• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
بررسی و تحلیلِ «عرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود» 2020-09-26 2020-09-26 0 2913

بررسی و تحلیلِ «عرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود»

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: معنی این حدیث: «عَرَفْتُ اللَّهَ بِفَسْخِ‏ الْعَزَائِمِ‏ وَ حَلِّ الْعُقُود» چیست؟ آیا این حدیث صحیح است؟

جواب: در نزد شیعیان، این حدیث به امام علی علیه السلام نسبت داده شده در حالی که برخی از علماء اهل سنت نیز همین حدیث را به بعضی از صحابه نسبت می‌دهند. شیخ صدوق، سید رضی، فتّال نیشابوری و دیگران این حدیث را با شکل‌های مختلفی بدین صورت نقل کرده اند:«عرفت الله بفسخ العزائم و حلّ العقود» یا «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» و یا «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حلّ العقود و نقض الهمة» و نیز «عرفت الله بفسخ العزائم و منع الهمة لما ان هممتُ بأمر فحال بینی و بین همّتی و عزمتُ فخالف القضاء عزمی، علمتُ انّ المُدَبِّر غیری».

ابوطالب الزاهدی الجیلانی (متوفای 1127 هجری قمری) – طبق گزارش علماء تراجم و فهارس – رساله‌ای را در شرح این حدیث نوشته است.

اما از نظر سندی، حدیث فوق، فقط طبق نقل شیخ صدوق، سند دارد که البته در سندِ نقل شده توسط شیخ صدوق هم «إبنِ بُطّة» و «محمد بن خالد البرقی» وجود دارد که این دو در نزد من، موثق نیستند هر چند بنا بر نظر مشهور، توثیق شده‌اند. اما در رابطه با مضمون و محتوای این حدیث، چندین تفسیر ارائه شده است و حتی در کلمات برخی – مانند دکتر احد فرامرز قراملکی – به عنوان یک برهان مستقل بر وجود خداوند متعال و یا صفات او آمده و آن را برهان فسخ عزائم نامیده است و پیشنهاد می‌کند این برهان، بر مبنای فلسفه‌ی تجربه‌ی قدسی در علم کلامِ جدید، تاسیس شود.

مهمترین تفاسیر مطرح و یا محتمل درباره‌ی محتوای این حدیث عبارتند از:

تفسیر اول: مقصود از عزائم، آن چیزی است که انسان عزم بر آن دارد. همچنین عقود به معنی چیزی است که قلب انسان به آن گره می‌خورد یعنی نیت‌هایی که در قلب انسان منعقد می‌شود تا متعلقات خود را محقق کنند. این یعنی ما با پدیده‌هایی نفسانی مواجه هستیم که در درون انسان حاصل می‌شوند و این پدیده‌ها، همان فسخ نیت‌ها و کارهایی است که قلب او، بر انجام آنها مصمم است مانند محقق نمودنِ یک چیز و یا انجام آن. این پدیده‌های نفسانی که در نفس انسان واقع می‌شوند در برخی موارد بدون هیچ علتی به وجود می‌آیند؛ به این معنی که شما نیت می‌کنید فلان کار را انجام دهید ولی ناگهان و بدون هیچ اتفاق جدیدی، این عزم و اراده، متلاشی می‌شود و آن نیت، ذوب شده و سست می‌گردد. شما علتِ این حالتِ نفسانی نیستید چون بنا بر فرض، شما این حالت را به وجود نیاوردید و آن را قصد نکردید بلکه قهراً و خود به خود در درون شما ایجاد شد و همت شما را سست کرد. حال اگر شما علت این حالت نیستید پس باید علت دیگری فوق شما وجود داشته باشد که آن حالت را در درون شما پدید آورده است. اشیاء پیرامونی که ما را احاطه کرده‌اند و راهی به درون نفس ما ندارند نمی‌توانند علت بروز چنین اتفاقی باشند؛ لذا آن علت، هیچ چیزی نمی‌تواند باشد جز خداوند متعال. بدون چنین فرضی – و با توجه به اینکه پذیرفتیم خودِ ما هم علت این حالت نیستیم – حدوث این گونه پدیده‌های نفسانی، مانند حدوث معلول بدونِ وجود علت خواهد بود.

تفسیر فوق، منسجم با مباحث متکلمین درباره‌ی خطوراتِ قهری و بدون اختیار است؛ آنها معتقدند منشأ خطوراتی که بدون اختیار برای انسان حاصل می‌شود باید خداوند متعال باشد زیرا آدمی – آنگونه که فرض کرده‌ایم – متوجه این خطورات نیست و به همین دلیل نمی‌تواند خودش، علت آنها باشد؛ با این وصف، تفسیر فوق از حدیث مذکور، به معنیِ این آیه‌ی شریفه و یا نزدیک به آن – البته بنا بر یکی از تفاسیر مطرح درباره‌ی آن – است:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُون‏»[2] (انفال: 24)

همچنین هم مضمون با این حدیث خواهد بود که می‌گوید:«یا مقلب القلوب و الابصار».

تفسیر دوم: همان تفسیر اول با این تفاوت که تحلیل مذکور از این پدیده‌های نفسانی، منحصر به مواردی نمی‌شود که سبب وجود و پیدایش آنها در نفس آدمی مشخص نیست؛ بلکه شاملِ تمام پدیده‌های نفسانی است حتی آن دسته از حالاتی که منشأ حدوث آنها معلوم و معقول است. در تفسیر اول، کسی که عزائم و نیتها را فسخ می‌کند کسی غیر خود انسان است در حالی که بنا بر تفسیر دوم، ممکن است خودِ انسان، برخی نیتها را فسخ کند همانطور که ممکن است شخص دیگری آنها را فسخ نماید.

بنا بر تفسیر اول و دوم، برهانِ فسخ عزائم به «برهانِ وجوب و امکان» و یا به «برهانِ حدوث» و یا کلاً به برهان‌هایی برمی‌گردد که ناشی از قانونِ علیت و محال بودنِ دور و تسلسل است و لذا یک برهانِ جدید بر وجودِ خداوند نیست بلکه فقط تطبیقِ یک قانونِ عام بر برهانِ امکان یا برهانِ حدوث است که فلاسفه و متکلمان، مفصلا به آنها پرداخته اند و چه بسا به همین دلیل، از این حدیث، به عنوان دلیلِ مستقلی بر وجودِ خداوند متعال یاد نمی‌شود بلکه به عنوان یکی از مصادیق و تطبیقاتِ برهان‌های دیگرِ فلسفی شناخته می‌شود؛ زیرا بعد از اینکه مشخص شد مضمونِ این حدیث، فقط یک مثالِ باطنی و محسوس به وسیله‌ی حواس درونی از قانون علیت است دیگر معنی ندارد آن را به عنوان یک برهان مستقل، معرفی کنیم.

تفسیر سوم: حدیث فوق می‌خواهد بگوید انسانی که اشیاء پیرامونی‌اش، سیطره و تسلطی بر درونش ندارند، هر چند مالک و مسلط بر جسدش است ولی برای وی این اتفاق می‌افتد که تسلط بر باطنِ خویش را از دست داده و عزم و اراده‌اش متلاشی شده و همتش سست گشته و نیت‌ها و مقاصدش بدون اینکه اراده‌ای داشته باشد از بین برود. لذا انسان به خاطر همین وقایع، می‌فهمد سرمنشأ این اتفاقات – که در درونش رخ می‌دهند – نیرویی والاتر از خودش است؛ زیرا وی می‌داند که آنچه پیرامونش قرار دارند – مانند اشیاء و حیوانات و انسان‌های دیگر – داخلِ اعماق روحش نیستند تا بتوانند در آن تصرف کنند. پس حتما نیرویی که چنین کارهایی را انجام می‌دهد یک نیرویِ استثنایی است که قوی تر از خودِ انسان است و می‌تواند در ذاتِ انسان، تاثیرگذار باشد آنهم به گونه‌ای که هیچ کس قادر بر آن نیست. اینجاست که انسان از یک سو، پی به عجز خود برده و از سوی دیگر، وجودِ نیرویی روحی و عمیق را درک می‌کند؛ نیرویی که می‌تواند در اعماق وجودش موثر باشد آنهم به گونه‌ای که انسان را یارای رهیدن از آن نیست. پس این حدیث در صدد استدلال بر شناخت خداوند متعال از این زاویه است؛ یعنی زاویه‌ی روحی که برخاسته از عجز انسانی است.

این تفسیر با دو تفسیر پیشین، متفاوت است. در تفسیر اول و دوم، گفته می‌شد این پدیده‌های نفسانی، وقایع خارجی هستند که باید علتی داشته باشند و چون خودِ انسان، علت بروزِ این پدیده‌ها نیست پس باید علتِ این پدیده‌ها، خداوند متعال باشد. اما در تفسیر سوم می‌گوییم: قرار نیست از وجودِ این پدیده‌ها، فقط پی به وجود خداوند متعال – آنهم در طریق نظام علیت و سببیت – ببریم بلکه می‌خواهیم پی به وجودِ خداوند ببَریم به عنوان یک قدرتِ روحی که قادر بر تصرف در نفوس انسانی است آنهم به گونه‌ای که خودِ انسان، عاجز از چنین تصرفاتی است. لذا این حدیث، از چندین ویژگی در معرفت خدواند کشف می‌کند نه اینکه فقط کاشف از اصلِ وجودِ خداوند باشد. خداوند متعال در این حدیث، یک نیروی غیبی است که می‌تواند در باطنِ نفوس انسانی، آنهم به صورت پنهانی، تصرف کند به گونه‌ای که هیچ موجودی در جهانِ هستی – اعم از جمادات و حیوانات و انسانها – قادر بر چنین تصرفاتی نیست و حتی این نیروی غیبی، فراتر از قدرتِ خودِ انسان است. از همین عجز و ناتوانی، پی به وجودِ خداوندِ قادر و مُهَیمِن و مسیطر بر قلوب می‌بریم نه اینکه فقط وجودِ خداوند را کشف کنیم.

تفسیر چهارم: این حدیث می‌گوید گاهی انسان، عزم بر چیزی دارد و آن چیز هم در دسترس او بوده و وی قادر بر آن است ولی با این حال، می‌بینیم که در انجام و وصول به آن چیز، ناکام می‌ماند. اینجاست که می‌فهمیم این،خداوند متعال است که امور را از هم جدا می‌کند و انسان را از انجام کاری که فکر می‌کرد حتما قابل انجام است وامی‌دارد. پس فسخِ عزیمت و نیت و یا جلوگیری از همت و اراده و یا گسستنِ تمایل و تصمیمِ قلبی، به معنی فشل شدن این سه – یعنی عزیمت و همت و تصمیم قلبی – در انجامِ اغراض‌شان در خارج است. گاهی تصمیم دارید آب بنوشید و آب هم در کنار شما قرار دارد ولی ناگهان، گربه‌ای می‌آید و ظرف آن را می‌شکند؛ در نتیجه آنچه اراده کرده‌اید محقق نمی‌شود. اینجا خداوند متعال است که جلویِ تحققِ نیت شما را می‌گیرد و قصد و عزیمتِ شما را فشل کرده و تصمیم شما بر انجام کار را بی اثر می‌کند.

این حدیث – بنا بر این تفسیر – در صدد است تا هیمنه و قدرت و تاثیر خداوند متعال در عالم وجود و دخالتِ او را در ایجادِ موانع بین انسان و خواسته‌هایش بیان کند و از سوی دیگر، عجز و ناتوانی انسان در برابرِ این گمان ثابت کند که «می‌تواند آنچه را اراده کرده محقق نماید. پس این حدیث، نمی‌خواهد وجودِ خداوند متعال را اثبات کند بلکه در صدد است تا نوعِ ارتباط بین قدرت الهی و قدرت انسانی را – با توجه به عنصر اراده – بیان نماید. شاید نقلِ طولانی حدیث که قبلا به آن اشاره شد، همین تفسیر چهارم را تایید کند.

تفسیر پنجم: منظور از این حدیث، بیانِ عجزِ معرفتی انسان در برابر علم وسیع الهی است. یعنی این حدیث، مربوط به علم خداوند است و نه قدرت یا اصلِ وجودِ او. لذا معنای این حدیث از احوالاتِ انسانی سخن می‌گوید که عزم بر انجام کاری دارد ولی قبل از انجامِ آن، می‌فهمد این کار، صحیح نیست و در نتیجه، آن را ترک می‌کند و اراده و عزم و نیتش، از بین می‌روند؛ و این، یعنی انسان، جاهل است و احاطه به تمامِ جزئیاتِ مسائل ندارد و می‌فهمد کسی وجود دارد که بالاتر از او بوده و به تمام جزئیات، آگاه است و هیچ ضعف علمی در او راه ندارد بر خلافِ خودش – یعنی انسان – که این ضعف را درک می‌کند.

آنچه گذشت، تفسیرهای احتمالیِ این حدیث بود. ممکن است در صحت و یا ارزشِ مضمونیِ این حدیث – با توجه به برخی از تفاسیر – مناقشه کنیم. اما این تفسیرها با هم متفاوتند؛ بر اساس برخی از این تفاسیر، اصلِ وجود خداوند از طریقِ فسخ عزائم و نیت‌ها ثابت می‌شود؛ در حالی که برخی دیگر از این تفاسیر، معرفت خداوند را منحصر در وجودِ او نمی‌دانند بلکه این معرفت را به صفات یا قدرت و یا علم و یا شیوه‌ی تسلط و همینه‌ی او بر عالم، تسری می‌دهد.

من مایل هستم این حدیث را بدین صورت بفهمم که مضمونِ آن می‌خواهد به انسان یک تلنگرِ وجدانی و فطری بزند تا به ضعف خود پی ببرد و به وجودِ خداوندی که والاتر از اوست اذعان نماید. به نظرم، استفاده از این حدیث در قالبِ برهانِ علمی فلسفی که از مقدماتی چند تشکیل شده صحیح نیست. لذا آنچه تا کنون گفته شد ضعیف تر از آن است که بتواند مضمونِ این حدیث را به دلیلی مستقل در برهانِ علمی بر وجود خداوند متعال تبدیل کند. در قرآن و سنتِ شریف، استدلال‌های بسیاری یافت می‌شوند که بیش از آنکه مبتنی بر برهان و قواعدِ محکمِ منطقی باشد، بر تنبیه و آگاهی دادن و اقناع استوار است. گویا این حدیث در صدد اشاره به این نکته است که آنچه انسان، اراده می‌کند لزوما محقق نمی‌شود یا به خاطر جهلش و یا به خاطر تغییرِ آگاهی هایش و یا به خاطرِ ضعفش؛ و این، تلنگری است به انسان تا بفهمد «هر چند از جمادات و حیوانات قوی تر است اما مسیطر و مسلط بر عالَم نیست»و کسی وجود دارد که بر عالَمِ او و باطنش، مسلط و مسیطر بوده و از نواقص و کاستی‌هایش، مبرّی و متعالی است.

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 4 سوال 567.

[2] . اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى‏ خواند كه شما را حيات مى‏ بخشد! و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مى‏ شود، و همه شما (در قيامت) نزد او گردآورى مى‏ شويد

إرسال

you should login to send comment link

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36595109       عدد زيارات اليوم : 21506