تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: دلایل پیامبریِ پیامبران به واسطه معجزات، تنها اثبات میکند که در پس این معجزهها موجود برتری وجود دارد ولی ضرورتا به این نتیجه نمیانجامد که آن موجود، همان خالق و صانعی است که الله نام دارد. چگونه می توان اثبات کرد خداوند سبحان همانی است که پیامبری را فرستاده است و معجزهای را در اختیار او قرار داده است؟
پاسخ: اگر به فرایندی که متکلمان مسلمان برای اثبات بعثت پیامبران از طریق معجزه به آن اتکا میکنند بیاندیشیم، مییابیم که این فرایند بر این فرض استوار است که میان معجزه و وجود خداوندی که صاحب معجزه را فرستاده، رابطهای منطقی وجود دارد. یکی از دلایلی که برای اثبات این رابطه منطقی به کار میگیرند این است که اگر معجزهای در اختیار شخصی قرار بگیرد که واقعا پیامبر نیست مردم به گمراهی کشیده میشوند؛ زیرا از نظر آنان چنین عملی از دست یک انسان بر نمیآید و در نتیجه عقل نظری و عملی، آنان را – به گونهای منطقی و واقعی- به این اندیشه وامیدارد که معجزه در دستان این فرد محقق نمیشود مگر اینکه خداوند این امکان را برایش فراهم کرده باشد. به هر حال این معجزه به عنوان یک دلیل به مردم ارائه شده است. بنابراین با این دلیل در دادگاه عدل الهی حجت خواهند داشت.
طبق این ارتباط منطقی که متکلمان مسلمان آن را پذیرفتهاند – که خود، مبتنی بر این اصل است که به هیچ وجه کار زشتی از خداوند سر نمیزند و تحریک مردم به بیراهه یکی از همین اعمال زشت به حساب میآید… – طبق این قاعده، دیگر فرقی نمیکند که خود خداوند این معجزه را در اختیار این فرد (که پیامبر نیست) قرار داده باشد یا اینکه به یکی از مخلوقات خود، اجازه دهد که این معجزه را در اختیار چنین شخصی قرار دهد؛ چرا که بنا بر هر دو فرض –چه اینکه خود خداوند این معجزه را در اختیار شخص مذکور قرار داده باشد یا به مخلوقی از مخلوقات خود، این تمکن و اجازه را بدهد که به آن شخص، قدرت خارقالعادهی معجزه را بدهد- کسانی را که از این فرایند خبر نداشتهاند فریب داده و آنها را از نظر منطقی به بیراهه کشانده است (لطفا به این کلمه منطقی توجه کنید). به عبارت دیگر گمراهی آنها منطقی و حاصل عقل سلیم نظری و عملی آنها است البته که در کنار این عقل، فطرت اصیل آنان نیز که خداوند به آنها بخشیده است و از طریق آن با انسانها به قضاوت می نشیند نیز چنین نتیجه ای را به دنبال خواهد داشت؛ به این دلیل که خواهند گفت در هر صورت این خداوند است که چنین امکانی را برای مدعی نبوت فراهم کرده است و فرقی نمی کند که مستقیما خودِ خداوند این معجزه را به مدعی نبوت بدهد فراهم کرده باشد یا شرایطی را برای قدرت خارق العادهای دیگری فراهم کرده باشد که این معجزه را در اختیار مدعی نبوت قرار بدهد؛ و از نظر متکلمان فراهم کردن امکان معجزه برای مدعی دروغگو از جانب خداوند محال است.
بنابراین دیگر تفاوتی در موضوع مورد بحث و اصلِ این استدلال کلامی وجود ندارد که خود خداوند این معجزه را به پیامبرش داده باشد و یا اینکه موقعیتی را فراهم کند که پیامبر، از جانب قدرت خارق العاده دیگری در پیشگاه خود خداوند این معجزه را دریافت کند. چون در هر حال، شخصی که ادعای پیامبری میکند با استناد به معجزه خود، بر مبعوث بودن خویش از سوی خداوند متعال، استدلال میکند. بنابراین هر عقل سلیمی، سکوت خداوند در مقابل چنین ادعای چنین شخصی را نشانه تأیید آن ادعا میداند و اگر تایید نباشد این سکوت، به معنای گمراه شدن مردم توسط خداوند است. پس موضوع این نیست که موسی بن عمران معجزهای داشته است؛ بلکه موضوع این است که او معجزه خود را به عنوان دلیل بر مبعوث بودن خویش از سوی خداوند ارائه می کند.
متکلمان مسلمان بدین شیوه، اشکال شما را پاسخ میدهند و این پاسخ البته مبتنی بر صحت آن رابطه منطقیای است که از نظر آنها، پیش فرض این پاسخ است. برای اینکه اشکال شما دقیقتر باشد بایستی بر مبنای اصول عقل عملی، این رابطه منطقی را مورد اشکال قرار دهید؛ نه بر مبنای تفاوت میان خداوند و قدرت خارقالعاده دیگری که طبق فرض، خارج از سیطره قدرت خداوند متعال نبوده و در عرض خداوند قرار نمی گیرد بلکه وجودش در طول وجود خداوند است. مساله متکلمان این نیست که چه کسی معجزه را به شخصِ مدعی پیامبری بخشیده است (حتی برخی از متکلمان معتقدند معجزه ها به پیامبران داده نمی شود بلکه این خودِ پیامبران هستند که معجزه ها را خلق می کنند)؛ مساله آنها این است که جریان معجزه به دست مدعی پیامبری – و نه به دست هر شخصی – یک دلیلی منطقی است که به عقل عملی انسان این اجازه را میدهد که از آن مدعیِ پیامبری پیروی کند و اگر به دروغ ادعای پیامبری کند اجازه جریان این معجزه توسط این شخص از سوی خداوند – حتی اگر این معجزه را از قدرتی خارقالعاده گرفته باشد- قبیح می باشد و مردم بر علیه خداوند، حجت و دلیل خواهند داشت و البته صدور عمل قبیح از سوی خداوند محال است؛ زیرا که ارتباط بین معجزه و صدق پیامبر، نزد متکلمان مسلمان رابطهای منطقی بوده و حجتی واقعی – و نه موهوم – است. در اینجا فرض بر این است که هیچ کس نمیتواند حجتی علیه خداوند سبحان داشته باشد بلکه این خداوند است که حجت اصلی و آشکار را در دست دارد. امیدوارم توانسته باشم دقیقا جهت موضوع را بیان کنم.
[1] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع، ج 3 ص 32