حیدر حب الله
ترجمه: سعید نورا
سوال[1]: روایات طولانی را که گاهی از سه صفحه از یک کتاب بزرگ فراتر می روند، چطور ارزیابی می کنید؟ آیا معقول است که راوی تمام آن چه که گفته شده را حفظ کند و همانطور که بوده نقل کند؟ به نظرم این مشکل است که گاهی تاریخ اسلامی گفتگوی طولانی دو نفر که در مکانی تنها بوده اند را نقل می کند.
پاسخ: بسیاری از علماء در این موضوع به تفصیل وارد نشده اند. علامه شیخ آصف محسنی ـ صاحب کتاب مشرعة بحار الأنوار ـ نسبت به روایات طولانی احتیاط می کند. اما آن چه بنده ترجیح می دهم این است که در این موضوع باید تفصیل داد و نوعی دوره بندی زمانی اعمال کرد. در این موضوع دو حالت وجود دارد:
حالت اول: این که مطلب روایت شده به قرن اول هجری قبل از شیوع تدوین و استنساخ و املاء از جانب اساتید به شاگردانش باشد:
1 ـ اگر مضمون روایت به گونه ای باشد که با وجود طولانی بودن آن، احتمال نقل معنی در آن وجود داشته باشد دراین صورت به عنوان یک نقل به معنایی که به خاطر طولانی بودنش احتمال خطا در آن می رود معامله می شود، چون هر چقدر منقول طولانی شود احتمال خطای ناقل در بعضی تفاصیل افزایش می یابد. تا زمانی که با دلیلی خارجی برای ما ثابت شود که ناقل حالتی استنثنائی در حفظ و ضبط دارد.
2ـ اما اگر ظاهر منقول نقل به لفظ باشد. مثل ادعیه، زیارات و مانند این ها، اگر خصوصیتی برای ناقل از جهت حفظ استثنائی ثابت شود یا منقول چیزی باشد که ناقل بارها از مروی عنه (کسی که از روایت می شود) شنیده باشد مثل این که دعایی روزانه باشد که روزهای زیادی آن را شنیده باشد، در این صورت می توان این روایت را پذیرفت. در غیر این صورت اطمینان به مثل این حدیث دشوار است و بر اساس نظریه وثوق در حجیت اخبار عمل به این روایت نادرست است مگر آن که تعاضدی بین مرویات ایجاد شود.
حالت دوم: این که مطلب روایت شده به قرن دوم هجری و مرحله شیوع املاء و کتابت مستقیم از استاد بازگردد مثل اواخر دوران امام صادق (148هـ ) و همینطور در عصر امام کاظم و ائمه بعد از ایشان، بنابراین نمی توان حدیثی را به خاطر طولانی بودن، رد کرد. چرا که تدوین مباشر در آن دوران بین شیعه و سنی زیاد و شایع بوده است. آری، در برخی از موارد ممکن است شواهدی وجود داشته باشد که احتمال تدوین را دور کند در این صورت به این شواهد اخذ خواهد شد در غیر این صورت حالت غالبی معیار خواهد بود.
[1] حیدر حب الله، إضاءات فی الفکر والدین والاجتماع 1: 158 ـ 159. سوال 102.