• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
برداشت سیاسی از قیام امام حسین و روایاتِ نبوی که خبر از شهادت ایشان می‌دهد 2020-08-22 2020-08-22 0 1253

برداشت سیاسی از قیام امام حسین و روایاتِ نبوی که خبر از شهادت ایشان می‌دهد

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: در برخی مقالات خود پیرامون نهضت حسینی – مقاله‌ی «آیا نهضت حسینی یک انقلاب اصلاحی بود یا خودکشی سیاسی؟»[2] – گفتید:«حرکت امام حسین علیه‌السلام از ابتدا بر اساس یک نقشه‌ی از پیش تعیین شده – آنگونه که الآن می‌فهمیم – نبوده است بلکه در این حرکت، اهداف استراتژیک چندین بار عوض شد. وقتی سید الشهداء علیه‌السلام از مدینه خارج شدند هدفشان رفتن به کربلا و شهادت نبود و انتخاب و اختیار شهادت بعد از استقرار در کربلا اتفاق افتاد». آیا این سخن شما در تعارض با روایاتی نیست که مساله‌ی شهادت امام حسین علیه‌السلام را یک مساله‌ی معروف از زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله معرفی می‌کند؟

جواب:

اولا در آن مقاله، اشاره کردم که این تحلیل، قطع نظر از برخی نگاه‌های اعتقادی و مذهبیِ موجود درباره‌ی قضیه‌ی سید الشهدا علیه‌السلام است و اینکه تحلیل مذکور، یک تلاشِ تفسیریِ بی طرفانه از این زاویه است.

ثانیا اگر منظور شما، روایاتی است که در آنها تصریح شده امام حسین علیه‌السلام به کربلا می‌رود و شهید می‌شود، باید عرض کنم من این روایات را در تحقیقی تحت عنوان «الحرکة الحسینیة و التاصیل الفقهی لشرعیة الثورة» بررسی کردم. این تحقیق در سایت من منتشر شده است و نیز در جلد سوم از کتاب:«دراسات فی الفقه السلامی المعاصر» آمده است.[3] در این تحقیق، مناقشه‌هایی پیرامون این روایات داشتم که البته علی رغم شیوع عمومی این روایات در سطحی وسیع، تعدادِ آنها کم است و بیشتر آنها نیز در منابع متاخر آمده است. برخی از این روایات، از مشکلاتی در منابع و مصادرِ خود رنج می‌برند و برخی دیگر نیز از جهت طریق اثبات تاریخی، مشکل دارند و تعدادی دیگر از این روایات هم در دلالت بر آن معنایی که توسط برخی از علماء استظهار می‌شود با مشکل مواجه هستند. همچنین تمام این روایات، در تعارض با برخی روایات دیگر هستند که در مصادر و منابع قدیمی در تاریخ و سیره وارد شده‌اند. می‌توانید به این تحقیق مراجعه نمایید.

ثالثا اگر به دنبال این هستید که بین تحلیل من و بین نظریه‌ی علم امام به زمان شهادتِ خود، جمع کنید می‌توانید به همان مقاله که اشاره کردید مراجعه فرمایید. در آنجا اشاره کردم که آن نظریه درباره‌ی علم امام – اگر صحیح و تمام باشد – منافاتی با تحلیلی که ارائه می‌کنم به هیچ عنوان ندارد و آن را تغییر نمی‌دهد. در آنجا، از کلام شهید سید محمد صادق صدر و نیز علامه شوشتری – مولف کتاب الخصائص الحسینیة – شواهدی برای تایید نظریه‌ی خودم آورده‌ام و اشاره کردم که علم غیب امام، به این معنی نیست که حرکت امام، بر اساس همان علم است؛ بلکه امام علیه‌السلام با علم عادی خود و اطلاعات ظاهری حرکت می‌کند. آیا نمی‌بینید پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم و نیز اهل بیت ایشان، بین مومنین – همانطور که خودشان فرمودند – بر اساس قَسَم‌ها و بیّنه‌ها قضاوت می‌کنند نه بر اساس علم غیبی که دارند؟ اینجا هم از همین قبیل است. هیچ مانعی وجود ندارد که امام علیه‌السلام نسبت به رنج‌ها و سختی‌ها بر اساس علم غیبی که دارند آگاه باشند در عین حال، حرکت ایشان بر اساس اطلاعات ظاهری باشد به گونه‌ای که اصلا گویا علم غیب ندارند. ما در آن مقاله، حرکت ظاهری ایشان را تحلیل کردیم نه علم غیب ایشان را. به تعبیر دیگر ما در صدد بررسی وضعیت ظاهری ایشان – که معیار حجیت و اعتبار برای ما همین وضعیت ظاهریِ امام است – بودیم.

متوجه این نکته نیز بودیم که عالمان دینی در مساله‌ی علم امام علیه‌السلام به موت و فرجام خویش، اتفاق نظر ندارند. مثلا سید مرتضی و شیخ مفید معتقدند هیچ دلیلِ عقلی و نقلی وجود ندارد که ثابت کند امام حسین علیه‌السلام نسبت به حیله ورزی اهل کوفه آگاه بودند[4] و نیز محمد حسین کاشف الغطاء معتقد است علم ائمه علیه‌السلام به غیب، ممکن است در معرض بداء باشد و به همین دلیل خود این بزرگواران، دائما احتمال می‌دادند بر علم به غیبی که دارند بداء حاصل شود.[5]

رابعا اگر مقصود شما – آنگونه که از متن سوال بر می‌آید – روایاتی است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در آنها خبر می‌دهد از شهادت امام حسین علیه‌السلام و مقتول شدن ایشان در فلان سرزمین و اینکه فرجام امام حسین شهادت است و امت من او را به قتل می‌رساند و … از شما می‌خواهم به این روایات دوباره مراجعه کنید. بیشتر این روایات در جلد چهارم کتاب «مع الرکب الحسینی من المدینة الی المدینة» جمع آوری شده‌اند.[6] وقتی به این روایات مراجعه می‌کنید از شما می‌خواهم از این زاویه به روایات مذکور بنگرید که آیا این روایات – قطع نظر از ارزش تاریخی و حدیثی آنها – می‌گویند فرجام امام حسین علیه‌السلام شهادت است و یا اینکه می‌گویند فرجام ایشان، شهادت در فلان تاریخ است؟ اگر در این روایات، زمان شهادت تعیین شده بود اشکال شما وارد است و من هم – قطع نظر از آنچه گذشت – قبول می‌کردم. اما اگر این روایات فقط در صدد این است که بگوید فرجام این امام، شهادت است، در این صورت، هیچ دلالتی بر تعیین زمان شهادت ندارند؛ به این معنی که ممکن است امام علیه‌السلام عالم به این مساله باشد که فرجام وی، بر اساس این روایات که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده شهادت است و در عین حال، نمی‌داند که این شهادت، در همین سال 61 هجری اتفاق می‌افتد.

انتظار دارم کمی در این قضیه‌ی بسیار مهم و تحلیل این مساله، درنگ کنید. اگر من به شما بگویم «فرجام شما در این زندگی، کشته شدن به وسیله‌ی تُرک‌ها است» و شما هم یک عراقی هستید که قصد دارید امسال به ترکیه بروید؛ آیا این خبرِ من به این معنی است که شما می‌دانید امسال کشته می‌شوید و یا اینکه فقط احتمال می‌دهید – هر چند به صورت احتمال قوی – که این واقعه، در همین سفر پیش روی شما به ترکیه اتفاق بیافتد؟ آیا این احتمال وجود ندارد که امام حسین علیه‌السلام علم داشتند که سرانجام در عراق شهید می‌شوند ولی این شهادت، بعد از 20 سال از رفتن به عراق و پیروزی بر یزید و محقق شدن اهداف عالی و اقامه‌ی دین خدا اتفاق بیافتد؟ آیا بین خبر دادن پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به اینکه فلان شخص توسط فلان گروه کشته می‌شود و بین آگاهیِ این شخص به کشته شدنِ خویش توسط آن گروه وقتی به سوی آنها حرکت می‌کند – آنهم در همین مرتبه – ارتباطی وجود دارد؟ این ارتباط، نیاز به داده‌ها و اطلاعات بیشتری دارد. آیا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به عمار یاسر نفرمود:«ای عمار، تو را گروهی متجاوز می‌کشند»[7] در عین حال، وقتی عمار برای جنگ صفین آماده می‌شد نگفت من در این جنگ کشته می‌شوم؟

علاوه بر اینها، نصوص و روایاتی را ملاحظه کنید که حکایت از مناقشات برخی از اصحاب امام حسین علیه‌السلام دارد؛ به برخی از این روایات به منظورِ تفسیر غیبیِ قیام امام حسین علیه‌السلام استناد شده است. می‌بینیم که اصحاب امام، به ایشان نمی‌گفتند که شما در این سفر کشته می‌شوید آنگونه که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود؛ بلکه به امام می‌گفتند اهل کوفه، شما را تنها می‌گذارند همانطور که پدر شما – حضرت علی علیه‌السلام – را ترک کردند و تنها گذاشتند. این اصحاب، پیش بینی خود را مستند به اطلاعات تاریخی و میدانی می‌کردند نه به اخبار غیبی پیامبر صلی الله علیه و آله؛ لذا کسی به امام حسین علیه‌السلام نگفت پیامبر صلی الله علیه و آله، خبر داده است که در این خروج، شهید خواهی شد. اگر پیامبر صلی الله علیه و آله، خبر داده بود که در همین خروج و قیام سال 61، امام حسین علیه‌السلام شهید می‌شود چرا خود امام علیه‌السلام به اصحاب این مطلب را نفرمود؟ چرا امام برای ساکت کردن اعتراضات اصحاب و نیز قانع کردن آنها به خروجش، این خبر غیبی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را متذکر نشد و نفرمود که این خروج من، امتثال قضا و قدر الهی و پیش بینی پیامبرِ راستگوست مبنی بر اینکه به سوی عراق خروج می‌کنم و آنجا کشته می‌شوم؟

شاید به دلیل همین مواردی که گفتم شیخ مفید در کتاب «المسائل العکبریة» می‌گوید امام، در آنجا علم مطلق نداشت بلکه فقط علم به شهادت خویش داشت بدون اینکه تفصیلات و جزئیات آن را بداند.[8] اگر روایاتی وجود داشته باشد که زمان شهادت و تفصیلات آن را تعیین و مشخص می‌کردند و البته آن اخبار، معتبر و قابل اعتنا بودند – نه مثل یک روایت که منبع آن متاخر بوده و بدون پشتوانه‌ی تاریخی است – در این صورت ما قبول می‌کردیم؛ در غیر این صورت، امام حسین علیه‌السلام هر چند بداند که فرجام کارش، شهادت در عراق است ولی تا وقتی که زمان شهادت از جانب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله تعیین نشده باشد باید به تکلیف خود عمل کند؛ زیرا امکان دارد شهادت ایشان، سی سال پس از قیام و انقلاب ایشان باشد؛ مجردِ علم امام حسین به اصل شهید شدن در عراق – بدون علم به تاریخ و جزئیات آن – از ارزش قیام و اصلاحی که در نظر داشت نمی‌کاهد؛ دقیقا همانطور که امیرالمومنین علی علیه‌السلام عالم به اخبارِ سرکشان و متمردان بر علیه خود بود و نیز می‌دانست در یک زمان، شهید می‌شود؛ ولی در عین حال، به تکلیف خود عمل کرد و حکومت خویش را بر پا کرد و تجربه‌ی ممتازی را از خود به جای گذاشت هر چند به وسیله‌ی متمردان و خوارج و توطئه گران، این حکومت ساقط شد. اگر امام حسین علیه‌السلام در اقامه‌ی دین خداوند به مدت سی سال موفق می‌شد ما امروزه ذخیره‌ی گرانقدر و بزرگی در عرصه‌ی اندیشه و تجربه و عمل داشتیم همانطور که چنین ذخیره‌ای را در رابطه با عصر نبوی و نیز علوی داریم هر چند انتهای آن دوران‌ها، دردناک و فاجعه آمیز بود.

بر همین اساس، روایات تاریخی را ملاحظه کنید چگونه امام حسین علیه‌السلام وقتی فهمید به کربلا رسیده‌اند و سختی و شدت، زیاد شد به اصحاب خود اعلام کرد این همان مکانِ شهادت ماست. امام در این جا وقتی قرائن و شواهد را مشاهده کرد، عنوان را بر یک مصداق زمانی و مکانی تطبیق نمود.

لازم است در بررسی وقایع تاریخی، تاریخ را فقط با نگاه کسانی که بعد از آن وقایع آمده‌اند تحلیل نکنیم بلکه باید سعی کنیم در تحلیل تاریخیِ یک واقعه به گونه‌ای باشم که گویا در آن واقعه‌ی تاریخی و هم زمان با آن زندگی می‌کنیم. ما امروزه به آنچه اتفاق افتاده و نیز تفصیلات آن، علم داریم؛ ولی باید تلاش کنیم خود را قبل از شهادت امام حسین علیه‌السلام قرار دهیم و در مورد آن لحظه‌ی زمانی به صورت معقول، تحلیل کنیم؛ به این صورت که افراد هیچ علمی به جزئیات شهادت نداشتند و تنها چیزی که می‌دانستند این بود که یک گروه منحرف، امام حسین علیه‌السلام را به قتل می‌رساند. اما چگونه و کجا و با چه جزئیاتی؟ اینها چیزهایی است که ما اکنون می‌دانیم؛ ولی معلوم نیست افراد حاضر در آن زمان، به این جزئیات از طریق خبرهای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آگاه بودند؛ آنها فقط اصل شهید شدن امام حسین علیه‌السلام را می‌دانستند نه تفاصیل و جزئیات زمانیِ شهادت را. اگر مسائل را اینگونه و با این روش مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم نتایج بهتری را جلوی خود مشاهده خواهیم کرد.

لذا این موضوع، بیش از یک بُعد و جانب دارد و باید در تمام ابعاد آن تفکر کرد. نمی‌خواهم الآن یک نتیجه‌ی قطعی در مورد این مساله ارائه کنم؛ این مساله نیازمند مراجعه‌ی بیشتری است. اگر توانستید نکاتی دیگر را کشف کنید خوشحال خواهم شد از نظراتی که به آنها رسیده‌اید استفاده کنم.

_____________________________-

[1] حب الله, ج 3 سوال 478.

[2] حب الله, “الحركة الحسينية مشروع عقلاني أم انتحار سياسي؟.”

[3] حب الله, دراسات فی الفقه الاسلامی المعاصر, ج ص 303 الی 363.

[4] سید مرتضی, تلخیص الشافی, ج 4 ص 183 الی 185; شیخ مفید, المسائل العکبریة, 71.

[5] کاشف الغطاء, جنة المأوی, 189 و 190.

[6] طبسی و همکاران, مع الرکب الحسیني من المدینة إلی المدینة, 4:47.

[7] مجلسی, بحار الأنوار, ج 22 ص 354.

[8] شیخ مفید, المسائل العکبریة, 69 و 70.

إرسال

you should login to send comment link

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36552162       عدد زيارات اليوم : 19333