• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
بررسی معنی «لعلّ» در قرآن 2021-06-25 2021-06-25 0 1345

بررسی معنی «لعلّ» در قرآن

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: اعتقاد ما این است که از خداوند متعال، چیزی جز خیر سر نمی‌زند. حال چرا در دعای افتتاح، خداوند متعال را چنین می‌خوانیم:

«فَصِرْتُ‏ أَدْعُوكَ‏ آمِناً وَ أَسْأَلُكَ مُسْتَأْنِساً لَا خَائِفاً وَ لَا وَجِلًا مُدِلًّا عَلَيْكَ فِيمَا قَصَدْتُ فیهِ إِلَيْكَ فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ وَ لَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَة الامور … ».[2] آیا نباید کلمه‌ی «لعلّ» را به کلمه‌ی دیگری تبدیل کرد که بر خیر تاکید داشته باشد و این معنی را منتقل کند که آنچه به تاخیر افتاده، یقینا خیر است نه اینکه شاید خیر باشد؟

جواب:

علمای لغت می‌گویند کلمه‌ی «لعلّ (شايد)» در لغت عرب برای امید داشتن و بیان وضعیت شیءِ مشکوک استفاده می‌شود. آنها می‌گویند اگر این کلمه در رابطه با چیزی استعمال شود که هیچ شکی در آن نیست و وضعیت آن کاملا برای ما مشخص است در این هنگام به معنای «کَی»[3]خواهد بود. در این صورت، معنی «لعلّ» در این وضعیت فرق خواهد کرد.

همچنین گفته‌اند کلمه‌ی «لعلّ» از زاویه‌ای دیگر، سه معنی دارد:

  1. ترجّی و امید داشتن: لعلّ الله یرحم زیدا یعنی امید است که خداوند به زید رحم کند.
  2. اشفاق و نگرانی و دلواپسی: لعلّ العدو یغلبنا یعنی شاید دشمن بر ما غلبه کند.
  3. علت آوردن: قُل لزید کذا و کذا لعلّه یقبل یعنی به زید این و آن را بگو تا قبول کند. به عبارت دیگر، گفتار شما به زید، به این خاطر است که وی قبول کند.

اینگونه است که علمای لغت و مفسران، با توجه به سیاق‌هایی که یک کلام در قالب آنها به کار می‌رود، معانی متعددی را برای کلمه‌ی «لعلّ» ذکر کرده‌اند. هیچ شکی در ساحت خداوند متعال معنی ندارد و لذا اگر خود خداوند متعال، از کلمه‌ی «لعلّ» استفاده کند باید آن را به گونه‌ای متناسب با تعلیل و علت آوردن معنی کرد نه با اشفاق و یا امید داشتن.[4]

ولی من نظر دیگری دارم که بر خلاف روش‌های معروف بین علمای علم لغت و اصول و تفسیر در تحلیل کلمه‌ی «لعلّ» و امثال آن است؛ روشهایی که اینان به کار می‌برند آکنده از مجاز گویی و در تقدیر گرفتن برخی کلمات است که موجب آشفتگی و پریشانی است. من معتقدم، کلمه‌ی «لعلّ» در لغت عرب یک معنی بیشتر ندارد و البته مصادیق و موارد کاربرد آن مختلف است. معنی این کلمه، انشاء حالت انتظار برای حاصل شدن و به وقوع پیوستن یک اتفاق به زودی است. در مقابل این کلمه، «لَیتَ» قرار دارد که به معنای ایجاد حالت انتظار برای به وقوع پیوستن یک اتفاق البته در آینده‌ی دور است.

حال اگر آن اتفاقی که انتظار وقوعش را می‌کشیم مطلوب و دوست داشتنی بود استعمال کلمه‌ی «لعلّ» برای آن به معنی ترجی یعنی امیدواری است و اگر وقوعِ آن اتفاق، ترسناک بود استعمال کلمه‌ی «لعلّ» برای آن به معنی اشفاق و نگرانی است. ولی اگر ندانم آن اتفاق و حادثه، اتفاق افتاده یا خیر، در این صورت، استعمال کلمه‌ی «لعلّ» برای آن، معنای شک را می‌رساند. اگر یقین داشتم آن حادثه و اتفاق، به همین زودی واقع می‌شود و در صدد هستم که به این مطلب به صورت توقع و انتظار اشاره کنم در این صورت، استعمال کلمه‌ی «لعلّ» متضمن معنای شک نخواهد بود.

پس عناوینی همچون ترجی و اشفاق و شک و یقین و تعلیل و … جزئی از معنایِ کلمه‌ی «لعلّ» نخواهد بود بلکه معنای این کلمه، فقط انشاء حالت انتظار برای واقع شدن یک اتفاق و حادثه در آینده‌ی نزدیک است. پس متکلم، حالت انتظار و توقع را ایجاد می‌کند نه حالت ترجی و اشفاق را؛ و چون غالبا تحقق یک شیء و یا اتفاق و حادثه در آینده، برای بشر نامعلوم است – چون نوع بشر نسبت به آینده و وقایع پیش رو، علم ندارند – به همین دلیل غالبا استعمال این کلمه در گفتار، ملازم با حالت شک و تردد است. لذا این گمان حاصل شد که کلمه‌ی «لعلّ» فقط برای حالات شک و عدم یقین، وضع شده است. این در حالی است که کلمه‌ی «لعلّ» هم در مورد شک و هم در مورد یقین استعمال می‌شود.

با این تفسیر و تبیین از معنای کلمه‌ی «لعلّ» گمان می‌کنم بیشتر مشکلاتی که علمای علم لغت و تفسیر با آنها مواجه شدند حل شود. همچنین با توجه به همین تبیین از معنای کلمه‌ی «لعلّ»، استفاده از این کلمه در قرآن آن هم در مواردی که احتمال شک در آنها وجود ندارد قابل فهم خواهد بود. ما با دو مجموعه از آیات قرآن مواجه هستیم که از این کلمه در آنها استفاده شده است:

مجموعه‌ی اول:

آیاتی هستند که از این کلمه در رابطه با خداوند متعال – که در ساحت او جای هیچ گونه جهل و شک نیست – استفاده شده است. این آیات عبارتند از:

  1. «وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[5] خداوند متعال به زبان احتمال وشک وشاید سخن نمی‌گویدزیرا او می‌داند که آنها برمی‌گردند یا برنمی‌گردند. خداوند متعال در این آیه می‌خواهد بگوید که ایشان را گرفتار عذابِ نزدیکتر می‌کند در حالی که منتظر رجوع و بازگشت آنهاست.
  2. خداوند می‌فرماید:«لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»[6] آیا خداوند متعال نسبت به آنچه در آینده اتفاق می‌افتد شک دارد و آیا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خود را هلاک می‌کند یا نمی‌کند تا خداوند متعال به ایشان بفرماید شاید خود را تلف کنی و در راه آنها از بین ببری؟ اینگونه نیست؛ بلکه خداوند متعال در صدد این است که بگوید‌ای پیامبر؛ تو با این شیوه و روشی که در پیش گرفتی خود را هلاک خواهی کرد و این نگرانی وجود دارد که به خودت در این راه صدمه بزنی؛ پس اعصاب خود را خراب نکن و غمگین مشو تا این اتفاق برای تو نیفتد.
  3. همچنین آیه‌ی 44 سوره‌ی طه است که خداوند متعال می‌فرماید: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى»[7] آیا خداوند متعال نمی‌داند فرعون در مقابل موسی و هارون چه می‌کند و به هیچ عنوان متذکر نشده و از انذار موسی و هارون نمی‌ترسد؟ اینگونه نیست. آیه‌ی فوق نمی‌خواهد این معنی را منتقل کند که خدواند در حالت شک نسبت به آینده و وضعیت فرعون است بلکه خداوند در این آیه‌ی شریفه می‌خواهد به موسی بگوید با فرعون به نرمی سخن گویید و ما در انتظار بازگشت و ترس و تذکر او هستیم؛ یعنی آنچه را که از تو خواسته‌ایم انجام بده و بعد از آن ما منتظر روی آوردن او هستیم. با این وصف، مساله‌ی شک و یقین و جهل به آینده مطرح نیست بلکه آنچه در این آیه مطرح است چشم کشیدن و منتظر بازگشت فرعون بودن می‌باشد؛ یعنی ما – منظور خداوند است – وی را هدایت می‌کنیم و منتظر ترس و خشیت او هستیم حال چه بدانیم او بعدا برمی گردد و توبه می‌کند و یا اینکه بدانیم وی توبه نمی‌کند؛ و به عبارت دیگر، علم ما به هدایت پذیر بودن یا نبودن فرعون، تاثیری در این انتظار ندارد. لذا قبل از انتظار برگشت فعلِ فرعون، علیه او حکمی نمی‌کنیم.
  4. آیه‌ی 6 سوره‌ی مائده نیز از همین قبیل است:«فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»[8] آیا خداوند متعال از حال ما خبر ندارد و نمی‌داند ما شکر گذار خواهیم بود یا خیر؟ یقینا اینگونه نیست بلکه منظور از آیه‌ی فوق این‌است‌که خدواندتمام این کارها را انجام‌داده درحالی که‌منتظر شکرگذاری ما‌می‌باشد وچون، شکرگذاری یک کار نیکو و پسندیده است انتظار آن هم از باب امید داشتن است.
  5. خداوند می‌فرماید:«ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛ وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛ وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ؛ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»[9] منظور این آیه نیز با توجه به توضیحات پیشین واضح است.
  6. خداوند در سوره‌ی روم آیه 41 چنین می‌فرماید:«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»[10] این آیه نیز همچون آیات قبلی تفسیر می‌شود.
  7. همچنین خداوند متعال می‌فرماید:«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ»[11] منظور از این آیه نیز واضح است.

اما مجموعه‌ی دوم:

آیاتی هستند که آنچه بعد از کلمه‌ی «لعلّ» آمده نتیجه‌ی اتفاقی است که قبل از این کلمه به آن اشاره شده است آنهم با علم به اینکه وقایعِ بعد از «لعلّ»، قطعا هنگامِ حصولِ وقایعِ قبل از این کلمه، اتفاق می‌افتد. آیات متعددی چنین هستند که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. خداوند متعال در سوره‌ی بقره می‌فرماید:«يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[12] با توجه به دیگر آیات قرآن، تقوای الهی قطعا منجر به رستگاری می‌شود لذا معنی ندارد که گفته شود: «از خداوند پروا کنید و تقوا پیشه نمایید؛ چه بسا اگر چنین کنید رستگار شوید و شاید هم رستگار نشوید». البته این تحلیل و استبعاد، وقتی درست خواهد بود که متعلق تقوی در این آیه، مختص به آنچه در ابتدای آن آمده نباشد.
  2. خداوند می‌فرماید:«وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ »[13] آیا اینگونه است که اگر از خداوند و رسولش اطاعت کنید شاید مشمول رحمت او واقع شویم و شاید هم واقع نشویم؟ یا اینکه منظور آیه این است:«ای مردم، از خداوند و رسولش اطاعت کنید که اگر این کار را انجام دهید منتظر رحمت خداوند باشید»؟
  3. خداوند متعال در آیه‌ی 200 سوره‌ی آل عمران می‌فرماید:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ »[14] آیا اینگونه است که اگر صبر پیشه کنیم و در میدان جنگ استقامت ورزیم و یکدیگر را به صبر توصیه کنیم و مجاهده نماییم و تقوای الهی داشته باشیم شاید رستگار شویم و شاید هم رستگار نشویم؟ آیا خداوند متعال این افراد را وعده‌ی فلاح و رستگاری نداده است؟ پس کجاست آن وعده‌ی الهی که تخلف ناپذیر است؟ آیه‌ی فوق چنین معنای مرددی را منتقل نمی‌کند بلکه در صدد است که بگوید:«تقوای الهی پیشه کنید و یکدیگر را به صبر توصیه نموده و در میدان جنگ، استقامت کنید؛ در این صورت است که می‌توانید انتظار فلاح و رستگاری داشته باشید».
  4. خداوند متعال در سوره‌ی مائده می‌فرماید:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ».[15] این آیه نیز مانند آیه‌ی قبلی است.
  5. در آیه‌ی 100 سوره‌ی مائده چنین آمده است:«قُل لاَّ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[16] این نیز همچون آیه‌ی قبل است.
  6. خداوند می‌فرماید:«وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»[17] آیا تبعیت از قرآن به همراه تقوی، رحمت خداوند را به صورتی احتمالی ثابت می‌کند و یا اینکه در نتیجه‌ی وعده‌ی الهی به این رحمت، قطعا این نتیجه در پی تبعیت از قرآن و تقوای الهی حاصل می‌شود و البته وعده‌های خداوند هم تخلف ناپذیر است؟
  7. خداوند در آیه‌ی 158 سوره‌ی اعراف می‌فرماید:«قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»[18] آیا واقعا اینگونه است که ایمان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و تبعیت از ایشان شاید منجر به هدایت شود و شاید هم منتهی به هدایت نشود؟ اینگونه نیست؛ بلکه ایمان به رسول و تبعیت از او همان هدایت است. لذا منظور آیه این خواهد بود:«ای مردم ایمان بیاورید و از پیامبر تبعیت کنید که در این صورت می‌توانید در انتظار هدایتی باشید که تحقق آن قطعی است. پس کسی که به رسول الله ایمان بیاورد و از او تبعیت کند یقینا به هدایت خداوند چنگ خواهد زد».
  8. در آیه‌ی 77 سوره‌ی حج چنین آمده است:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[19] این آیه نیز همچون آیات پیشین است.
  9. خداوند متعال در آیه‌ی 56 سوره‌ی نور می‌فرماید:«وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»[20] منظور این آیه نیز با توجه به توضیحات پیشین مشخص شده است.

بنابراین معنی کلی و جامع برای تمامی استعمالات «لعلّ» در لغت عرب، همان انشاء و ایجاد انتظار برای تحقق یک شیء در آینده‌ی نزدیک است؛ حال اگر آنچه مورد انتظار است مطلوب و پسندیده باشد در این صورت معنی امید داشتن، به این انتظار، اضافه می‌شود و اگر مطلوب نبوده و مورد اکراه باشد در این صورت معنی نگران بودن نیز به این انتظار اضافه خواهد شد. البته این حالتِ انتظار گاهی به همراه حالت شک و تردید است و گاهی هم به همراه حالت یقین.

من گمان می‌کنم این معنی که برای کلمه‌ی «لعلّ» ذکر شد می‌تواند تمام مشکلاتی که به خاطر استفاده‌ی این کلمه در قرآن و سنت پیش می‌آید را حل کند؛ همانطور که برخی از مشکلات عقائدی را برطرف می‌کند. در واقع مشخص شد که انشاءِ انتظار، همان معنای واقعی و وضعی کلمه‌ی «لعلّ» می‌باشد و حالاتی مانند امید داشتن و یا نگران بودن و یا شک و یقین، از لوازم انشاء و ایجاد انتظار است نه اینکه جزء معنای وضعی «لعلّ» باشد. با این تفسیر، از ادعاهای مجاز و تقدیر و حذف – که در گفتار مفسرین و علمای لغت و کلام بسیار زیاد مشاهده می‌شود – رهایی می‌یابیم.

آنچه گفته شد یک تلاش کوچک بود که برای بحث و گفتگو ارائه کردم. این، فهم من بود و ادعای قطعی بودن آن را ندارم و البته خداوند آگاه به همه چیز است.

بنابراین، آنچه را که درباره‌ی دعای افتتاح گفتید را می‌توان اینگونه معنی کرد:

«خداوندا، من گنه کارم، وقتی می‌بینم در اجابت دعای من تاخیر می‌کنی تو را عتاب می‌کنم و این به خاطر جهل من است؛ رفتار صحیح این است که من در این تاخیرِ اجابت دعایم، منتظر خیر باشم چون می‌دانم تو به عاقبت کارها علم داری و برای من آنچه خیر و خوبی است را در نظر گرفتی و ذخیره کردی».

دلیل ارائه‌ی چنین تفسیری این است که ما به دلایلی می‌دانیم از خداوند متعال چیزی جز خیر در مساله‌ی دعا، صادر نمی‌شود. همین علم ما، قرینه‌ای است که ما را به این تفسیر نزدیک می‌کند. پس «لعلّ» در این قسمت از دعا به معنای انتظار خیر است و لازمه‌ی آن، علم به خیر است؛ چون علم به خیر بودن کارهای خداوند متعال داریم. این قرینه‌ی خارجی، البته باعث نمی‌شود ما به ورطه‌ی مجاز بیفتیم بلکه این قرینه، لازمه‌ی معنیِ حقیقیِ «لعلّ» است. در این نکته باید دقت شود.

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 3 سوال 424.

[2] . در این فراز از دعای شریف افتتاح خداوند را چنین مخاطب خویش قرار می‌دهیم که: «اگر در استجابت دعایم تاخیر کنی من به خاطر جهلی که دارم بی تابی می‌کنم در حالی که شاید این تاخیر، برای من بهتر باشد زیرا تو هستی که به آخر و عاقبت همه چیز علم داری». (مترجم)

[3] . کَی: تا

[4] ابن هشام, متن قطر الندی وبل الصدی, 1:11.

[5] . و حتما آنها را از عذاب نزديكتر (دنيا مانند قحطى و مرض و شكست) قبل از عذاب بزرگتر (آخرت) مى‏چشانيم، شايد بازگردند (سجده: 21)

[6] . شايد تو مى‏خواهى خود را هلاك كنى از اين كه آنها ايمان نمى‏آورند! (شعراء: 3)

[7] . پس با او سخنى نرم بگوييد، باشد كه بپذيرد يا بترسد

[8] . با خاكى پاك تيمم كنيد و صورت و دستهايتان را با آن مسح كنيد. خدا نمى‏خواهد شما در رنج افتيد، بلكه مى‏خواهد كه شما را پاكيزه سازد و نعمتش را بر شما تمام كند، باشد كه سپاس گزاريد.

[9] . پس گناهانتان را عفو كرديم، باشد كه سپاسگزار باشيد. و به ياد آريد آن هنگام را كه به موسى كتاب و فرقان داديم، باشد كه هدايت شويد. و آن هنگام را كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من، شما بدان سبب كه گوساله را پرستيديد بر خود ستم روا داشتيد؛ اينك به درگاه آفريدگارتان توبه كنيد و يكديگر را بكشيد، كه چنين كارى در نزد آفريدگارتان ستوده‏تر است. پس خدا توبه شما را بپذيرفت، زيرا توبه‏پذير و مهربان است. و آن هنگام را كه گفتيد: اى موسى، ما تا خدا را به آشكارا نبينيم به تو ايمان نمى‏آوريم. و هم چنان كه مى‏نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت. و شما را پس از مردن زنده ساختيم، شايد سپاسگزار شويد. (بقره 52 الی 56)

[10] . به سبب اعمال مردم، فساد در خشكى و دريا آشكار شد تا به آنان جزاى بعضى از كارهايشان را بچشاند، باشد كه بازگردند

[11] . آيا مى‏گويند دروغى است كه خود به هم بافته؟ نه، سخنى است بر حق از جانب پروردگارت، تا مردمى را كه پيش از تو بيم‏دهنده‏اى نداشته‏اند بيم دهى. شايد به راه هدايت افتند. (سجده: 3)

[12] . از تو درباره هلالهاى ماه مى‏پرسند، بگو: براى آن است كه مردم وقت كارهاى خويش و زمان حجّ را بشناسند. و پسنديده نيست كه از پشت خانه‏ها به آنها داخل شويد، ولى پسنديده راه كسانى است كه پروا مى‏كنند و از درها به خانه‏ها درآييد و از خدا بترسيد تا رستگار شويد (بقره: 189)

[13] . از خداوند و رسول او اطاعت کنید تا مشمول رحمت شوید. (آل عمران: 132)

[14] . اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، شكيبا باشيد و ديگران را به شكيبايى فراخوانيد و در جنگها پايدارى كنيد و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار شويد

[15] . «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا بترسيد و به او تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد. باشد كه رستگار گرديد» مائده: 35

[16] . « بگو: ناپاك و پاك برابر نيستند، هر چند فراوانى ناپاك تو را به اعجاب افكند. پس اى خردمندان، از خداى بترسيد، باشد كه رستگار گرديد»

[17] . « اين كتابى است مبارك. آن را نازل كرده‏ايم. پس، از آن پيروى كنيد و پرهيزگار باشيد، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد» انعام: 155

[18] . «بگو: اى مردم، من فرستاده خدا بر همه شما هستم. آن خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست و هيچ خدايى جز او نيست. زنده مى‏كند و مى‏ميراند. پس به خدا و رسول او، آن پيامبر امى كه به خدا و كلمات او ايمان دارد، ايمان بياوريد و از او پيروى كنيد، باشد كه هدايت شويد.»

[19] . «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، ركوع كنيد و سجده كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كارهاى نيك به جاى آوريد، باشد كه رستگار گرديد»

[20] . « و نماز بگزاريد و زكات بدهيد و از پيامبر اطاعت كنيد، باشد كه بر شما رحمت آورند»

comments are closed

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36543220       عدد زيارات اليوم : 10389