• الرئيسية
  • السيرة الذاتية
  • الكتب والمؤلفات
  • المحاضرات والدروس
  • المقالات
  • الحوارات واللقاءات
  • المرئيات
  • الأسئلة والأجوبة
  • لغات اُخرى
  • تطبيق مؤلفات حب الله
  • آراء
الموقع الرسمي لحيدر حب الله
# العنوان تاريخ الإعداد تاريخ النشر التعليقات الزائرين التحميل
آیه‌ی «وَ لَوْ كُنْتُ‏ أَعْلَمُ‏ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْر»: نفی علم مستقل از خداوند یا نفی مطلق علم غیب؟ 2020-07-12 2020-07-12 0 1303

آیه‌ی «وَ لَوْ كُنْتُ‏ أَعْلَمُ‏ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْر»: نفی علم مستقل از خداوند یا نفی مطلق علم غیب؟

حيدر حبّ الله

ترجمه: محمّد رضا ملايی

سوال[1]: برخی از مفسرین همچون علامه طباطبایی می‌گویند آیه‌ی شریفه «قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسي‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ كُنْتُ‏ أَعْلَمُ‏ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»[2] علم غیب مستقل از خداوند را نفی می‌کند نه علم غیبی که توسط خداوند تعلیم داده می‌شود. نظر شما چیست؟

جواب: علم به غیب از امور یقینی است که متون دینی بر آن شهادت می‌دهند و تحقیقاتی هم درباره‌ی آن وجود دارد. آنچه مورد اختلاف نظر واقع شده این است که مقتضای قاعده و اصل اولی، کدام یک از این دو حالتِ زیر است:

  1. معصومین علیهم‌السلام، علم به غیب دارند مگر در مواردی که دلیلی بیاید و این علم را در آن مواردِ بخصوص نفی کند.
  2. معصومین علیهم‌السلام، علم به غیب ندارند مگر در مواردی که دلیلی بیاید و این علم را در آن موارد اثبات کنند.

کسانی که معتقدند علم غیب امام علیه‌السلام، طبق مقتضای قاعده و دلیل عام می‌باشد،در واقع برای امام، علم به هر امر غیبی را اثبات می‌کنند مگر مواردی که ثابت شود امام علیه‌السلام به آن موارد علم ندارد مانند غیب الغیوب و آنچه که مختص به علم خداوند متعال است. اما کسانی که معتقدند نتیجه‌ی قاعده و دلیل عام، علم غیب معصومین علیهم‌السلام را ثابت نمی‌کند در واقع، بر این باورند که معصوم علیه‌السلام، عالم به امور غیبی نیست مگر در موردی که علم غیب او نسبت به آن مورد ثابت شود؛ مثل جایی که دلیل خاصی پیدا شود و دلالت کند بر وجود علم امام علیه‌السلام بر آنچه که اتفاق خواهد افتاد و یا بر علم امام علیه‌السلام به اعمال بندگان و یا … .

با توجه به مطالب فوق، این آیه، می‌تواند دلیلی برای گروه دوم باشد که علم به غیب را نفی می‌کنند ولی وجود این علم را در برخی موارد که دلیل خاصی بر اثبات آن وجود دارد می‌پذیرند؛ زیرا در این آیه‌ی شریفه، علم غیب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، به صراحت، نفی شده است و آشکارترین دلالتِ این آیه، نفی علم غیب به صورت موجبه‌ی کلیه است[3] پس آیه‌ی فوق، یک اصل و اساس در نفی قاعده‌ی علم غیب محسوب می‌شود.

اما در رابطه با قید استقلال که در متنِ سوال، به آن اشاره شد، صحیح نیست زیرا اگر منظور از آیه‌ی شریفه، نفی خصوص علم غیب مستقل از خداوند بود جوابی که پیامبر صلی الله علیه و آله در این آیه داده اند، جواب صحیحی نخواهد بود زیرا می‌فرماید:«اگر من مستقل از خداوند و بدون کمک خداوند، امور غیبی را می‌دانستم خیر زیادی برای خود فراهم می‌کردم ولی من بدون کمک خداوند، عالم به غیب نیستم و این خداوند است که مرا بر امور غیبی اگاه می‌گرداند و او، این کار را کرده است و من الآن امور غیبی را می‌دانم ولی در حال حاضر، نمی‌توانم خیر و نفع زیادی برای خود فراهم آورم». در حالی که این جواب، معقول نیست. زیرا در فراهم کردن خیر زیاد برای خود – بعد از تحقق علم غیب – فرقی نمی‌کند بین اینکه این علم از سوی خداست و یا مستقل از خدا حاصل شده است. علاوه بر اینکه قید استقلال، در آیه‌ی شریفه وجود ندارد و اثبات آن نیاز به دلیل دارد.

به نظر می‌رسد علماء گمان کردند اگر بپذیرند معصوم علیه‌السلام به برخی از امورِ غیبی، علم دارند، در واقع، این آیه را نفی کرده و کنار گذاشته اند؛ در حالی که این آیه می‌خواهد آن قاعده[4] و یا حداقل بعضی از علمِ غیب هایی که مرتبط با موردِ آیه است را نفی کند. در واقع، این آیه نمی‌خواهد یک قضیه‌ی سالبه‌ی کلیه را اثبات کند[5] بلکه گویا در صددِ نفیِ موجبه‌ی کلیه[6] یا موجبه‌ی اکثریه[7] است. لذا تاویل آیه به صورتی که علامه طباطبایی انجام دادند درست نیست.

[1] حب الله, اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع, ج 1 سوال 83.

[2] . اعراف: 188

[3] . در علم منطق، گزاره‌ها و جمله‌ها به چهار نوع تقسیم می‌شوند:

موجبه‌ی کلیه: مانند «هر انسانی می‌تواند صحبت کند». در بحث ما: «همه‌ی امور غیبی برای امام علیه‌السلام آشکار است»

موجبه‌ی جزئیه: مانند «برخی انسانها، شاعر هستند». در بحث ما: «برخی از امور غیبی برای امام علیه‌السلام آشکار است»

سالبه‌ی کلیه: مانند «هیچ انسانی، نمی‌تواند پرواز کند». در بحث ما: «هیچ یک از امور غیبی برای امام علیه‌السلام آشکار نیست»

سالبه‌ی جزئیه: مانند «برخی انسانها، شاعر نیستند». در بحث ما: «برخی از امور غیبی برای امام علیه‌السلام آشکار نیست»

با توجه به توضیحات فوق، نفی علم غیب به صورت موجبه کلیه یعنی آیه مزبور دلالت بر نفی این قضیه: «همه‌ی امور غیبی برای امام علیه‌السلام آشکار است» می‌کند. (مترجم)

[4] . منظور از این قاعده، همان اصل و دلیل عامی است که می‌گوید معصوم علیه‌السلام به همه‌ی امور غیبی عالم است مگر در مواردی که دلیلی بر نفی این علم در آن موارد اقامه شده باشد. (مترجم)

[5] . و بگوید «پیامبر به هیچ عنوان، علم غیب ندارد». (مترجم)

[6] . یعنی «علم غیبِ پیامبر به همه چیز» (مترجم)

[7] . یعنی «علم غیب پیامبر به بیشتر امور» (مترجم)

إرسال

you should login to send comment link

جديد الأسئلة والأجوبة
  • تأليف الكتب وإلقاء المحاضرات بين الكمّ والنوعيّة والجودة
  • مع حوادث قتل المحارم اليوم كيف نفسّر النصوص المفتخرة بقتل المسلمين الأوائل لأقربائهم؟!
  • استفهامات في مسألة عدم كون تقليد الأعلم مسألة تقليديّة
  • كيف يمكن أداء المتابعة في الصلوات الجهرية حفاظاً على حرمة الجماعات؟
  • هل يمكن للفتاة العقد على خطيبها دون إذن أهلها خوفاً من الحرام؟
  • كيف يتعامل من ينكر حجيّة الظنّ في الدين مع ظهورات الكتاب والسنّة؟!
  • هل دعاء رفع المصاحف على الرؤوس في ليلة القدر صحيحٌ وثابت أو لا؟
الأرشيف
أرسل السؤال
الاشتراك في الموقع

كافة الحقوق محفوظة لصاحب الموقع ولا يجوز الاستفادة من المحتويات إلا مع ذكر المصدر
جميع عدد الزيارات : 36553462       عدد زيارات اليوم : 20634