حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: دکتر سروش میگوید که حجم قرآن میتوانست بیش از اینها باشد؛ چرا که اگر پیامبر اسلام بیش از این عمر میکردند، قرآن دیگری به او نازل میشد و یا آیات دیگری هم به این قرآن افزوده میشد، بنابراین قرآن تابع شرایط تاریخی و زمانی حیات پیامبر است، امری که موجب توسعهی تجربه ی قرآنی میشود. نظر شما چیست؟
پاسخ: به نظر من رویکرد دکتر سروش در بررسی این موضوع، چندان دقیق نیست؛ چرا که او منبع وحی را به گونه ای تصور می کند که گویا مصدر تکوین نیست. اگر چنین فرض کنیم که منشأ قرآن و منبع وحی، غیر از خداوندی است که مصدر تکوین جهان بوده و عمر پیامبر و نیز هر حادثه و واقعه تاریخی در دست اوست و یا حداقل قبل از وقوع حوادث تاریخی به آنها علم دارد در این صورت، این فرضیه ی دکتر سروش معقول به نظر میرسد. ولی بایستی توجه کنیم که دکتر سروش به گزارهای اساسی بیتوجه است و آن هم اینکه آن کسی که قرآن را بر قلب پیامبر نازل کرده است، عمر پیامبر را معین میکند و پیشتر، طول عمر پیامبر و تمام شرایط تاریخی را میداند. این مساله باعث می شود چنین نتیجه بگیریم که خداوند، کل قرآن را ( روی کلمهی کل تأکید میکنم که دیگر هیچ چیز اضافه ای بعد از پایان آن نزد او وجود نخواهد داشت) به صورتی پیشینی و کاملا هماهنگ با شناختی که از اوضاع تاریخی و حیات پیامبر دارد، تنظیم کند و در نتیجه آنچه که خداوند از نزول قرآن در نظر داشت را متناسب با عمر پیامبر برنامه ریزی کرد. پس آن چیزی که باعث میشود دچار این اشکال شویم، تفکیک بین تشریع و تکوین است.
بله، اگر منظور دکتر سروش این است که ممکن است بعد از قرآن با وحی دیگری مواجه شویم – البته بدون توجه به مسئله ی ختم نبوت- چنین چیزی ممکن است؛ ولی اینکه آن وحیِ دیگر، از جهت مضمونی چیزی به دین اضافه خواهد کرد، فرضی است که نمیتوانیم آن را بپذیریم. شایسته است توجه شود که میان افزوده شدن مضمونی به دین و صرف نزول وحی، تفاوت بنیادینی وجود دارد؛ چرا که خود پیامبران الاهی با توجه به نوع مأموریتشان به دو دسته ی پیامبرانِ شریعت و پیامبرانِ تبلیغ تقسیم میشوند. پیامبران تبلیغی هیچ نقش اضافه ای بر تبلیغ پیامبران تشریع که پیش از ایشان آمده بودند نداشته اند. پس مشخص شد که مبنای دکتر سروش در این فرضیه، جداسازی بین تشریع و تکوین است، در حالی که واقعیت امر بر وحدت منبع تشریع و منشأ تکوین استوار است، به همین دلیل این فرضیه از بنیادی مستحکم که بتواند ساختار آن را نسبت به دیگر فرضیه ها ترجیح دهد بهرهمند نیست.
[1] حب الله، حیدر؛ اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 89