حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: «اگر امام معصوم نسبت به هر حادثهای قبل از روی دادن آن، علم دارد در این صورت برخی از رفتارهای شاخص او، دیگر نمیتواند از مصادیق فضیلت به شمار آید، برای مثال، خوابیدن امام علی ع در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله حاکی از فداکاری ایشان نیست، و یا مشارکت ایشان در جنگهای مختلف را نمیتوانیم جلوه ای از شجاعت و شهادت طلبی ایشان بدانیم. هنگامی که ایشان میداند آسیبی متوجه او نیست یا جانش را تهدید نمیکند، آیا باز هم ورود در مهلکه ها و خطرات، شجاعت و فداکاری ایشان را نشان میدهد؟ در اینجا چگونه میتوانیم هم علم غیب ایشان را قبول کنیم و هم فضیلت های همچون موارد فوق را بپذیریم؟» در پاسخ این پرسش برخی از علماء گفته اند: «این علم غیب صرفا برتری روحی و معنوی امام را نشان میدهد، و این برتری و عظمت، بدین معنی است که امام پیش از این به اختیار خود راهی را انتخاب کرده اند که نزدیکترین مسیر به سمت خداوند سبحان است، و این راه چیزی نیست جز سخاوت، بخشندگی، شجاعت، عفت و … . به عبارت دیگر، اگر ما علم امام را تحلیل کنیم خواهیم دید که امام با توجه به برتریِ روحی و ذاتی که دارد به این علم دست یافته است. و این مقام و منزلتِ والایِ روحی هم در مرحله قبل، مبتنی بر این بوده که در هر واقعه ای که برای او مقدّر بوده چیزی جز خیر و فضیلت را انتخاب نکرده است؛ و این خیر و فضیلت هم چیزی نیست جز سخاوت، بخشندگی، صبر، فداکاری در راه اسلام و … . پس علم امام در گروِ اختیارِ قبلیِ اوست که خداوند از قبل می دانست که او در وقایع مختلف چه انتخابی دارد. در نتیجه اگر امام در گذشته به درستی انتخاب نکرده بود، امکان نداشت چنین علمی را به دست آورد. پس درست است که از رخدادهای آینده آگاه است ولی هنگامی که شرایط سختی پیش می آید و او بهترین گزینه را انتخاب میکند، این انتخاب نتیجه ی شخصیت استواری است که در گذشته با رفتارهای اختیاری خود به دست آورده است، و علم غیب او هم زاده ی همین شخصیت است. به عنوان مثال اگر کسی آبی را به شما تعارف کند و شما به این دلیل که میدانید آن آب مسوم است، از نوشیدنش صرف نظر کنید، آیا به این دلیل که سمی بودن آب را تشخیص دادید و طبق تشخیصتان عمل کردید، دیگر نمیتوانیم بگوییم شما برتری و فضیلت ویژه ای دارید؟ خیر، معلوم است که این رفتار چیزی از فضیلت شما کم نمیکند چرا که خود این شناخت و تشخیص، نتیجه ی تلاشهای پیشین شما در یکی از شاخه های علوم زیستی است و این رفتار شما در مواجه ی با آن آب نیز صرفا پیاده کردن همان علم است. به همین شکل، علم غیب معصوم و رفتار مطابق با آن هم چیزی از فضیلت و برتری شخصیتی او نمی کاهد. علاوه بر این معصوم اگرچه از رخدادهای آینده آگاه است ولی برخی از آنها طبق پیش بینی های او پیش نمیروند. چرا که اساسا دو نوع قضای الهی وجود دارد، قطعی و غیر قطعی. با توجه به این تقسیم بندی و اینکه معصوم، با علم غیب خود از قضای الهی آگاه است، پس علم امام هم سبک و سیاق واحدی نخواهد داشت و بایستی آن را به دو دسته ی قطعی و غیر قطعی تقسیم کنیم. با توجه به این، هیچ اطلاعی نداریم که وقتی معصوم سرانجام عملی را میداند، این دانستن او ذیل کدام یک از این دو علم قرار میگیرد؟ آن دسته از علومی که در آن تغییری رخ داده است ویا ذیل دسته ی دیگر، پس در نهایت نمیتوانیم مشخصا بگوییم که آن عمل امام فضیلتی به شمار نمی آید. اکنون زمان آن است که با توجه به مطالب مطرح شده ی پیرامون علم به قضای الهی، یکی از فضائل بارز امیرالمؤمنین -خوابیدن امیرالمؤمنین در بستر پیامبر اکرم- را بررسی کنیم. دستکم میتوانیم بگوییم که ما نمیتوانیم ماهیت علم امام به اتفاقات آینده را تشخیص دهیم، به عبارتی نمیدانیم که علم امام از آن دسته علومی بوده است که میتوانسته تغییر کند یا از آن دسته علومی که هیچ تغییری در آن راه نداشته است؛ پس به محض اینکه احتمال دهیم ایشان میدانسته که در آن شب اتفاقی برایشان نمیافتد، بدون اینکه نوع آن «دانستن» را مشخص کنیم و بدانیم که به کدام دسته تعلق دارد، نمیتوانیم انکار کنیم که این رویداد، فضلیتی برای ایشان قلمداد میشود. در کنار این دو پاسخ، با توجه به بعضی از نظریات پیرامون علم امام، میتوانیم پاسخ سومی هم بر این پاسخها بیفزاییم. طبق این نظر، علم امام به اشیاء و اتفاقات بالفعل نیست، بلکه مانند سایر اعمالشان کاملا تحت اختیار ایشان قرار دارد. پس هرگاه بخواهد، میداند و اگر نخواهد نمیداند. در تأیید این سخن روایات زیادی وجود دارند که تصریح میکنند «امام اگر بخواهد که بداند، میداند». با این نگاه اگر بخواهیم فضائل معصوم را بازبینی کنیم میتوانیم بگوییم هیچ دلیلی نداریم که امام ضرورتا نتیجه ی رخدادهایی که فضیلت ایشان محسوب میشود را میدانسته، بلکه ممکن است در آن رخدادها امام نخواسته باشد که سرانجام آن را بداند، و در این صورت اساسا علمی در کار نبوده که بخواهد فضیلت ایشان را تحت تأثیر قرار دهد.» پرسش: آیا از دیدگاه شما این جواب پذیرفتنی است؟
پاسخ: به نظر میرسد که میتوان نسبت به این پاسخها، مناقشات و ایراداتی را مطرح کرد:
نخست: اینکه پیامبر یا امام دارای چنان مرتبه ی والایی هستند که این علوم به آنها داده شده است، باعث نمیشود که خوابیدن در بستر پیامبر بی فضیلت باشد. کسی که شبهه فوق را مطرح می کند اصل فضیلت و برتری امام علی علیه السلام را انکار نکرده است. آنچه وی انکار می کند فضیلت داشتن خوابیدن در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله با توجه به علمِ امام علی علیه السلام است. اما در جوابی که از آن عالم جلیل القدر ذکر کردید هیچ اشاره ای به این جهتِ مورد شبهه و سوال نشده بود؛ فرض کنید علم امام، حاصل برتری و کمالِ روحیِ اوست، ولی هنگامی که میداند جانش در آن شب به هیچ وجه به خطر نمیافتد، دیگر چه فضیلت و ارزشی را برای آن عمل خاص میتوان تصور کرد؟ ممکن است بگویید ما میدانیم که ایشان اگر هم سرانجام کار را نمیدانست، بازهم همین کار را میکرد؛ این فضیلت، یک فضیلت تقدیری است که به خود فعل ارتباط دارد هر چند از جهت ملکهای که امام علیه السلام واجد آن هستند یک شرافت و فضیلت فعلی است؛ به عبارت دیگر، امام علیه السلام از این جهت که واجد چنین ملکه و حالتی هستند فضیلت فعلی دارد ولی از جهت خودِ انجامِ این فعل، یک فضیلت تقدیری دارند. شخصِ پرسشگر هم از شرف بالفعلِ آن عمل و رویداد سؤال کرده است و نه از جهت شرافت ملکه و تقدیر. علاوه بر اینکه مثالِ مذکور در جوابِ فوق، کاملا معکوس است؛ مثال مناسب برای صورتِ مفروض در سوال، این است که بگوییم امام در حالی که میداند آب داخل کاسه مسموم نیست، آن را مینوشند ولی مردم فکر میکنند که آن آب مسموم است، و در نتیجه این رفتار امام آنها را به شگفتی وامیدارد و باعث میشود آن را عملی فوق العاده بدانند. ولی اگر مردم بدانند که او به دلیل تخصصش میداند که آن آب مسموم نیست، دیگر شگفت زده نمیشوند و انگیزهای ندارند که این عمل امام را ستایش کنند.
دوم: فرض می کنیم قضاء الهی بر دو قسم است: قطعی و غیر قطعی؛ و امام هم از قضای الهی با خبر است، ولی نمیداند که قطعی است یا خیر. همچنین فرض کنیم این مساله، به علم امام آسیبی نمیزند. اما اگر شک کنیم علم امام به کشته نشدن در بستر، از منظرِ خودِ امام، از مصادیقِ علم به قضاء قطعی است یا قضاء غیر قطعی، در این صورت همین شک باعث می شود نتوانیم فضیلتی را برای ایشان ثابت کنیم؛ چرا که اگر ایشان میدانست که قضاء قطعی است، در اینصورت کار ایشان فضیلتی نداشته و اگر میدانست که این قضاء غیر قطعی است در این صورت است که فداکاری کرده اند. حال که برای ما مشخص نیست که آیا ایشان میدانستند که علمشان قطعی است یا غیر قطعی، پس در واقع نمیدانیم که عمل ایشان فضیلتی داشته است یا نه، و این باعث میشود فضیلتی برای ایشان ثابت نشود بلکه صرفا میتوان احتمال داد که عملشان با فضیلت بوده است؛ با این استدلال دیگر پاسخ این پرسش روشن نیست که آیا در واقع این رفتار امام فضیلتی داشته است یا خیر؟ و تا وقتی نمیدانیم قطعی بوده است یا نه، نمیتوانیم فضیلتی را احراز کنیم، و در این صورت استدلال پاسخ دهنده نتیجه ای بر عکس خواهد داشت؛ چرا که پرسش در مورد احراز فضیلت است و تا وقتی احراز نشده، اصل بر عدم وجود چنین فضیلتی است، و با این استدلال نمیتوانیم فضیلت آن عمل را احراز کنیم و صرفا احتمال آن را احراز میکنیم و نهایتا میتوانیم بگوییم که انکار فضیلت نیز سخنی بی اساس است، ولی راهی برای احراز فضیلت نداریم. توجه داشته باشید که فهم این مطلب نیازمند دقت بیشتر و بازخوانی آن است.
سوم: به نظرم پاسخ سوم هم کاری از پیش نمیبرد؛ چرا که ما نمیدانیم آیا ایشان اراده کرده اند سرانجام کار را بدانند یا نه؟ اگر امام پیش از ماجرا اراده کرده بود که نتایج این عمل را بداند، در این صورت به آن علم رسیده است ولی فضیلت عملشان منتفی شده است، و اگر چنین چیزی را اراده نکرده بود، در این صورت نمیدانسته چه اتفاقی میافتد ولی عملِ با فضیلتی را انجام داده است؛ حال که نمیدانیم امام چنین اراده ای داشته اند یا خیر در این صورت از فضیلت عمل ایشان آگاه نخواهیم شد. بله، ممکن است که این مسئله را طور دیگری حل کنیم و آن هم اینکه قاعدهی استصحاب[2] در علم اصول فقه را اینجا پیاده کنیم و با کمک آن این پاسخ را تکمیل کنیم؛ چرا که میتوانیم بگوییم مبتنی بر قاعده ی استصحاب ارادهای شکل نگرفته است؛ و اینگونه فضیلت مورد نظر برای آن عمل اثبات میشود.
چهارم: با توجه به توضیحات پیشین، مشخص می شود جواب از سوال فوق، مبنایی است؛ یعنی یا بر اساس انکار علم مطلق به غیب، می توان فضیلت عمل را ثابت کرد و یا بر اساس اینکه معصوم علیه السلام علم به غیب دارد در صورتی که اراده کند و در کنار آن، ثابت شود که در این واقعه خاص – با توجه به آیه مورد نظر – اراده ای نکرده است؛ چرا که آن آیه – که معروف است پیرامون اتفاقات آن شب نازل شده- علی علیه السلام را به عنوان شخصیتی معرفی میکند که به ازای رضایت پرودگار جانش را میفروشد، به عبارت دیگر، با خوابیدن در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله معامله ای را انجام میدهد تا در مقابل، به رضایت الهی دست یابد. در اینصورت آیا اگر سرانجام کار را میدانست اساسا معامله ای رخ میداد؟! حتی می توان گفت همینکه امام علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله سوال می کند که «اگر به جای شما بخوابم آیا به سلامت به مدینه می رسید؟» حاکی از این است که علم به فرجام کار نداشتند. از اینرو با قبول مبنای علمغیب مطلق و فعلیِ معصوم علیه السلام، این اشکالِ شخصِ سوال کننده، بی پاسخ میماند. شاید چنین اشکالاتی ما را ملتفت کند که اندیشهی رایج پیرامون علم معصوم، بیپایه و اساس است. البته خداوند است که عالم مطلق است.
[1] حب الله، حیدر؛ اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع؛ ج 1 ص 51
[2] به طور خلاصه طبق قاعده ی استصحاب میتوانیم بگوییم موضوعی که در گذشته بوده است در امتداد زمان، دست نخورده باقی میماند مگر اینکه شرایط وجود موضوع تغییر کند. (مترجم)