حیدر حب الله
ترجمه: مجمع علمی طور سینا
پرسش[1]: گویا در ماجرای غدیر نمایشی رویداده است که رسول خدا از طریق آن میخواستند مسلمانان را گردهم آرند و پیام بسیار مهمی را به آنها برسانند. میزان اعتبار روایتی که چنین تصویری را ارائه میدهد، چقدر است؟ آیا این روایت، همان روایتی نیست که طبق آن، برخی از مسلمانان به دلیل رفتار امام علی –علیه السلام- در قامت حاکم برگزیده ی پیامبر برای مردم یمن – از او شکایت کردند؟ یا اینکه این دو هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند؟
پاسخ: اگر اجازه بدهید، میخواهم در ابتدا چند سطری را به توضیح اصطلاح «رویداد نمایشی» اختصاص دهم. هر روایت تاریخی را -چه نزد مسلمانان و چه غیر مسلمانان- میتوانیم به عنوان رویدادی (ساختگی) فرض کنیم که راویان آن، نظمی خیالی و خودساخته را به آن تحمیل کرده اند. ولی صرف امکان فرض ساختگی یا نمایشی بودن یک ماجرا به ما این اجازه را نمیدهد که واقعیت آن را زیر سؤال ببریم و نتوانیم به آن اعتماد کنیم. با نگاهی برون دینی، این چنین احتمالی حتی نسبت به وقایع یادشده در قرآن هم به ذهن انسان خطور میکند.
دلیل اینکه لحظاتی در این اصطلاح درنگ کردم این است که امروزه برخی از ما– در سایه ی عدم اطمینان به حدیث- به محض اینکه احتمال میدهیم محتوای یک روایت، به نفع یا ضرر یکی از راویانِ آن است چنان داوری میکنیم که گویی محتوای آن حدیث، هیچ ارزش و اعتباری ندارد. این در حالی است که صرف تصور نفع یا زیان راوی، ارزش آن روایت را از بین نمیبرد چرا که تقریبا هر روایتی میتواند مشمول این نگریستن خاص به روایات تاریخی شود و در نهایت دودمان علم تاریخ را به باد دهد.
در استفاده از تعابیر هنگام تعامل با تاریخ باید دقت کنیم و مراقب باشیم تا حالت عدم اطمینان به نصوص بر وجود ما غلبه نکند. این حالت عدم اطمینان محصول نزاع های طویل بین علماء دینی است و یا ناشی از سرکوبی است که به صورت کلی، فضای اسلامی را در برگرفته است. از گذشته تا کنون مخاطبین خود را به این امر فراخواندهام که پیش از پرداختن به دین به دنبال تعادل روان خود باشند. وضعیت روانی متعادل، به هنگام بررسی پدیدارهای دینی، آرامش و خردمندی لازم را برای پژوهشگر به ارمغان میآورد كه باعث می شود هر آنچه گفته می شود را به خاطر هیجان بی مورد قبول نکند و در طرف مقابل، حالت سلبی خود نسبت به نصوص دینی را که ناشی از بحران های معرفتی عصر حاضر است کنار گذارد.[2] پس روانِ کارا و با نشاط، خاستگاه درک خردمندانه ای بیعیب و نقص است. بنابراین اینطور نیست که پشتوانه ی خرد بی مشکل، تنها جسم سالم باشد بلکه خرد انسانی خواستار یاری روانی سالم و آرام است که برانگیزاننده ی تلاطمها و هیجانات درونی نباشد بلکه هنگامی که اوراق و اسناد دینی و تاریخی پیشرویش قرار میگیرند بتواند – البته تا حد امکان- با آنها مانند مواد مورد بررسی در آزمایشگاهها رفتار کند که نتیجه ی این چنین آزمایشی نه به نفع اوست و نه به ضرر او.
در میان این بحران معرفتی، نمیتوانیم هماهنگ با این روش رفتار کنیم مگر اینکه قبل از اصلاح عقل، روانمان را اصلاح کنیم؛ چرا که عقل – در تقابل با نظر ارسطوئیان عقلگرا- به هیچ وجه پدیده ای آویزان در خلاء نیست، بلکه در مقابل، هیچگاه پیوند خود را با روان و امیال و همچنین با شرایط روانشناختی و اجتماعی نفس از دست نمیدهد. پس هرگاه انسان روان خود را به مراتبی فراتر از این امیال برساند، خرد هم به آن مراتب دست می یابد و در عین حال روان، فرارَوی خود را مدیون درک خردمندانه است. بزرگان علم و دانش کسانی اند که در لایه هایی فراتر از خرد جمعیِ مسلط بر غالب انسانها می اندیشند؛ چرا که روان آنها از اضطرابها و بحرانهای این خرد جمعی، آزاد است.
در مسئله ی حدیث، بایستی از رویکردهای افراطی و تفریطی پرهیز کنیم. ساختار روانی برخی از ما به گونه ای است که اگر حدیثی ارائه شود که به تازگی و از میان نوشته های قرن دهم سربرآورده است و تنها یک یا دو حدیث دیگر از جهت محتوی به صورتی جزئی – و نه مطلقا- آن را تأیید کند که حتی همان روایات نیز سند و مصدر روشنی ندارند، این حدیث برای او یقین آور خواهد بود تا جایی که به این حدیث نسبت تواتر میدهد. در مقابل کسانی را مییابیم که اگر – برای تأکید رخداد تاریخی ویژه- دهها منبع، حدیث، طریق و سند در کتب تاریخ و حدیث مسلمانان را هم پیش رویش قرار دهیم، نمیتوانیم او را قانع کنیم. نه به این دلیل که داده های علمی محدود است و قانع کننده نیست، بلکه او دارای موانعی روانی است که اجازه نمیدهد احتمال وقوع رخدادی تاریخی یا سخنی دینی برایش افزایش یابد.
بنابراین برای رسیدن به حقیقت بایستی رویکرد علمیتری داشته باشیم و سعی کنیم نظراتمان حاصل نصوص و روایاتی باشد که ارزششان را به طور کلی از کنار هم قرار گرفتن عناصر قوت و ضعف در نقل تاریخی، حدیثی و رجالیِ برگرفته از متون اسلامی به دست آورده باشند.
هنگامی که به پرسش شما برمیگردم، فرض امکان ساختگی بودن روایت غدیر را درک نمیکنم بلکه به عکس، آن را روایتی منطقی مییابم. جمع شدن عناصری ویژه در کنار هم میتواند جلوهگر اهمیت بسزای انتصاب خلیفه در دید عموم مخاطبین باشد. این نوع از عناصر را که در این روایت وجود دارند اینگونه میتوانیم به تفکیک بیان کنیم:
نخست: نصی که بر مبنای آن این انتصاب عملی شده است بسیار روشن باشد.
دوم: اجتماع و سخنرانی عمومی برای قطعی کردن این انتصاب در دید همگان، امری است که باعث میشود انتصاب، جدیت بیشتری به خود بگیرد.
سوم: پیش از انتصاب یا در جریان آن میتوانیم رویدادی را مشاهده کنیم که فراموش ناشدنی است و از طریق آن، عمل نصب کردن برای ملت و نخبگان جامعه فراموش ناشدنی خواهد شد. مانند اینکه هنگام رسیدن به غدیر خم، قافله ها فراخوانده شدند تا برگردند و در آنجا جمع شوند. این فراخوان برای مسلمانان شگفت آور خواهد بود و در نتیجه به دنبال دلیل آن خواهند رفت، چرا که مدت زیادی از دیدارهای همگانی و همراهی پیامبر در مکه، منی، عرفه و مشعر نگذشته است. پس آنگاه که عمل نصب کردن و گماشتن در چنین بافتی به سرانجام برسد، در اذهان عموم مردم ماندگار تر خواهد بود.
چهارم: ارائهی ادله این عمل برای مردم و اقرار گرفتن از آنها باعث میشود التزام آنها نسبت به این دستور بیشتر شود تا پیامبر نسبت به رساندن پیام و سرانجام آن اطمینان بیشتری پیدا کنند. این نحوه ی برخورد با مخاطبین به ویژه در فرهنگ عربی که به صورتی خاص با اندیشه ی بیعت آشنا است کارایی خود را نشان میدهد. این مطلب میتواند رویداد دیگری را نیز تفسیر کند: اینکه مردم نزد امام علی علیه السلام می آمدند و برای این انتخاب به او تبریک میگفتند.
همانطور که این عناصر در کنار عناصر دیگر میتواند ساخته وپرداخته دست راوی باشد و در نتیجه راوی با دستکاری، انتصاب علی علیه السلام در منی یا عرفه را[3] اینگونه به انتصاب ایشان در غدیر خم تغییر بدهد… همانطور هم میتواند نسبت به بافت اعلان مسالهای بسیار مهم پیرامون دوران بعد از وفات پیامبر کاملا منطقی باشد. این به این معناست که اگر قرار است طرفی را ترجیح دهیم که طبق آن خود راوی این داستان را آفریده است نیازمند ادله و شواهد کافی برای آن هستیم؛ چرا که تا هنگامی که میتوانیم مساله ای را به صورتی منطقی و عادی تفسیر کنیم[4] و در عین حال میتواند از آن دسته مسائلی باشد که انتظار میرفت اتفاق بیفتد، احتمال برساخته گی و جعلی بودن آن – هر چند وجود داشته باشد – قابل پذیرش نیست و درنتیجه هنگامی که تجمع داده های سندی و مضمونی به نفع آن رخداد خاص باشند، ممکن است کمکم کفه ی ترازو به نفع وقوع خارجی آن سنگینتر شود.
بنابراین در چارچوبِ مشترک میان روایات رویداد غدیر- چه آنهایی که از طرق شیعی به دست ما رسیده و چه از طرق سنی- چیزی را نیافتم که با توجه به منطق طبیعی وقایع، پذیرفتنی نباشد. بله اینجا اشکالات دیگری وجود دارد که به خود موضوع مرتبط است و طی قرون گذشته و حتی امروزه، مذهب را درگیر خود کرده است. ولی آن چیزی را که میخواستم روشن کنم این بود که صرف فرض ترجیح آفرینش یک نمایش در این رویداد، این امر را القا میکند که تحقق این گونه از رویدادها به خودی خود امری پذیرفتنی نیست، و این همان چیزی است که آن را صحیح نمیدانم؛ لذا حتی اگر در میان نقل های روایات واقعه غدیر، روایاتی پیدا شود که شاذ و نادر باشد ولی آن حد مشترک میان روایات غدیر که آن رویداد را برای ما روایت میکند و متواتر است هیچ تعارضی با جنبه ی منطقی طبیعی وقایع ندارد.
[1] . اضاءات فی الفکر و الدین و الاجتماع ج 2 ص 11
[2] به واقع، این آشفتگی شناختی، بزرگسالان را فرتوت میکند، جوانان و نوجوانان را به پیری میکشاند، و مؤمن را تا دیدار پرودگارش به زحمت میاندازد. این بحران چنان سهمگین است که از فرط درماندگی دربرابرآن صدای آه و ناله ی هوشمندی نوین مجازی هم گوش فلک را کر کرده است.
[3] که پیامبر اکرم در آن جا خطبه ی معروفشان را القا کردند.
[4] نه اینکه در صدد آن باشیم تا مسئله را توجیه کنیم، به زور بازسازی کنیم و یا تأویل ببریم