتب حدیث سنی شناخته شده اند.

آن چه گذشت بر اساس تمرکز بر همین مقطع از حدیثی است که إربلی در کتاب خود نقل کرده است اما اگر در کتاب إربلی بیشتر تأمل کنیم متوجه خواهیم شد که وی متن های کاملی را از کتب دیگران نقل می کند و سپس در آخر کلام می گوید: این پایان آن چیزی است که از کتاب فلان و فلان قصد نقل آن را داشتم. وقتی به این صفحه ای که این حدیث در آن آمده به طور خاص نگاه می کنیم این متن را می بینیم: ««…آخر ما نقلته من كتاب قطب الدين الراوندي رحمه الله تعالى. وقال الشيخ أبو الفرج عبد الرحمان بن علي بن محمد بن الجوزي رحمه الله في كتاب صفوة الصفوة: أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليه السلام، أمّه أم عبد الله بنت الحسن بن علي بن أبي طالب، واسم ولده جعفر وعبد الله وأمّهما أم فروة بنت القاسم بن محمد بن أبي بكر الصدّيق رضي الله عنه، وإبراهيم وعلي وزينب وأمّ سلمة… ـ إلى أن قال ـ أسند أبو جعفر عليه السلام عن جابر بن عبد الله وأبي سعيد الخدري وأبي هريرة وابن عباس وأنس والحسن والحسين، وروى عن سعيد بن المسيب وغيره من التابعين، ومات في سنة سبع عشرة ومائة، وقيل: ثماني عشرة، وقيل: أربع عشرة، وهو ابن ثلاث وسبعين، وقيل: ثمان وخمسين، وأوصى أن يكفّن في قميصه الذي كان يصلّي فيه. آخر كلام ابن الجوزي في هذا الباب. وقال الآبي رحمه الله في كتابه نثر الدر…» (كشف الغمّة 2: 359 ـ 361).

این بدین معنی است که اربلی متن علما را نقل می کرده و ابتدا کلام راوندی را نقل کرده سپس با بیان این نکته که این پایان کلام راوندی است به آن خاتمه داده در ادامه مضمون کلام ابن جوزی را نقل کرده و وقتی از نقل آن تمام شده، می گوید کلام ابن جوزی پایان یافت. سپس کلام آبی را نقل می کند و همین طور. این متنی که در سوال شما آمده نیز ضمن مقطعی است که در آن کلام ابن جوزی را نقل می کند. بنابراین وی این کلام را از مصدر این روایت یعنی صفوة الصفوة ابن جوزی گرفته است. در نتیجه، این حدیث شیعی نیست بلکه حدیثی سنی است که عالمی شیعی آن را نقل کرده است.

آری، ممکن است شخصی بگوید: چطور ‌‌اربلی این کلام را نقل کرده است؟ چطور خودش از ابوبکر به صدیق یاده کرده و تعبیر رضی الله عنه را برای او به کار برده است؟ اما این مطلب ایرادی ندارد. نهایت این که بعضی از علمای شیعه در ارزیابی تجربه صحابه، دانشمندان و بزرگان اهل تسنن، دیدگاه خاصی داشته اند و از عبارات ترضی در مورد ایشان استفاده می کرده اند مثل سید عبدالحسین شرف الدین که نسبت به به امامان مذاهب چهارگانه فقهی اهل تسنن، ترضی را به کار می برد. چه بسا برخی از شیعیان این کار را تقیه تفسیر کنند (چه بسا احتمال تقیه در اینجا با توجه به این نکته تقویت شود که إربلی بر اساس نقل فوطی در «الحوادث الجامعه» و دیگران، ارتباطاتی با حکومت وقت داشته است. ) در هر صورت این مطلب غیر از نسبت این روایت به امامیه است.

[1] حیدر حب الله، اضاءات فی الفکر والدین والاجتماع 1: 159 ـ 163، سوال: 56.

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 35685294       عدد زيارات اليوم : 9071