• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
بطون قرآن و کثرت خوانش­ها، مدیریت جهانی حضرت مهدی 2022-01-16 2022-01-16 0 805

بطون قرآن و کثرت خوانش­ها، مدیریت جهانی حضرت مهدی

تالیف: حیدر حب الله

ترجمه: مجمع علمی طور سینا

پرسش[1]: برخی از علما معتقدند اندیشه بطون قرآنی، تطبیقی از اندیشه تعدد خوانش­های دینی به شمار می­رود و دلیل اینکه شیعیان، اولین کسانی بودند که پیرامون کثرت خوانش­های دینی نظریه پردازی کردند این است که آنان به برخورداری قرآن از بطون مختلف باور دارند. همچنین به باور آن­ها دلیل نیازمندی به معصوم این است که فقیه هیچ­گاه نمی­تواند به تمامی زوایای دین مسلط شود؛ نه بدین معنی که اگر معصوم ظاهر شود بهتر است؛ بلکه بدین معنی که اکنون نیز فقیه نیازمند معصوم ع است. بنابراین اکنون نیز به دلیل ناکافی بودن نصوص به­جای مانده، معصوم علیه السلام به فقها در رسیدن به افکار و اندیشه ها، کمک می کند؛ زیرا که معصوم حاضر است و غیبت او منافاتی با حضور او ندارد بلکه تنها به معنای عدم ظهور اوست. نظر شما چیست؟

پاسخ: در رابطه با این پرسش می­توان به نکاتی اشاره کرد:

نخست: این سخن که اندیشه­ بطون قرآنی زمینه­ساز اندیشه کثرت خوانش­هاست سخن صحیحی است ولی این ارتباط، تنها در پرتو یکی از تطبیقات نظریه تعدد خوانش­های دینی – یعنی تعدد طولی – قابل فهم است نه همه تطبیقات آن. بنابراین اگر شخصی نظریه تعدد خوانش­ها را قبول داشته باشد و آن را حتی در خوانش­های کاملا متباین و یا دارای تباین جزئی (عموم و خصوص من وجه) بپذیرد، اندیشه بطون قرآنی نمی­تواند مقدمه­ای برای پذیرش همه آن­ها باشد و فقط با خوانش­هایی سازگار است که از جهت عمق و ژرفا با یکدیگر ناهمسان هستند.

دوم: سلفی­ها، فقط شیعه را طرفدار اندیشه بطون قرآنی می­دانند، ولی چنین سخنی، تهی از واقعیت است؛ چرا که با ملاحظه تاریخ می­یابیم چنین اندیشه­ای را بسیاری از متصوفه، فیلسوفان و متکلمان اهل سنت و دیگر مذاهب پذیرفته بودند. پس این سخن که تنها شیعه پذیرای این اندیشه بوده است با واقعیت تاریخی سازگار نیست.

سوم: احتیاج ما به امام:

الف) اگر منظور این است که نصوص دینی موجود، حاجت ما را به دلیل از بین رفتنِ بسیاری از آن­ها در طول تاریخ برآورده نمی­کند یا اینکه فهم کاملی از این متون نداریم چون بسیاری از مفاهیم دینی وجود داشتند که بر ما پوشیده مانده و یا در طول تاریخ از اذهان پاک شده و … با این دلایل، نیازمندی ما به امام کاملا موجه است؛ زیرا فهم امام علیه السلام از فهم ما برتر است و فهم انسان کامل، نیاز هرروزه ما است چرا که فهم او، فهمی برتر، فراگیر تر و پیشرفته­تر است.

ب) اگر منظور این باشد که امام علیه السلام برای علما دعا می­کنند و در برخی از موقعیت­ها مداخله می­کنند، چنین منظوری کاملا منطقی و معقول به نظر می­رسد، البته برای اثبات اینکه دقیقا کجا این مداخلات روی­داده است نیازمند دلایلی هستیم که بتوانند آن واقعه را برایمان اثبات کند.

ج) اما اگر منظور ما این است که امام علیه السلام همواره با علما ارتباط دارند و ایشان هستند که جریان عمومی تفکر، مواضع، اجتهادات و تصمیمات آن­ها در طول تاریخ را هدایت می­کنند[2]، برای قبول چنین ادعایی اگر به نظریه ولایت تکوینی[3] خیلی میدان ندهیم، دلیل قانع­کننده­ای وجود نخواهد داشت.

اما اگر برای توجیه چنین مقصودی به مفهوم جدیدی غیر از مفهوم ولایت تکوینی استناد شده است، من دلیل قابل قبولی از عقل یا کتاب و یا سنت ندیده­ام. البته خوب است ادله عقلی و قرآنی و حدیثی این ادعا را ببینیم. اینکه امام هست و از احوال شیعه آگاه بوده و برایشان دعا می­کند و در برخی مواقع، مداخله می­کند و اینکه عالم را با ولایت تکوینی­اش به گونه عام مدیریت می­کند، همه این مفاهیم با آنچه برخی از معاصرین مطرح می کنند متفاوت است. قبلا با ایشان در شهر قم ملاقات کردم. وی معتقد بود امروزه جهان با مدیریت امام زمان علیه السلام پیش­می­رود، چنانکه گویی دستگاه­هایی امنیتی، سیاسی، فکری و فرهنگی ویژه­ای در خدمت امام هستند تا از این طریق بتوانند بر اوضاع اقتصادی، فکری، سیاسی و اجتماعی جهان تا جایی که خداوند تعیین کرده است، اثرگذار باشند.

من دلیلی برای چنین فرضیه­ای نیافته­ام و خوب است که از این عالم بزرگوار بخواهیم تا دلیلشان را ارائه کنند.

چهارم: اندیشه­ غیبت و اینکه غیبت در مقابل ظهور قرار می­گیرد و نه در مقابل حضور تا چنین نتیجه بگیریم که ایشان حضور دارند ولی ما ایشان را نمی­بینیم، نمی­تواند برای اثبات طرحی که این بزرگواران ادعا می کنند به کار آید؛ زیرا حضور دو معنی دارد:

  1. «وجود» در مقابل «عدم وجود» است و روشن است که در مفهوم کلامی شیعه، غیبت در مقابل وجود قرار نگرفته است، چرا که وقتی می­گوییم امام غایب است به این معنی نیست که ایشان وجود ندارند، امامیه اساسا به چنین مطلبی باور ندارد.
  2. ظهور در فضایی خاص؛ هنگامی که گفته می­شود ائمه حاضر هستند، معنای این حضور در برابر مفهوم غیبت در صحنه خاصی است. به عنوان مثال وقتی می­گوییم که زید در حیات سیاسی جامعه حضور دارد، منظور ما این است که او در جامعه فعالیت­های خاصی را پی­گیری می­کند و نقش خاصی را پذیرفته است. این معنی از حضور زید، در مقابل غیبت او قرار می‌گیرد و اگر در همین راستا گفته شود «او غایب است» به این معنی نیست که در جهان، انسانی به نام زید وجود ندارد بلکه می­خواهیم بگوییم او هیچ فعالیت و تأثیری در جامعه ندارد.

بنابراین وقتی می­گوییم که امام غایب است به این معنی نیست که او وجود ندارد، بلکه مقصودمان این است که او هست ولی میان مردم فعالیتی ندارد، و این همان معنایی از غیبت است که به ذهن شیعه خطور می­کند. پس غیبت امام یعنی عدم ­فعالیت ایشان در جامعه. با توجه به این معنی می­توانیم امروز بگوییم که امام موسی صدر غایب است، و این غیاب به این معنی نیست که مخفیانه فعالیت می­کنند، بلکه این معنی به ذهن می­آید که اساسا فعالیتی ندارند و از صحنه خارج شده­اند با اینکه ممکن است هنوز زنده باشند.

پس هنگامی که می­گوییم شخص الف از صحنه­ سیاسی غایب شده است هم می­تواند منظورمان این باشد که او از دنیا رفته و هم می­تواند منظورمان این باشد که او فعالیت سیاسی را کنار گذاشته است یا وقتی می­گوییم فلان اندیشمند، غائب است می تواند به این معنی باشد که دیگر در این دنیا نیست یا به این معنی باشد که حضور و تأثیر و ظهوری در حیات علمی جامعه ندارد.

نتیجه اینکه، واژگانی چون حضور، غیبت و ظهور لزوما به اثبات اندیشه­ای که این عالم بزرگوار مطرح کرده‌اند نمی انجامد؛ چون همانطور که ظهور حضرت مهدی می­تواند معنای مطلوب ایشان را داشته باشد (به این معنی که وجود دارند و فعالیتشان مخفیانه است) از نظر عرف و واژه­شناسی ممکن است به این معنا باشد که ایشان وجود دارند ولی غائب­اند و فعالیتی ندارند. در اینجا، هیچ یک از این دو معنی، بر دیگری ترجیح خاصی ندارد. البته قدر متیقن از این معنی، معنای دوم است که با همان معنای مشهور از غیبت مترادف می باشد.

[1] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع، ج 3 ص 25

[2] معروف است که یکی از علما معاصر همین اندیشه را پذیرفته است که طبق آن امام زمان علیه السلام، جهان را از جهت سیاسی، اقتصادی و امنیتی مدیریت می­کنند

[3] منظور از ولایت تکوینی در اینجا این است که شخصی که دارای ولایت تکوینی است، واسطه فیض الهی هم هست.

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 35805384       عدد زيارات اليوم : 10921