حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: در کتاب خود گفته اید: «علم کلی درجه ی دو، علمی است که همواره از بحثهای جزئی علمی میگذرد تا بتواند مجموع و کل را به صورتی کلی بررسی کند، هنگامی که تجربه ی علمی خودم را در طی سالهای گذشته مطالعه میکنم به این نتیجه میرسم که بیشک، در زندگی خود اشتباهات فراوانی داشته ام و این فراوانی را همچون داده ای ریاضیاتی به دست می آورم که عدد قانع کننده ای را به من نشان میدهد. با این کار میتوانم به صورتی کلی احتمال اشتباهم را در هر مسئله ای محاسبه کنم، به عنوان مثال اگر من هزار مسئله را طی پنج سال بررسی کردم و در صد مورد از آنها اشتباه کرده باشم، برایم علمی کلی ایجاد میشود که – تا وقتی شرایط یکسان باشد یا شرایط هر دو برهه ی زمانی شبیه هم باشند- در پنج سال آینده هر مسئله ای را که بررسی میکنم ده درصد احتمال اشتباه و خطا در آن وجود دارد. وقتی با این احتمالات درگیر میشوم در هر یک از مسائلی که بررسی میکنم و به یقین میرسم، دیدگاهم نسبت به این یقین متفاوت خواهد بود و اینگونه میتوانم هم یقین داشته باشم و هم احتمال خطا بدهم و کمک گرفتن از یقین واقعی قبلی…»[2] استاد بزرگوار! آیا این بدین معنا نیست که شما اساسا شک کرده اید؟ آیا کسی از دانشمندان با این نظر شما موافق است؟
پاسخ: نخست: بارها درکتابهایم توضیح داده ام که یقین ارسطویی بالاترین درجه ی یقین است نه اینکه تنها نوع آن باشد. شریعت، دین و حتی علوم جدید به دنبال رسیدن به یقین ارسطویی نیستند چرا که از دیدگاه آنها چنین یقینی بسیار نادر و کمیاب است. به همین دلیل نوع معمول یقین – حالت اطمینان روانی که حاصل یک احتمال بسیار بالا به درستی گزاره است به همراه احتمال بسیار کم در اشتباه بودن آن گزاره- به نظر میرسد که غالبا در عالَم دینداری کافی است اگر نگوییم برای همیشه کفایت میکند.
دوم: اخباریان شیعه نیز همین نظر را پذیرفته اند و این مطلب را در کتابم تحت عنوان نظریة السنة یادآور شده ام. آنها معتقداند که کلمه علم در زبان عربی هم شامل یقینی است که احتمال خلاف آن وجود ندارد و هم شامل یقینی است که احتمال خلاف آن بسیار ضعیف است و اینکه این کلمه را فقط به یقین ارسطویی اطلاق میکنند رویدادی است که به تازگی رواج یافته و نباید زبان عربی را با آن بسنجیم. بحث تنها بحث زبان نیست بلکه علم معتبر شرعی نیز شامل هردوی آنها میشود. حتی مرور نوشتههای متکلمان و اصولیان هم همین معنای موسع علم را به ما می فهماند. بنابراین وقتی میبینیم که منظور یاران پیامبر و اهل بیت از علم همین معنای موسّع از علم است پس همین معنای علم معنایی معتبر به شمار میرود[3].
جریان اخباریگری در مفهوم پردازی علم از این فراتر میرود تا جایی که شیخ حر عاملی (1104 ه.ق) فرض نادر یا احتمال ضعیف را اساسا متعارض با علم نمیداند چرا که در این صورت اساسا علمی وجود نخواهد داشت زیرا ما میبینیم که در یقینیات منطقی ششگانه هم میتوانیم فرض کنیم سلب آنها امکان دارد اگر چه که احتمال سلب میتواند بسیار اندک باشد[4]. از گفته های یک عالِم اخباری مانند کرکی (1076 ه.ق) این چنین به نظر میرسد که این مفهوم موسع علم در اصول دین هم جریان دارد، ولی خود او این راه نفوذ را میبندد و میگوید: یقین در اصول دین باید برهانی باشد طوری که دیگر هیچ احتمالی در مخالفت با آن وجود نداشته باشد ولی در فروع دین همان علم شامل دو طرف کافی است[5] .با وجود اینکه قرآن برای هر دو مورد واژه ی علم را به کار گرفته است ولی ایشان دلیلی نمی آورند که چرا مصادیق علم در این عرصه باید متفاوت باشند.
از دیدگاه شهید صدر مفهوم علم گسترده است و مفهوم یقین استقرائی را نیز در بر میگیرد[6]، بنابراین این جزمیتی که در مفهوم یقین برهانی به کار گرفته شده است در شکلگیری مفهوم علم به کار نمی آید بلکه وجود احتمالی که عقل چندان به آن توجهی ندارد مانعی برای به دست آوردن علم نیست، چرا که عقل به راحتی از کنار آن میگذرد و به آرامش میرسد و دیگر خود را نیازمند کنکاش و جستجوی بیشتر نمیداند.
فیض کاشانی (1091 ه.ق) به نوعی به نفع تشکیکی بودن خود علم نظریه پردازی میکند و میگوید: « فکر نکنی که علم به صدق اخبار معصومین علیهم السلام بایستی در وضوح و روشنی هم سطح روشنیِ علم به وجود خودشان باشد و یا حتی تا آن حد تواتر داشته باشد و اگر چنین نبود تنها خبرهای واحدی هستند که چیزی بیش از ظن نیست [و موجب علم نمیشوند]. به هیچ وجه! اگر چنین نظری داری پس چگونه به امامت ایشان یقین پیدا میکنی؟… بیشتر اخباری که پیرامون احکام صادر شده اند از جهت متنی و سندی ضعیفتر از اخبار امامت نیستند. بنابراین به هر روایتی که اطمینان داشتی عمل کن و اگر به روایتی اطمینان نداشتی آن را از خوشه اش جدا نکن» (فیض کاشانی، الحق المبین فی تحقیق کیفیة التفقه فی الدین: 8-9)
بنابراین، دسته ای از علمای اخباری این معنای یقین را پذیرفته اند و آن را برای امور دینی کافی میدانند. طبق دیدگاه شهید صدر در الاسس المنطقیة لمبانی الاستقراء نیز همین نوع از یقین پذیرفتنی است.
جالب اینجا است که مرجع تقلید معاصر ما آیت الله شیخ ناصر مکارم شیرازی اخیرا – تقریبا بعد از گذشت سه سال از چاپ کتاب مسالة المنهج – کتابی را منتشر کرده اند که از روح پاسخی که به پرسش شما دادم سخنانی به میان آورده اند. ایشان میفرمایند: «میان اصولیان مشهور شده است که قطع ذاتا حجت است، و این نظر کاملا صحیح است البته اگر همانطور که گذشت، منظور از آن علم و قطع عقلی باشد. اما اگر منظور قطع عرفی باشد که با نامهای دیگری چون اطمینان و ظن قوی نزدیک به یقین از آن یاد میشود و منافاتی با احتمال مخالف ندارد که خیلی از نظریات بر همین مبنا هستند و به بدیهیات ختم نمیشوند، حجیتش ذاتی نیست و نیاز دارد که جاعل، حجیتش را جعل کند. بیشتر گزاره هایی که ما آنها را قطعی میدانیم از همین نوع قطع هستند؛ چرا که هر انسانی در برخی چیزها که برایش قطعی شده است ممکن است اشتباه کرده باشد، حال چگونه علم اجمالی با احتمال اشتباه جمع میشوند؟ آیا امکان دارد موجبه ی کلیه با سالبه ی جزئیه در یک گزاره کنار هم قرار بگیرند؟ به همین دلیل بسیاری از گزاره های قطعی ما، اطمینانی هستند، نه اینکه قطعی باشند، به بدیهیات ختم شوند و هیچ احتمال خلافی در آنها وجود نداشته باشد»[7].
[1] اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع ج 2 ص 102
[2] حیدر حب الله، مسالة المنهج فی الفکر الدینی (بیروت: موسسة الانتشار العربی، 1427)، 39.
[3] حسین بن شهاب الدین کرکی، هدایه الابرار الی طریق الائمه الاطهار علیهم السلام (نجف: رؤوف جمال الدين، بدون تاریخ)، 12–14.
[4] محمد بن حسن حر عاملی، الفواید الطوسیه (قم: المطبعة العلمية، بدون تاریخ)، 533.
[5] کرکی، هدایه الابرار الی طریق الائمه الاطهار علیهم السلام، 15.
[6] السید محمد باقر الصدر، الأسس المنطقیة لمبانی الإستقراء، بدون تاریخ، 322–27; السید محمد باقر الصدر، دروس فی علم الاصول: الحلقة الثانیة (قم: مجمع الفکر الإسلامي، 1419)، 166–78.
[7] ناصر مکارم شیرازی و محمد حسین ساعی فرد، طريق الوصول إلی مهمات علم الأصول(أصول الفقه بأسلوب حديث و آراء جديدة)، ج 1، طريق الوصول إلی مهمات علم الأصول(أصول الفقه بأسلوب حديث و آراء جديدة) 1 (قم – ایران: دار النشر الامام علي بن ابي طالب (عليه السلام)، 1432)، ج 1 ص 17