حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: دوست دارم حضرت تعالی موضوع نزدیک شدن به عصر ظهورِ مبارک حجة ابن الحسن علیه السلام را توضیح دهید و برای ما پیرامون نشانهای ظهور بیاناتی داشته باشید و بفرمایید که آیا این نشانه هایی که بیان میشود، صحیح هستند؟
پاسخ: نمیخواهم در این موضوع زیاده روی کنم، ولی اگر بخواهیم پیرامون نشانه های ظهور تحقیق کنیم، بایستی به مطالعه ی لایه های مختلفی از این موضوع بپردازیم :
لایه ی اول: اثبات تاریخی – حدیثی؛ همین یک جنبه نیز مطالعه ی سنگینی را میطلبد، ولی میخواهم به همین مقدار اکتفا کنم که بسیاری از روایات نشانه های ظهور یا از جهت منبع تاریخی و حدیثی یا جهت سندی و روایی یا از جهت متن و محتوی و یا از جهات متنوع دیگری قابل اعتماد نیستند. متأسفانه تاکنون – به اندازه ی مطالعاتم- طرح کاملی را ندیده ایم که این موضوع را از تمامی این جهات از نگاه مکاتب مختلف تاریخی و حدیثی بررسی کرده باشند. بنابراین این موضوع در حد بررسی های ابتدایی باقی مانده است.
برای مثال مرحوم آیت الله شیخ آصف محسنی متخصص علم رجال و حدیث و از شاگردان آیت الله خوئی روایات نشانه های ظهور کتاب بحار الانوار را بررسی کردند و نتیجه ی کارشان – ایشان در بررسی اسناد روایات بسیار سختگیر هستند- این شده است که از بین 173 روایت این باب فقط به 5 روایت صحیح یا معتبر رسیدند[2]. خود من از یکی از اساتیدم در علم رجال شنیدم – شاید برایشان خوشایند نباشد که نامی از ایشان ببرم- که سند غالب روایات آخر الزمان ضعیف هستند. این مطلب را تقریبا 18 سال پیش در پاسخ به همین پرسش بیان کردند.
علمای ما تلاششان را در دو امر منحصر کرده اند:
نخست: جمع آوری روایات، دسته بندی، تنظیم ابواب و استخراج آنها از بخش هایی از منابع که در مورد جنگها، فتنه ها و اخبار آخر الزمان سخن گفته اند؛ این درحالی است که ایشان تنها به جستجوی در منابع شیعی بسنده نکرده اند و گستره ی تلاش هایشان منابع غیر شیعی را نیز فراگرفته است. ما وظیفه ی خود میدانیم که از این تلاش گسترده و طاقت فرسا تشکر کنیم، تلاشی که مقدمه هر کار تحقیقی بعدی را فراهم کرده است. «شیخ علی کورانی عاملی» از مهمترین چهره هایی است که این وظیفه را در موضوع کلی امام مهدی -عجل الله تعالی فرجه الشریف- بر عهده گرفته است.
دوم: فهم این متون، تحلیل و بررسی فلسفه ی آن؛ برای مثال میتوانیم به آیت الله شهید سید محمدصادق صدر رضوان الله تعالی علیه اشاره کنیم که در دایرة المعارف مشهورش این مسیر را طی کرده است. البته در میان علما افراد دیگری نیز هستند که اگرچه به شکلی محدودتر ولی آثاری را در همین زمینه منتشر کرده اند.
اما در این زمینه که متون نشانه های ظهور از زاویه ی سندی بررسی شده باشند تا ثابت کند که پیامبر یا اهل بیت ایشان سلام الله علیهم چنین مطالبی را بیان کرده اند و اینکه در بین این همه روایات مشخصا کدامین روایات از ایشان صادر شده است، در این زمینه عقب ماندگیهای قابل توجهی وجود دارد. چه خوب است که پژوهشگران از این جهت نیز به فکر بررسی روایات باشند تا گامهای مؤثری در این جهت برداشته شود.
لایه ی دوم: فهم نظام تأثیر نشانه های ظهور منطبق بر خود متون دینی؛ به این معنا که حجم زیادی از روایات نشانه های ظهور به ما نشان میدهند که این نشانه ها در دو دسته ی کلی قرار میگیرند: ضروری و غیر ضروری. بیشتر نشانه های ظهور که روایات ما به آنها اشاره کردهاند از نظر کلامی غیرضروری هستند، و غیرضروری بودن به این معنی است که اساسا ممکن است روی ندهند و حتی اگر چنین نشانه هایی دیده شوند ممکن است ربطی به ظهور نداشته باشند. روایاتی که نشانه ای ضروری را یادآور شده اند، تعداد آنها از انگشتان دست فراتر نمیرود.
فهم نظام تأثیر گذاری نشانه های ظهور و موقعیت آنها بسیار مهم است به ویژه در پرتو نظریه بداء که مذهب امامیه به آن ایمان دارد چرا که در این متون قرائنی وجود دارد که نشان میدهد بیشتر این نشانه ها تحت تأثیر قانون بداء خواهند بود.
لایهی سوم: پیاده سازی این روایات در شرایط پیش آمده؛ اگر بعضی از این نشانه های یادشده در روایات رخ دهند، آیا ممکن است یکی از این روایات را بر این رخداد منطبق بدانیم و بگوییم که این رخداد، همان نشانه ای است که پیش از این در روایت آمده است؟
به نظر میرسد خیلی وقتها در این امر دچار مشکل میشویم و تنها میتوانیم به نتیجه هایی غیر قطعیِ در حد ظن و گمان دسترسی داشته باشیم. آیا اگر محتوای روایتی این باشد که جنگی در سرزمین الف رخ میدهد، ما هم امروز، این جنگ را در این سرزمین ببینیم، به این معنی است که این جنگ، همان جنگ اشاره شده در روایت است یا منظور روایت جنگی دیگری بوده است که پس از این رخ میدهد؟ تا حدود بسیار زیادی این مشابهت ها ما را به سمت نتایج نادرست میکشانند چرا که وقتی بسیاری از نشانه های ظهور را به خودی خود در نظر میگیریم، این قابلیت را دارند که به راحتی بارها و بارها رویدهند. مانند اینکه گفته میشود قبل از ظهور سرزمین شام به دست سفیانی فتح خواهد شد، با اینکه اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم میبینیم که این سرزمین بارها به دست کسانی که در دشمنی با شیعه دست برتر را دارند فتح شده است. آیا شیعه، سلجوقیها، ایوبی ها، مالکیها و عثمانیها را در زمره ی مهمترین دشمنان خود نمیداند که بر این سرزمین حکومت کرده اند؟ آیا افرادی نبودهاند که به صرف همین ویژگیها آنها را سفیانی دانستهاند؟ یا اینکه همین مطلب را میتوانیم در مورد نفس زکیه بگوییم. یکی از علمای معاصر که در این حوزه قلم میزند و دغدغه ی نشانه های ظهور را دارد کسی را که در اطراف کوفه کشته میشود را به احتمال زیاد شهید سید محمدباقر صدر میدانست ولی در چاپ جدید، پس از اینکه اندیشه اش دگرگون شد، اسم ایشان را حذف کرد تا بتواند نام سید محمدباقر حکیم را بیاورد. این تطبیق کردنها و احتمالات نهایتی ندارند. بنابراین بایستی نسبت به این نکته توجه کافی را داشته باشیم.
اگر به تلاشها و نوشته هایی که در ماجرای نشانه های ظهور در نیمه ی قرن اخیر پدیدار شده مراجعه کنید یا سخنانی که در این رابطه گفته میشود را بشنوید چیزهای شگفت آور و عجیبی می بینید که بدون به کارگیری تأویل قابل فهم نیستند. به نظرم در این زمینه علامه سید جعفر مرتضی عاملی به نتیجه ی خوب و قابل ملاحظه ای رسیده است. او میگوید: « نشانه های ظهور چیزهای مشخصی هستند که پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بیان کرده اند تا دل شیعیان اهل بیت در مواجه با دشمنیها، شبهات و فشارهای بنیان برافکن، قوی و بدون تزلزل بماند. بنابراین اگر بشود بدون هیچ شک و شبهه ای روایتی را بر شرایط موجود تطبیق دهیم، در این صورت مشکلی نخواهیم داشت ولی اگر اینقدر واضح و روشن نبود ما هیچ احتیاجی به تأویلهای پیچیده و دلیل تراشی متکلفانه نخواهیم داشت».[3]
دلیل تراشی در تطیبق یا زحمت زیاد در تأویل این روایات امر رایجی است. البته گاهی با دقتهایی عجیب مواجه میشویم، برای مثال میتوانیم گفته ی مرحوم شیخ حسینعلی منتظری را به یاد آوریم که احتمال میداد که در واژه سفیانی ت به نون تبدیل شده باشد به عبارت دیگر کلمه در اصل سفیاتی بوده است و نه سفیانی که منظور از این کلمه ی تبدیل شده، انقلاب جهانی مارکسیستی است. اگر چه که وی از این احتمال بازگشت و آن را کنار گذاشت.[4]
لایه ی چهارم: تعیین وقت؛ در برخی از روایات از چنین کاری نهی شده است. خبر دادن از نشانه های ظهور یا خبر دادن از نزدیک بودن آن با بیان وقت دقیق ظهور به این معنی که امام زمان در این زمان خاص به پا خواهد خواست، متفاوت است و در هر شرایطی نباید به تعیین وقت بپردازیم؛ چرا که روایات – که برخی از آن روایات صحیح هستند- بر پوشیده بودن وقت دقیق ظهور از مردم تأکید میکنند.
به یاد دارم تقریبا در سال 1988م یکی از دوستان که برای ادامه ی تحصیل قصد سفر به فرانسه را داشت، پیش از رفتن با یکی از علمای جبل عامل مشورت کرد. این عالم بزرگوار به او گفته بود که رفتنش هیچ فایده ای ندارد چرا که امام زمان نهایتا تا چهار سال دیگر ظهور میکند و دیگر هیچ انگیزهای برای این علوم وجود ندارد!
وقتی به تاریخ بازگردیم، میبینیم که برخی از علما، زمان خود را زمان ظهور میدانستند، برای مثال سید بن طاووس به فرزندش میگوید: «ای پسرم محمد که خداوند سعادت تو را با دیدارش (امام زمان) کامل کند و جایگاه و مرگ تو را به واسطه بقای او و نیکویی اراده اش مشرف گرداند، بدان که اگر این آیه ی کتاب کریم نبود که «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب»[5] به تو معرفی میکردم و اطمینان میدادم که من ایام ظهور ایشان را درک میکنم و زیر سایه ی فراخ او خواهم بود. اکنون در دوران ظهور این خورشیدهای تابان و نابودی سختیها و فجایع هستیم. پس اگر خداوند تبارک و تعالی مرا به این آرزوهایم برساند کل شرافت و خوش اقبالی را به من هدیه داده است. و اگر بخواهد مرا به عالم دیگر منتقل کند، اوست که آرزوهای مرا تدبیر میکند»[6]. ما میدانیم که وفات سید ابن طاووس در سال 677 ه.ق بوده است یعنی تقریبا هشتصد سال پیش. او در آن دوران فرموده است که اگر لوح محو و اثبات نبود، همان دوران را عصر ظهور می نامید. و مانند این سخنان از علمای دیگر هم وجود دارد که ما برای جلوگیری از طولانی شدن این گفتار، آنها را یادآوی نمیکنیم.
در طول زندگی، ده ها نفر را دیده ایم که نشانهای ظهور را در رخدادهای گوناگون تطبیق کرده اند و سپس اشتباه آنها آشکار شده و مشخص است که این تطبیقها مجموعه ای از ظنونی هستند که اتکایی بر دلیل عقلی یا نقلی محکمی ندارند. حداقل و در بهترین حالت میتوانیم بگوییم که این تطبیقها مشمول قانون بداء شدند. پس با توجه به همه ی اینها دیگر نمیتوانم بگویم که در عصر ظهورهستیم یا خیر. آرزوی همه ی ما شکل گرفتن حکومت حق است ولی به صراحت و روشنی اعتراف میکنم: من نمیدانم که در عصر ظهور هستیم یا نه چه رسد به اینکه زمان دقیق آن را مشخص کنم. شاید این گفته ی من ناشی از نادانی و کم علمی من باشد. علم مطلق نزد خداست.
[1] اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع ج 2 ص 56
[2] تعداد زیادی از روایات که مستقیما از نشانهای ظهور سخن نمیگویند نیز در این 173 روایت گنجانده شده اند.
[3] مقالات و دراسات، ص 114؛ نشر المرکز الاسلامی للدراسات: 2003 م
[4] حسین علی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة (قم: المرکز العالمي للدراسات الاسلامیة، 1409)، ج ص 236.
[5] خدا هر چه را بخواهد محو مى كند و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا مى نمايد، و” امّ الكتاب” نزد اوست
[6] علی بن موسی ابن طاووس، برنامه سعادت: ترجمه کتاب «کشف المحجة لثمرة المهجة» (تهران: المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، بدون تاریخ)،ص 154 فصل 151.