حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال[1]: گفته میشود به این دلیلِ مَلَقَّب شدنِ امام جواد علیه السلام – بعد از شهادت – به باب الحوائج، این است که بسیاری از مومنین وقتی حاجتی را در کنار قبر آن بزرگوار طلب میکردند برآورده میشود و از این طریق، حوائج بسیاری در نزد قبر شریف ایشان، برآورده گردید. این قضیه آنچنان مشهور شده که حتی یکی از درهای ورودی حرم ایشان، «باب المراد» نامیده شد. آیا این قضایا در کتب معتبرهی ما، سابقهای دارد و نشانهای از آنها در کتب ما یافت میشود؟ چرا ما شیعیان تحقق چنین قضایایی را در نزد قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و یا حتی در کنار کعبه ادعا نمیکنیم و فقط در کنار قبور ائمه علیه السلام مدعی وقوع چنین قضایایی هستیم؟ این پدیده به شکل بسیار گسترده تر در کنار قبر امام رضا علیه السلام مشاهده میشود و میبینیم که مردم – خود را با طناب هایی به ضریح ایشان وصل میکنند تا حاجت خود را بگیرند و حتی این حالت ممکن است چند روز طول بکشد.
جواب:
اولا با توجه به جستجوی سریعی که انجام دادم – آنهم با عجله – نص دینی معتبری نیافتم که ویژگی خاصی همچون برآورده شدن حاجات را برای امام جواد علیه السلام – آنهم برای بعد از شهادت ایشان – و در کنار قبر آن بزرگوار ثابت کند. همچنین دلیلی معتبری برای نام گذاری آن ورودی به «باب المراد» نیافتم. اگر چیزی در این رابطه باشد عام است و شاملِ همهی انبیاء و ائمه علیهم السلام است.
ثانیا نباید در تکذیب این وقایع عجله کرد؛ همچنین نباید کسانی که چنین ادعایی میکنند را متهم به خرافات و پریشان گویی کرد – متاسفانه برخی از ما اینگونه هستیم – چون خداوند متعال قادر بر هر چیزی است و ائمه علیهمالسلام در نزد خداوند، عزیز هستند و ممکن است برای قبور ایشان، مقامات و کراماتی وجود داشته باشد.
ثالثا کتابهای زیادی وجود دارد که وقایعِ اتفاق افتاده در کنار قبور اولیاء و ائمه علیهمالسلام را گزارش میکنند؛ این گزارشات هم در رابطه با صوفیان وجود دارد هم در میان شیعیان رواج یافته است؛ حتی این وقائع به طور جدی در نزد بسیاری از مذاهب مسیحی هم گزارش شده است. ولی بیشتر این کتابها، مواد خامی را عرضه میکنند یعنی در این کتابها با قصه هایی مواجه میشویم که از کتب و منابعی دیگر نقل شدهاند. این کتابها – با صرف نظر از میزان اعتبار منابع و سند آنها – به تحلیل این مواد خام و قصههای نقل شده و بررسی آنها نمیپردازند تا مطمئن شویم که این ادعاها، واقع شده اند و یا مطمئن شویم که فلان واقعه منتسب به صاحب قبر است. در مرحله اول باید تمام گزارشاتی که حکایت از وقوع کرامات در نزد قبر امام جواد علیه السلام یا قبور ائمه دیگر دارند جمع آوری شود؛ سپس باید از طریق نقد تاریخی و مضمونی هر گزارش، به بررسی صدق و کذب آن و نیز منبع و ساختار داخلی آن قضیه و … پرداخت؛ هنگامی که تناقض و عیبی در این گزارش ها مشاهده نشد به مرحلهی سوم میرسیم که عبارت است از بررسی آن واقعه از زاویهی انتسابش به فلان قبر و یا فلان شخص. زیرا چه بسا آن کرامتی که به عنوان شفای یک مریض نقل میشود محصول یک حالت نفسانی و درونی خود مریض – از نظر علمی و منطقی – باشد که بر بیماری وی در کنار فلان قبر تاثیر گذاشته است. مانند کسی که مثلا مشکلی عصبی دارد و در نتیجهی یک واکنش شدید نفسانی در حال زیارتِ فلان مرقد، یک کنشِ عصبیِ مشخصی ایجاد شود. این مرحله از بحث، نیازمند بررسی پزشکان و متخصصان اعصاب و روان و دیگر علوم است به شرط اینکه اینان از ابتدا، امکان امدادهای غیبی در موضوع مورد بحث را بعید نشمارند.
پس ما در مقابل سه مرحله قرار داریم که باید از پس آنها برآمده تا بگوییم این گزارشات، علمی و منطقی است و میتوان بر آنها اعتماد کرد. این سه مرحله عبارتند از:
- جمع آوری گزارشات
- راستی آزمایی از وقوع این گزارشات
- تفسیر و تحلیل و بررسی عوامل احتمالی که میتواند سبب وقوع آن حادثه باشد.
متاسفانه ما غالبا به مرحلهی اول اکتفا کرده و مراحل بعدی را – مخصوصا مرحلهی سوم را – رها میکنیم و یا اگر به دو مرحلهی بعد هم بپردازیم غالبا به صورت روشمند و علمی آن مراحل را انجام نمیدهیم بلکه عاطفی و حماسی برخورد میکنیم. البته این مشکل، فقط در میان شیعه نیست بلکه مشکل عمومی است که شیعه و صوفی و سنی و مسیحی و … از آن رنج میبرند.
رابعا در رابطه با ظاهر نشدن چنین وقایعی در نزد قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله میتوان گفت یکی از دلایل آن، چه بسا مربوط به خصوصیت و ویژگیای باشد که در شخصِ شفاگیرنده وجود دارد. به این معنی که امکان دارد علاج برخی امراض، نیاز به طبابتِ پزشک از یک سو، و وضعیت مریض از سوی دیگر داشته باشد به گونهای که اگر حالت مریض، در وضعیتی نباشد که معالجه را قبول کند دیگر طبابت و رسیدگی پزشک فایدهای ندارد. آنچه که شما گفتید – عدم وقوع شفای بیماریها در کنار قبر رسول الله صلیاللهعلیهوآله – دلیل این نکته است که حالت نفسانی زائر، نقش مهمی در معالجه و شفا دارد و اینگونه نیست که هر علاجی، این حالت نفسانی را نادیده بگیرد. البته ذکر این نکته لازم است که گزارشاتی دربارهی برآورده شدن حاجات در نزد قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله در برخی کتب نقل شده است و لذا نباید اصل وجود این مسائل در تراث مکتوب خود را انکار کرد.
مناسب است در اینجا به مسالهای تذکر دهم که برخی از علمای معاصر و کسانی که مشغول مباحث فلسفی هستند به آن اشاره کردهاند و آن اینکه دستگاه مفاهیمی که در ذهن انسان وجود دارد نقش مهمی در شکل دادن و تجسم و آراستن صورتهای عقلی انسان ایفا میکند. به عنوان مثال ما میبینیم که مسیحیان در خواب هایشان، حضرت مسیح و یا حضرت مریم را میبینند در حالی که مسلمین، در خواب هایشان، پیامبر و یا برخی از ائمه علیهمالسلام را میبینند و نیز یهودی، شخص دیگری را در خواب میبیند و … . در اینجا تفسیری وجود دارد – دعوت میکنم که به آن توجه کرده و پیرامون آن تفکر کنید – مبنی بر اینکه آنچه در خواب میآید ضرورتا اوهام و یا خوابهای پریشان نیست بلکه میتواند حقیقت داشته باشد ولی ذهن مسیحی، آکنده از صورتهایی معین برای اشخاصی ویژه است و عقل او، آن صورتها را به آنچه در خواب میبیند میپوشاند؛ لذا انسان مسیحی میپندارد آنچه دیده، حضرت مسیح است و حس میکند هموست. در حالی که اگر این شخص، شیعه باشد چه بسا آنچه را در خواب میبیند حضرت مهدی عج احساس کند و اگر سنی باشد احساس خواهد کرد آنچه در خواب میبیند عمر بن خطاب است. نامگذاری هایی که در عالم خواب صورت میگیرد از نظر فلسفی برخاسته از عالم مفاهیم و مقولات در ذهن هر شخص است و ربطی به خود اتفاقی که در خواب میافتد ندارد. این نظریه، گوناگونی و گرایشهای خوابهای مختلف نسبت کسانی که شخص مرتبط با آنهاست و یا به خاطر فضای تربیتی اش، نسبت به آنها شناختی دارد تفسیر میکند. شاید بتوان از این نظریه به صورت جزیی برای جواب سوال شما کمک گرفت.
[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 1 سوال 15.