تالیف: حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: آیا ضروی است که پیش از ورود به فلسفه، منطق خوانده باشیم؟ یا اینکه ارتباط خاصی میان آنان وجود ندارد؟
پاسخ: میدانید که پیش از این، مطالعات منطقی، جزئی از مطالعات فلسفی قلمداد میشدند. طرح فلسفیِ ابنسینا در کتاب شفاء – بعد از کنار گذاشتنِ علوم اعتباری همچون لغت از این طرح – شاملِ الهیات، ریاضیات، منطقیات و طبیعیات بود. طبق دیدگاه برخی از مورخانِ فلسفه، در یونان باستان، علوم اعتباری همچون لغت، به عنوان جزئی از مباحث فلسفی تلقی میشدند.
اما امروزه، کسانی را میبینیم که در منطق، متخصص هستند ولی به هیچ وجه ارتباط تخصصی با فلسفه وجودی ندارند. البته فیلسوفانی را نیز مشاهده میکنیم که در منطق، متخصص نیستند. با مراجعه به تاریخ مییابیم که منطق، از زمان صدرالمتألهین، کمکم جدایی خود از فلسفه را آغاز کرد و تا به امروز جدایی خود از فلسفه را حفظ کرده است.
بر همین اساس میتوان گفت برای دانشجوی فلسفه، مطالعات منطقی به این دلیل ضروری است که همپوشانیهایی را میتوان میان منطق و فلسفه وجودی پیدا کرد. همچنین به دانشجوی فلسفه توصیه می شود علم منطق را فراگیرد زیرا با این کار، فهم بسیاری از اصطلاحات فلسفی برای وی آسان می گردد؛ اصطلاحاتی که در طول مطالعه فلسفه به یکباره با آنها مواجه می شود به گونه ای که گویا از قبل باید با آنها آشنا می بود.
بنابراین اگر بخواهیم فلسفه موجود در جهان اسلام را مطالعه کنیم، بیشک بهتر و بلکه در برخی عرصهها ضروری است منطق را مطالعه کرده باشیم به ویژه در تفکیک مفاهیم، شرح اصطلاحات، انواع قضایا، انواع قیاسها و امثال آن. چرا که این مطالعه باعث میشود فرآیند فهم کلام فلاسفه تسهیل و بلکه تصحیح شود و خاستگاهها و روشهای فکری آنها برای ما آشکارتر شود. اگر چنین ارتباط تنگاتنگی میان منطق و فلسفه وجود نداشت، میتوانستیم بگوییم که فهم فلسفه، مبتنی بر فهم منطق نیست.
البته بدون داشتن مبنایی منطقی، نمیتوان نتایج فلسفی یا اجتهادات فلسفی ارائه کرد؛ چرا که علم منطق نقش زیربنای معرفتی و روشی درفرآیند تفکر فلسفی را ایفا می کند.
[1] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع، ج 3 ص 115