حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال[1]: از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده که ایشان فرمودند:«نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمة علیها السلام حجة اللّه علينا». آیا این حدیث از نظر سندی صحیح است؟ اگر این حدیث، معتبر و صحیح است معنای حجت بودن حضرت فاطمه بر ائمه علیهمالسلام چیست؟ حجت بودن ایشان بر ائمه علیه السلام چگونه تبیین میشود؟
جواب:
من دربارهی این حدیث جستجو کردم و ظاهرا فقط در کتاب اطیب البیان فی تفسیر القرآن ذکر شده است.[2] مولف این کتاب، سید عبد الحسین اصفهانی معروف به طیب است که در سال 1412 هجری قمری فوت کرده است یعنی بیست سال پیش.[3] تا آنجا که من دیدم مطلقا هیچ اثر و نشانهای از این حدیث در مصادر حدیثی یا تاریخی شیعه و سنی نیست. نمیدانم مرحوم طیب از کدام مصدر و منبع این روایت را نقل کرده است. حتی کسانی که از این حدیث استفاده کرده و آن را در کتب خویش نقل نمودهاند به کسی غیر از مرحوم طیب استناد نکردند. لذا این حدیث از نظر مصدر و منبع، به طور کامل مجهول است؛ هیچ مصدر و سندی برای آن مطلقا وجود ندارد و ادعای تواتر معنوی این حدیث از سوی برخی معاصرین در کتاب «الامامة الالهیة»[4] برای من قابل فهم نیست. البته جملهی اول آن را – نحن حجج الله علی خلقه – میتوان از نظر معنی، متواتر دانست؛ چون مضمون آن در نصوص و روایاتی زیادی با تعابیر متفاوت آمده است.
اما دربارهی معنی این حدیث، تفاسیر مختلفی از سوی معاصرین ارائه شده است. زیرا علمای سابق اصلا دربارهی این حدیث، صحبتی نکرده اند. برخی از این تفاسیر از این قرارند:
- از استادم حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی – حفظه الله تعالی – نقل شده که ایشان معتقدند قلوب اهل بیت علیهمالسلام به فاطمه سلاماللهعلیها تعلق دارد و حجیت در اینجا نتیجهی همین اتصال روحی و غیبی دائمیِ ائمه علیهم السلام به حضرت فاطمه علیها السلام است.
این تفسیر – به تنهایی و با قطع نظر از شواهد و قرائن دیگر – تفسیرِ معقولی است و از انسجام کافی برخوردار است ولی نیاز به دلیل و بررسی بیشتری دارد تا برای ما این اتصال روحی و دائمی را ثابت کند آنهم به عنوان یک پدیدهی وجودی و بالفعل که باعثِ تحققِ مفهوم حجیت میشود؛ همچنین باید ثابت شود کلمهی «حجت» از نظر لغوی و عرفی، این معنی را افاده میکند.
- برخی به این نکته اشاره میکنند که منظور از حجت بودن فاطمه علیها السلام بر ائمه علیهمالسلام این است که حضرت زهرا به ائمه علیهمالسلام تعلیم میدهد – ولو از طریق مصحف فاطمه و یا روشهای دیگر – و ائمه علیهمالسلام نیز علوم خود را از ایشان میگیرند.[5]
این تفسیر نیز – فی نفسه و به تنهایی – تفسیرِ محتملی است؛ یعنی ممکن است که منظور از حجیت در این حدیث، واسطه بودن حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در تعلیم اهل بیت علیهمالسلام از طریق مصحف فاطمه و … باشد. ولی این تفسیر هم نیاز به توضیح بیشتری دارد؛ زیرا این معنی از حجت، اختصاصی به حضرت زهرا سلاماللهعلیها ندارد تا به عنوان یک ویژگی برای ایشان توسط این حدیث به ما ابلاغ شود؛ هر امام سابق بر امام بعدی خود حجت – به معنای واسطه در تعلیم – است زیرا امام بعدی، علوم خود را از امام پیشین میگیرد؛ در روایات ما آمده است که ائمه علیهمالسلام علوم خود را از یکدیگر – یکی پس از دیگری – میگیرند حتی میتوان گفت حجت نامیدن کتاب «جامعه» و نیز پیامبر و علی علیهما السلام مناسبت بیشتری دارد تا حجت نامیدن حضرت فاطمه سلاماللهعلیها بر ائمه علیهم السلام. کتاب «جامعه» با توجه به نصوص و روایاتی که دربارهی آن آمده است تمام حلالها و حرامها و هر آنچه را که مردم تا روز قیامت به آن نیاز دارند را در بردارد؛ و این یعنی، کتاب «جامعة» مرجعی برای ائمه علیهمالسلام بود. با این وصف، چرا در این روایت، حضرت زهرا سلاماللهعلیها به عنوان حجت بر ائمه علیهمالسلام معرفی میشود؟
به اعتقاد من این روایت در صدد حکایت از چیزی است که ویژگی خاصی دارد و به خاطر آن، حضرت زهرا سلاماللهعلیها حجت بر تمام اولاد خویش شده است. شاید آن ویژگی خاص، همان علم به غیب و علم به آینده است دقیقا مانند کتاب «جفر»؛ چون دربارهی مصحف فاطمه چنین آمده است که «در آن، حلال و حرامی وجود ندارد بلکه در آن علم به وقایعی است که اتفاق میافتد» و اینکه «حضرت فاطمه سلام الله علیها، هفتاد و پنج روز بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله زنده ماند و در این مدت، حزن و ناراحتی شدیدی از جهت فقدان پدرش بر او عارض شد. پس جبرئیل به نزد او میآمد و وی را در عزای پدرش دلداری میداد و آرام میکرد و از پدرش و جایگاه ایشان به حضرت زهرا سلاماللهعلیها خبر میداد و نیز از وقایعی که بعد از او برای نسلش اتفاق میافتد خبر میداد و علی علیه السلام این خبرها را مینوشت؛ این، همان مصحف فاطمه سلاماللهعلیها است».
به همین دلیل، آیت الله العظمی خویی دربارهی مصحف فاطمه اینگونه جواب میدهد: «منظور از مصحف فاطمه، آن چیزی است که در روایات معتبر در کتاب کافی آمده که ملکی از ملائکه بر حضرت زهرا سلام الله علیه بعد از وفات پدرش نازل میشد و به ایشان تسلیت میداد و از وقایعی که اتفاق میافتد خبر میداد و حضرت علی علیه السلام آنها را مینوشت. آنچه نوشته شد مصحف فاطمه سلاماللهعلیها نامیده شد؛ این مصحف، قرآن نیست و البته در صحبت ملائکه با حضرت زهرا سلاماللهعلیها هم تعجبی نیست».[6]
بنابراین اگر منظور از حدیث مذکور، حجت بودنِ حضرت زهرا سلام الله علیها، به این معنی است – یعنی به معنای واسطه بودن حضرت زهرا در تعلیم ائمه علیهمالسلام – باید چنین فرض کرد اهل بیت علیهمالسلام هیچ راهی برای علم به اموری غیبی نداشتند مگر توسط این مصحف که از امور غیبی و وقایع آینده حکایت میکرد. طرفداران این تفسیر، از کسانی هستند که معتقدند اهل بیت علیهمالسلام قبل از خلقت عالم خلق شدهاند و تمام وقایع پیشین و وقایع آینده را از زمانی که خلق شدهاند و نیز از زمانی که در بطن مادران خود به صورت جنین بودند میدانند و حتی قبل از آن، این علم را داشتند. با این اوصاف، علم ائمه علیهمالسلام چه ربطی به مصحف حضرت زهرا سلاماللهعلیها – که برای تسلیت ایشان و موانست با آن حضرت آن هم در سال 11 هجری نازل شد – دارد تا در نتیجه گفته شود ایشان حجت بر اولاد خود هستند به گونهای که خداوند به وسیلهی ایشان بر ائمه علیهمالسلام احتجاج میکند؟
این ادعا – بنا بر مبنای همان کسانی که آن را قبول دارند – نیاز به تبیین واضح و منطقی دارد تا این اشکالاتِ نقضی به صورت علمی، پاسخ داده شود. تفسیر و توضیحی که آیت الله العظمی وحید خراسانی ارائه دادند – در مقایسه با این تفسیر – از انسجام بیشتری با اصول عقائدِ اینان برخوردار است.
برخی از معاصرین در تفسیر این حدیث، وجوهی را ذکر کرده اند که برای من قانع کننده و مستدل نبود.[7] شاید قصور از ناحیهی من و فهم من باشد.
علاوه بر تمام اینها، باید به این نکته توجه داشت که صحیح بودن مضمون این حدیث، مساوی با صحیح بودن صدور آن نیست. زیرا ممکن است برای یک حدیث معنای صحیحی ارائه دهیم ولی در عین حال، صدور آن برای ما ثابت نشده باشد. این مطلب در علم اصول فقه و علم حدیث و درایه ثابت شده است که میتوانید رجوع کنید.
ما در اینجا در رابطه با صدور این حدیث با این ترکیب خاص – که شامل مفهوم حجیت است نه مفاهیم دیگر؛ به این نکته باید خوب توجه کرد تا خصوصیت مفهوم حجیت آشکار شود – بحث میکنیم نه در صحت این مضمون. البته خداوند متعال عالم به امور است.
[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 2 سوال 275.
[2] طیب, اطیب البیان فی تفسیر القرآن, ج 13 ص 225.
[3] . این سوال در سال 1432 از مولف محترم پرسیده شده است.
[4] سند, الامامة الالهیة, ج 1 ص 259.
[5] سند, ج 3 ص 517.
[6] خویی, صراط النجاة (المحشی), ج 3 ص 441.
[7] مسعودی, الاسرار الفاطمیة, 69 الی 85.