حيدر حبّ الله
ترجمه: محمّد رضا ملايی
سوال[1]: آیا محی الدین بن عربی، نسبت به شیعه، دیدگاه متعصبانه و مغرضانهای دارد؟ میدانیم کسانی از پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام، به شدت بر محی الدین میتازند و حمله میبرند. ابن عربی، عباراتی دارد که به نظر میرسد – آنگونه که مخالفانِ وی میگویند – مخالف عقیدهی تشیع است. این عبارات را چگونه تفسیر کنیم؟ نظر شما دربارهی شخصیتِ ابن عربی چیست؟ برخی از علماء به قدری، منزلت وی را بالا میبرند که گویی تالی تِلوِ معصوم است[2] و برخی دیگر، چنان وی را میکوبند که گویی در نهایت کفر و زندقه به سر میبرد!!
جواب:
گروهی – همچون بیشتر عرفاء و صوفیانِ شیعی – معتقدند ابن عربی، شیعه بود. از معاصرین، کسانی همچون آقای یزدان پناه – یکی از اساتید فلسفه و عرفان – چنین عقیدهای دارند. در مقابل، عدهای همچون سید جعفر مرتضی العاملی، معتقدند وی ناصبی است. من بررسی مبسوطی پیرامون شخصیت ابن عربی و مذهبش انجام ندادم و لذا نمیتوانم در این باره اظهار نظر کنم. الآن نیز فرصت کافی برای مراجعهی مفصل در این رابطه ندارم. اما معروف است وی عباراتی دارد که به شکلهای متفاوتی قابل بازخوانی و تفسیر است. برخی از عباراتِ وی، به نفعِ فرضیهی شیعه بودنش است همچون سخنانِ او دربارهی اهل بیت علیهم السلام و نیز امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ختم ولایت و … . برخی دیگر از عباراتِ او، فرضیهی سنی بودنش را تقویت میکند؛ مانند سخنانی که دربارهی سه خلیفهی اول دارد و یا تعابیرِ وی از شیعه و آنچه وی در آنها میبیند و … .
برخی نیز از نسخههای متعددی برای کتابهای ابن عربی سخن میگویند که به صورت خطی در بعضی کتاب خانههای دنیا مخصوصا در ترکیه موجود است و صحبت از این است که تحریفات و تغییراتی در کتابهای این شخص صورت گرفته تا وی را غیر شیعه جلوه دهند. همچنین برخی از شیعیان، از این سخن میگویند که وی در تقیه به سر میبرده و اینگونه سعی در تفسیرِ کلماتِ او دربارهی خلفاء دارند.
در مراجعهی اولیه به کلمات این شخص، چنین به ذهنم رسید که ممکن است وی قائل به امامت روحی و معنویِ اهل بیت علیهم السلام باشد و بین این نوع امامت از یک سو و امامتی که شیعه به آن اعتقاد دارد – یعنی امامت سیاسی و عام و بلافصل بعد از رسول الله (ص) – از سویِ دیگر، ملازمهای نبیند و در نتیجه وی، شیعه به معنی صوفیانه است نه شیعه به معنیِ کلامی. این فرضیه به نظر من خیلی محتمل است و به نظرم میتواند بیشتر عبارات او را که در نگاه اول، متهافت و متعارض است تفسیر کند. هر چند الآن، به طور قطعی نمیتوانم این نظریه را قبول کنم زیرا امکانِ مراجعه به تمام عبارات وی را فعلا ندارم.
اما اینکه چه نظری دربارهی ابن عربی دارم باید بگویم ابن عربی مانند هر عالِمِ دیگری است که نه معصوم است و نه تالی تلوِ معصوم؛ و نه مشرک و منافق و کافر است. بلکه وی دیدگاه عمیقی دربارهی وجود دارد که دیگران میتوانند دیدگاه وی را نپذیرند و یا آنکه با وی موافق باشند. در هر صورت، این مساله، تابعِ اطلاعاتی است که یا خودِ او ارائه میکند و یا توسط پیروان مکتب او و یا طرفدارانِ تصوف فلسفی و فلسفهی صوفیه – پس از وی – در قالبهای دیگر ارائه میشود؛ یعنی کسانی همچون ابن ترکه اصفهانی و صدر الدین قونوی و قیصری و صدر الدین شیرازی و … . من معتقدم باید این شیوهی تعامل با اشخاص را کنار گذاشت؛ شیوهای که یا به صورت تعظیم و تقدیس و اسطوره از افراد یاد میشود و یا به صورتِ طرد و اسقاط و تحقیر و سخیف شمردن و هیچ انگاشتنِ آنها جلوه گر میشود. همچنین مهم است که قبل از کافر خواندن و یا مسلمان نامیدنِ عرفاء، شیوهی آنها در تعبیرِ از آنچه در سر دارند را بفهمیم. این موضوع، تتمهای دارد که در مناسبتهای دیگر انشاء الله دربارهی آن سخن خواهیم گفت.
[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 2 سوال 341.
[2] . یعنی از نظر رتبه و مقام، بلافاصله بعد از معصومین قرار میگیرد. (مترجم)