حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايى
سوال[1]: یکی از علماء در حاشیه این فقره از زیارت جامعه که میفرماید: «و ذلّ کلّ شیء لکم» میگوید: «هر چه که شیء نامیده شود در مقابل شما ذلیل است؛ جبرئیل هم شیء است پس در مقابل شما ذلیل است؛ همچنین میکائیل و عرش که در مقابل شما ذلیل است. اینها در مقابل امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ذلیل هستند. کرسی و لوح و قلم نیز از جملهی اشیاء هستند که در مقابل امام زمان علیهالسلام ذلیل میباشند. هر چیزی در مقابل ایشان ذلیل است. چرا؟ چون امام زمان علیهالسلام، عبد شد؛ و وقتی عبد شد تبدیل به ربّ شد. زیرا عبودیت، حقیقتی است که کُنه آن ربوبیت است و کسی که واجد این حقیقت شد ربوبیت او به وسیلهی خداوند – و نه مستقل از خداوند – محقق میشود و نسبت به اشیاء دیگر، رب و خدا میشود. از اینجاست که امامت شروع میشود و باید صبر، ریشهی آن باشد. همچنین مشخص میشود که صبر، مفهومی است مُشَکَّک؛[2] از کجا شروع میشود و به کجا ختم میگردد و تا کجا ادامه دارد؟ تا جایی که به مرتبهی صبر در نزد خداوند میرسد و خود را در کنار خدا میبیند و در اینجا، امامِ مطلق میشود. وقتی به این مرتبه رسید اهلیت برای آن مقام پیدا میکند».
نظر شما دربارهی این قسمت از گفتار ایشان چیست؟ مخصوصا آنجا که میفرماید: «وقتی عبد گردیدند به ربّ تبدیل شدند». آیا میتوان این کلام را به گونهای توجیه کرد که سر از غلوّ در نیاورد؟ همان غلوّی که در برخی از روایات – که نسبتِ ربوبیت به اهل بیت علهیم السلام را رد میکند – به آن اشاره شده است؟ و در انتها میخواهیم نظر شما را در رابطه با سند و متن زیارت جامعه کبیره بدانیم. ملاحظات شما دربارهی آن چیست؟ کمال احترام و تشکر را از حضرت عالی داریم.
جواب: گاهی دربارهی اعتقاد به ربوبیت اهل بیت علیهمالسلام صحبت میکنیم و گاهی دربارهی صحیح بودن یا جایز بودن اطلاق عنوان «رب» بر ایشان:
- اما در رابطه با اعتقاد به ربوبیت ائمه علیهمالسلام باید بگویم اگر منظور این است که آنها در این ربوبیت، مستقل از خداوند متعال هستند، این اعتقاد، شرکِ واضح است و هیچ مسلمانی در شرک بودنِ آن، اختلافی ندارد. سخن این عالِمِ دینی که در متن سوال مطرح شد به وضوح نشان میدهد که مقصودش، این نیست. اما اگر منظور این است که ائمه علیهمالسلام هر چیزی را – غیر از خداوند متعال – اداره میکنند البته به امر خداوند و نیز عنایت و قدرت خداوند، بدون اینکه حتی لحظهای مستقل از خداوند باشند این همان نظریهی ولایت تکوینی – به معنی واسطه در فیض بودن ائمه علیهمالسلام – در غلیظ ترین شکل آن است. برخی از علمای اسلام، به این نظریه ایمان دارند و این نظریه، مستلزم شرک به خدا و شریک قائل شدن برای او نیست؛ همانطور که مثلا فرشته و مَلَکی، مسئول رزق موجودات است و مَلَک دیگر، مسئول بعث و فرشتهای دیگر، مسئول وحی است بدون اینکه شرکی پیش بیاید اینجا نیز به همین منوال است. زیرا این نظریه، میگوید کسانی هستند که بر ملائکهی عظیم الشان – که بر این عالم گماشته شدهاند – ریاست دارند و هر چیزی در برابر آنها خاضع است ولی در عین حال، اینان نیز مانند دیگر موجودات، خاضع در برابر خداوند متعال میباشند.
لذا مبنای فلسفی این نظریه به عنوان یک واقع عینی خارجی – یعنی با صرف نظر از نحوهی تعامل ما با این واسطهها که اهل بیت علیهمالسلام هستند – مستلزم شرک نیست.
البته این نظریه در نزد کسانی که ولایت تکوینی را باطل میدانند، اعتقادی باطل و خطا است بلکه در نگاه برخی از علماء، این نظریه، مخالف صریح قرآن کریم است. ولی باید توجه کرد که هر نظریهای که در نگاه ما مخالف با قرآن است لزوما شرک نیست؛ بلکه ممکن است، ناشی از فهم اشتباهِ آیات قرآن باشد و یا ناشی ابهام و آشفتگی موضوعات از نگاهِ شخص باشد. همیشه گفتیم و میگوییم که خطای اعتقادی، غیر از شرک و یا کفر است و این دو لزوما مساوی و ملازم با یکدیگر نیستند.
- اما آیا میتوان کسی غیر از خداوند متعال را «رب» نامید و در عین حال، اعتقادی به ربوبیت او نداشت؟ بله چنین چیزی ممکن است البته تا زمانی که چنین کاری، نشان دهندهی نوعی خلل فکری یا اعتقادی نباشد و نیز باعث ایجاد یک شبههی اعتقادی در نزد دیگران – و لو به مرور زمان – نگردد. همانگونه که کسی میگوید: «رب البیت»[3] و مَرد یا پدر را قصد میکند در اینجا نیز گفته میشود: «اهل بیت (ع) رب هستند» به این معنی که اینان، بندگان خداوند متعال هستند ولی امر این عالَم به آنها سپرده شده است البته بدون هیچ گونه استقلالی.
بنابراین اگر کسی بخواهد در این قسمت از زیارت جامعه کبیره، مناقشه کند – بنابر تفسیری که این عالِم دینی ارائه داد – نمیتوان گفت که این تفسیر، با توحید مخالف است. حتی اگر این تفسیر و فهم از زیارت جامعه را در تعارض با مفاهیم و محتوای قرآن – که تمام انبیاء و اولیاء و نیز حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و سلم را به عنوان بَشَر و انسانی که حتی علم غیب ندارند و امر عالَم به آنها سپرده نشده است معرفی میکند – بدانیم باز هم این تفسیر، با توحید منافاتی ندارد. نقدِ فهم و تفسیر مزبور از زیارت جامعه با توجه به محتوای آیات و مفاهیم قرآنی – و من با این نقد، موافق هستم – غیر از شرک دانستن این تفکر و تفسیر است.
همیشه دوست داریم و به خودمان توصیه میکنیم که نباید از عبارات و جملاتی استفاده کنیم که باعث میشود خلاف عقاید دینی را به مخاطب منتقل کند و یا باعث اشتباه در داخل و یا خارج گردد؛ مانند این تعابیر که برخی از عارفان آن را بدون هیچ مشکلی میفهمند ولی فهم این تعابیر از جانب عموم مسلمین و حتی عالمانِ علم کلام، باعث بروز برخی مشکلات میشود و برای همین در کتاب «التعددیة الدینیة»[4] گفتیم اینکه دکتر سروش، نظریهی خود در پلورالیسم را، «صراطهای مستقیم» نامید باعث شد به اشتباه فکر کنند نظریهی وی، در تعارض با قرآنی است که فقط از صراط مستقیم و یک راه درست حکایت میکند. پس بهتر است از تعابیری که باعث بدفهمی در مسائل اعتقادی میشود پرهیز کنیم مخصوصا در این زمانه که متاسفانه، مسلمین با اندک بهانهای، یکدیگر را تکفیر میکنند. لذا هیچ رجحانی در استفاده از مثل این ادبیات و تعابیرِ غلط انداز و مبهم وجود ندارد؛ به ویژه نص فوق که در متن سوال ذکر شد و بین برخی اشیاء و مفاهیم ارتباط برقرار کرد بدون اینکه وجه منطقی این ارتباط را بیان کند – در حال حاضر قصد ورود به جزئیات را ندارم – و باعث شده ادبیاتِ آن به ادبیاتِ متصوفه نزدیکتر شود تا ادبیاتِ فلاسفه و یا متکلمین و یا مفسرین؛ چه رسد به ادبیاتِ فقها و اصولیین.
[1] . اضاءات: جلد 4 سوال 542.
[2] . یعنی کم و زیاد میشود و مراتب دارد.
[3] . صاحب خانه؛ مالک خانه
[4] . این کتاب، نگاهی است به مقولهی پلورالیسم دینی